7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
تحلیلی از
شین میم شین
رضا نافعی
گمان کردم می خواهد به من طعنه بزند و بگوید :
«رفیق حواست پرت است، چه توقعاتی داری !
ولی چنان بی وقفه سخن را پی گرفت که جائی برای بد
گمانی های من نماند و گفت:
«اما این قدر هست که مولانا توانگران را زکات
خوار تهیدستان می داند:
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر
در بارۀ قدرتمندان
جهان – شاهان، وزیران و امیران – گزندگی
سخن مولانا بیشتر است:
نـام مـیری و وزیـری و
شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی
سخت درمانده است امـیر سست ریش
چون نه پس بیند نه پیش از احمقی اش
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم »
به آذین
اما این قدر هست که مولانا توانگران را زکات خوار
تهیدستان می داند:
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر
·
معنی تحت
اللفظی:
·
ای
ثروتمند، فقرا منبع و سرچشمه ی ثروت تو (زر و حریرت) اند.
·
پس ای
فقیر غنی را زکاتی بده.
·
این بیت
مولانا به چه معنی است؟
1
·
مولانا
در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک اغنیا و فقرا بسط و تعمیم
می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فرود (فقرا) می داند.
·
این
موضعگیری ایدئولوژیکی مولانا، درست برعکس موضعگیری ایدئولوژیکی سعدی است.
·
وقتی ما
از مبارزه طبقاتی شعله ور میان طبقه متوسط و اشرافیت بنده دار و فئودال در قرون
وسطای واپسین سخن می گوییم، منظورمان همین است.
·
مبارزه
ایدئولوژیکی میان سعدی و مولانا نیز فرمی از همین مبارزه طبقاتی است.
2
از فقیر استت همه زر و حریر
·
در این مصراع
شعر مولانا، ضمنا «تئوری ثروت» او تبیین می یابد:
·
منشاء
ثروت اغنیا بنظر مولانا فقرا هستند.
·
این اما
به چه معنی است؟
3
از فقیر استت همه زر و حریر
·
برای درک
معنی تئوریکی ـ طبقاتی این مصراع باید با موضع فکری سعدی و حافظ در این زمینه آشنا
شد:
·
در تئوری ثروت سعدی و حافظ ثروت فرم مائده آسمانی ـ الهی
به خود می گیرد:
·
خدای روزی رسان ثروت را بطور نا برابر میان بنی بشر
تقسیم می کند:
·
به یکی صد گونه نعمت می دهد و به دیگری نان جو و چه بسا
آلوده بر خون (بابا طاهر عریان)
حافظ
گنج زر، گر نبود کنج قناعت باقی است
آن که آن داد به شاهان به گدایان این
داد
·
معنی تحت
اللفظی:
·
اگر گنج
زر در خانه نیست، کنج قناعت که هست.
·
خدائی که
به شاهان گنج زر داده به گدایان هم کنج قناعت داده است.
4
·
در قاموس
سعدی و حافظ، از اجتماعی بودن ثروت خبری نیست.
·
ثروت نه
پدیده ای اجتماعی، بلکه پدیده ای آسمانی ـ الهی است.
·
بدین
طریق، ریشه و علت اصلی نابرابری های اجتماعی، خود خدا ست.
·
وقتی از
ایراسیونالیزه کردن مسائل واقعی از سوی حافظ سخن می گوییم، منظورمان همین است:
·
حافظ
برای توضیح نابرابری های اجتماعی، برای توضیح دره عمیق میان اغنیا و فقرا، پای
قوای موهوم آسمانی و خیالی را به میان می کشد:
·
مسائل
مربوط به طبیعت واقعا موجود را با توسل به قوای ماورای طبیعی و مسائل مربوط به جامعه
واقعا موجود را با توسل به قوای ماورای اجتماعی توضیح می دهد.
·
این یعنی
ایراسیونالیسم (خردستیزی)
5
از فقیر استت همه زر و حریر
·
مولانا
به مثابه نماینده ایدئولوژیکی نطفه ای بورژوازی، واقع بین تر از نمایندگان
ایدئولوژیکی فئودالیسم و بنده داری است و منشاء ثروت اغنیا را در غارت ثروت تولید
شده بوسیله فقرا می داند.
·
وقتی از
فیلتریزه شدن (از صافی گذشتن) انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر بشری سخن می گوییم،
منظورمان همین است:
·
طرفدار
نظام بنده داری ـ فئودالی بودن، سعدی و حافظ را از کشف حقیقت عینی باز می دارد و
به خطه ی خرافه سوق می دهد.
·
در
حالیکه طرفداری از طبقه متوسط (بورژوازی انقلابی آغازین) مولانا را به کشف منشاء
حقیقی ثروت، به اجتماعی بودن پدیده ثروت رهنمون می شود.
6
از فقیر استت همه زر و حریر
·
معنای
واقعی این مصراع، صرفنظر از اینکه مولانا به کنه گفته خود واقف باشد و یا نباشد،
این است که ثروت تولید می شود.
·
ثروت
پدیده ای اجتماعی است و نه آسمانی و الهی.
·
ولی در
جامعه فئودالی و بنده داری، مولدین ثروت مورد استثمار قرار می گیرند و به فقر و
فاقه محکوم می شوند.
·
در نتیجه
ثروت در قطبی تلنبار می شود و فقر و فاقه در قطبی دیگر.
·
حضرت علی
نیز در نهج البلاغه همین نظر را نمایندگی کرده اند.
7
از فقیر استت همه زر و حریر
هین زکاتی ده غنی را ای فقیر
·
مولانا
در این بیت ـ ظاهرا به طنز ـ فقرا را به دادن زکات به اغنیا فرا می خواند و عملا
تئوری ثروت سعدی و حافظ را به مصاف ایدئولوژیکی می طلبد.
·
دیگر
نمایندگان بورژوازی آغازین از قبیل آدام اسمیت، ریکاردو، کانت، فیشته، هگل و غیره
نیز همین موضع مولانا را با غنای نظری بیشتر و با صراحت فزونتر نمایندگی کرده اند.
8
به آذین
در بارۀ قدرتمندان
جهان – شاهان، وزیران و امیران – گزندگی
سخن مولانا بیشتر است.
·
تصور به
آذین در این حکم از جامعه ظاهرا قرابت شدیدی به تصور سعدی از جامعه دارد:
·
سعدی هم
جامعه را با دیالک تیک شاه و گدا، سلطان و درویش تصور و تصویر می کند.
·
دربار
(شاهان و وزیران و امیران و غیره) تجسم چیزی جز هیئت حاکمه نبوده است، هیئت حاکمه
ای که بر شالوه ای به نام طبقه حاکمه، بر شانه های طبقه حاکمه مربوطه تشکیل می
شود:
·
شاه و
وزیر شخصیت های حقوقی اند.
·
نمایندگان
(و یا چه بسا جزئی از) طبقه حاکمه اند.
·
یعنی در
دیالک تیک فراز و فرود، در دیالک تیک غنی و فقیر قرار می گیرند.
9
نـام مـیری و وزیـری و
شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی
·
معنی تحت
اللفظی:
·
امیر و
وزیر و شاه منشاء درد و مرگ و میر اند.
·
محتوای
نظری این بیت هم در رابطه با محتوای نظری بیت پیشین است و هم به معنی تکمیل نظر
موجود در بیت پیشین است:
10
نـام مـیری و وزیـری و
شــهی
نیست الا درد و مرگ و جان دهی
·
فقرا
روزی رسان اغنیا هستند و اغنیا غارتگران بی رحم و بی مروت فقرا.
·
فقرا
بخشندگان زکات اند و اغنیا آورندگان «درد و مرگ و میر»
·
برای درک
بهتر منظور مولانا نظری بر تئوری ثروت سعدی می افکنیم:
11
سعدی
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص 173.)
چه اندیشی از خود، که فعلم
نکو ست؟
از آن در نگه کن، که تقدیر
او ست:
برد بوستانبان به ایوان شاه
به تحفه ثمر هم ز بستان
شاه.
·
معنی تحت
اللفظی:
·
برای چی
مرتب از کردوکار مثبت و مفید خود دم می زنی؟
·
از آن
بابت مسئله را در نظر بگیر که تقدیر الهی است:
·
باغبان از
باغ شاه، میوه به شاه می برد، میوه به عنوان تحفه می برد.
12
·
این بدان
معنی است که باغبان (توده های مولد و زحمتکش) از کیسه ی خود خلیفه به خود خلیفه می
بخشد.
·
بنظر
سعدی تولید و کشت و کار و رنج و زحمت در بین نیست.
·
خدا ثروت
اجتماعی را بسان باغی به شاه (طبقه حاکمه) عطا کرده است و توده های تهیدست و
زحمتکش ثروت حاضر و آماده خدا و سایه خدا (طبقه حاکمه) را فقط می چینند و به طبقه
حاکمه هدیه می کنند.
·
این پاسخ
سعدی (ایدئولوژی بنده داری ـ فئودالی) به تئوری ثروت نطفه های بورژوازی آغازین
(اهل طریقت و عرفان) است.
·
در این
پاسخ سعدی از «زکات فقیر به غنی» و «از
منشاء درد و مرگ و میر بودن شاه و امیر و
وزیر» خبری نیست.
·
یعنی از
استثمار و ستم و چپاول و غارت حرفی در میان نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر