امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین
زندگی
چه سهمناک بود
سیل حادثه،
که همچو اژدها
دهان گشود
زمین و آسمان
ز هم گسیخت
ستاره خوشه
خوشه ریخت
و آفتاب در
کبود دره های آب غرق شد!
· معنی تحت اللفظی:
· سیل حادثه فوق العاده هول انگیز بود:
· بسان اژدهائی دهن باز کرد و رشته پیوند زمین و
آسمان را پاره نمود.
· در نتیجه، ستارها خوشه خوشه فرو ریختند و آفتاب
در دره های مملو از آب غرق شد.
1
· درک این تصور و تصویر شاعر آسان نیست.
· سیل حادثه به اژدهائی تشبیه می شود، اژدهائی که
با گشودن دهن، رشته پیوند زمین و آسمان را پاره می کند.
· در نتیجه، ستاره ها خوشه خوشه سقوط می کنند و
آفتاب در دره های مملو از آب غرق می شود.
2
·
مفاهیم این بند شعر سایه، همگی انتزاعی اند و پوشاندن
جامه مشخص بر اندام انتزاعی آنها بسیار دشوار است.
·
سایه اکثر
مفاهیم این بند شعر را به احتمال قوی بطور ناخودآگاه از دیوان خواجه شیراز به عاریه
گرفته اند و تصور و تصویر «غرق گشتن آفتاب» را به احتمال قوی از شهریار.
·
برای درک
منظور ایشان بهتر است سری به دیوان خواجه زنیم:
3
حافظ
اگر نه باده، غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
· معنی تحت اللفظی:
· اگر شراب، غم دل از خاطر ما نبرد، هراس حادثه ما
را از ریشه خواهد کند.
چه سهمناک بود
سیل حادثه!
· در این مصراع سایه نیز همه عناصر مضمونی بیت
خواجه حضور دارند.
4
حافظ
طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
· معنی تحت اللفظی:
· من پرنده گلستان پاکی ام.
· از درد جدائی و دوری و افتادن در دامگاه حادثه چه
بگویم.
چه سهمناک بود
سیل حادثه
...
و آفتاب در
کبود دره های آب غرق شد!
· سایه هم همان مفهوم «دامگه» خواجه را به شکل مفهوم
«دره های آب» بسط و تعمیم می دهند.
5
حافظ
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
· معنی تحت اللفظی:
· ما نه در جستجوی جاه و مقام، بلکه از بد حادثه به
اینجا آمده ایم.
· سایه هم مفهوم انتزاعی و قابل تفسیر دلبخواهی «سیل
حادثه» را به پیروی از خواجه بکار می برند.
· به همین دلیل است که اشعار سایه بمراتب پر مشتری
تر از اشعار شعرای همسنگر ایشان اند.
· هر کسی می تواند از اشعار سایه به سبب انتزاعیت
مفاهیم حافظگونه ایشان، استنباط دلبخواهی خود را اختراع کند.
· سایه و شعر سایه به همین دلیل ناشناخته می ماند.
· روی دیگر محبوبیت شعرا همین است.
6
حافظ
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی است که از روزگار هجران گفت
· معنی تحت اللفظی:
· ماجرای هراس قیامت را که واعظ شهر نقل کرد، اشاره
ای به روزگار دوری بود.
· سایه هم مفهوم «سهمناکی سیل حادثه» را احتمالا
تحت تأثیر خواجه بکار می برند.
· البته خود ایشان حتما نباید به کردوکار خود وقوف
مطلق داشته باشند.
· ذرات شعور (درست و وارونه) بتدریج در اذهان
آدمیان ته نشین می شوند و در لحظات طوفانی روح، بسان رسوباتی ته نشسته در اعماق،
کنده می شوند و در فضای ذهن پراکنده می شوند.
· بدین سان است که پیوند میان نسل های متفاوت شعرا
و اندیشندگان برقرار و حفظ می شود.
7
حافظ
شـب تاریک و بیم موج و
گردابی چنین هایل
کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـلها
· معنی تحت اللفظی:
· شب تاریک و هراس از موج و گردابی چنین ترسناک!
· سبکباران نشسته در ساحل ها از حال ما نمی توانند
باخبر باشند.
چه سهمناک بود
سیل حادثه،
که همچو اژدها
دهان گشود
زمین و آسمان
ز هم گسیخت
ستاره خوشه
خوشه ریخت
و آفتاب در
کبود دره های آب غرق شد!
· محتوای نهفته در مفهوم «گرداب هایل» خواجه، همان
محتوای نهفته در مفاهیم «دره های آب» و «سیل سهمناک» سایه است.
· تفاوت تنها در فرم است.
· تفاوت تنها در واژه ها و در ساختار شعر و نحوه
ترکیب واژه ها ست.
8
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان
ز هم گسیخت
ستاره خوشه
خوشه ریخت
و آفتاب در
کبود دره های آب غرق شد!
· سایه در این بند شعر در سنت حافظ به توضیح
انتزاعی فاجعه قناعت می ورزد.
· شاید به این دلیل که فاجعه کشتار زنجیره ای هر بخت
برگشته به بند افتاده نه کردوکاری اندیشیده و سنجیده و مبتنی بر خرد بشری، بلکه
واکنش غریزی و خردستیز (ایراسیونالیستی) اولترا ارتجاع فوندامنتالیستی بحران زده ی
هار بوده است.
· چون کردوکار سگ هاری را، کردوکار دیوانه ای را، کردوکار
خردستیزانه ی جنون زده ای را نمی توان بر اساس معیارها، قواعد، قوانین و موازین
عقلی توضیح داد.
9
چه سهمناک بود
سیل حادثه،
که همچو اژدها
دهان گشود
زمین و آسمان
ز هم گسیخت
ستاره خوشه
خوشه ریخت
و آفتاب در
کبود دره های آب غرق شد!
· نظیر همین پدیده را می توان در سیر و سرگذشت
ناسیونال ـ سوسیالیسم (فاشیسم آلمان) و میلیتاریسم (امپریایلسم ژاپن) مشاهده کرد:
الف
· باند جنایتکار هیتلر در لحظات بحرانی واپسین، صدها
هزار کودک نابالغ را از آغوش خانواده ها کند و به سنگرها گسیل داشت و خود هیتلر
همراه با زن و کودکانش دست به انتحار زدند.
· این چیزی جز «تجلی» خردستیزی و ورشکستگی
ایدئولوژیکی فاشیسم نبوده است.
ب
· خمینی نیز همان کردوکار هیتلر را تئوریزه می کند
و به شکل شعار بر زبان می راند:
· خمینی از آشامیدن زهر دم می زند و خردستیزانه به
جنایات باند خود، نام و عنوان «عمل
انقلابی» می دهد.
ت
· میلیتاریسم ژاپن نیز در لحظات واپسین دست به قتل
عام فجیع می زنند:
· به روایت ژنرال های هنوز زنده ژاپنی، دهها هزار
دختربچه و پسربچه چینی در چین تحت اشغال میلیتاریسم ژاپن، بطور کلکتیف (دسته جمعی)
مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند و بعد به رگبار گلوله بسته می شوند و در خاوران های
چین چه بسا زنده بگور می شوند.
· بعد خود ژنرال های ژاپنی چه بسا حتی در عالی ترین
رده ها دست به انتحار (هاراکیری) می زنند.
· خردستیزی (ایراسیونالیسم) هزاران نام، عنوان و فرم
دارد، ولی یک محتوا دارد.
· ولی یک نتیجه نهائی به نام فاجعه دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر