دیالک تیک تئوری و پراتیک
(دیالک تیک پندار ـ گفتار ـ کردار)
نظری گذرا بر کتاب موسوم به
«پیدایش و تکوینِ خرد در تاریخ و زمینه های اجتماعیِ آن
از اسطوره تا پیدایشِ خرد»
«پیدایش و تکوینِ خرد در تاریخ و زمینه های اجتماعیِ آن
از اسطوره تا پیدایشِ خرد»
(دورانِ شهردولتهای یونانی)
نوشته ی هوشنگ سپهر
نوشته ی هوشنگ سپهر
میم حجری
·
ما
چند صفحه از این کتاب را ورق زدیم.
·
به
حکم
زیر برخوردیم:
«در
ابتدا کردار بود و نه گفتار»
·
ما
فکر می کنیم این ادعا دقیق نباشد.
1
بلحاظ تجربی
·
اولا
روند کردوکار بشری همیشه از تنگه تنگ دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد.
·
کار
و وسیله کار در این میان به وساطت میان اوبژکت ـ سوبژکت (عین و ذهن) می پردازد:
·
کار
و وسیله کار (مثلا تبر) میان کله و موضوع کار
(مثلا تنه درخت) پل می زند.
·
هر
تبری که دهقان بر تنه درخت می زند، هزاران سیگنال حسی به مغز او ارسال می شود.
·
دهقان
ببرکت همین کردار، به پوکی و سفتی و خشکی و تری و غیره تنه و به کندی و تیزی تیغه تبر و به مناسب و یا نامناسب بودن دسته
تیر و به صحت و سقم تصورات پیشین خویش از تنه و تبر پی می برد.
·
به
همین دلیل است که انگلس و مارکس می گویند که «کار امکان گذار تکاملی حیوان به انسان
را فراهم آورده است.»
·
مفهوم
سازی (ساختن مفاهیم کند و تیز، خشک و تر، نرم و سخت، کوتاه و دراز و غیره) در همین روند کار
شکل می گیرد
·
(تشکیل
روح و شعور)
·
مفهوم
اما فقط در هیئت واژه می تواند وجود داشته باشد.
·
یعنی
در دیالک تیک مفهوم و واژه (دیالک تیک محتوا و فرم) می توان وجود داشته باشد.
·
مارکس
بدرستی می گوید که روح (مفهوم) همیشه سایه ماده (واژه) را بالای سر خود دارد.
·
مفهوم
و اژه در روند کار توامان قوام می یابند.
·
از
این رو می توان گفت که کار همیشه با مفهوم سازی و واژه سازی، با تفکر و زبان همنفس
بوده، است و خواهد بود.
·
این
عبارت بلحاظ فرم، شبه انجیلی که «نخست کردار بود و نه گفتار» بلحاظ تجربی درست نیست.
·
البته می
توان در کم و کیف مفهوم و واژه (تفکر و زبان) بحث کرد، ولی نمی توان کردار بدون
نطفه های اولیه تفکر و گفتار را تصور کرد.
2
بلحاظ نظری و اسلوبی
·
ثانیا بلحاظ
نظری و اسلوبی (تئوریکی و متدیکی) نیز این ادعا درست نیست.
·
هستی
عینی جولانگاه دیالک تیک است.
·
کردار بی
پندار و گفتار دلالت بر تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) نویسنده دارد.
·
این ادعای
ایشان بدان معنی است که پراتیک (کردار) بدون تئوری (تفکر و زبان) وجود داشته است.
·
این ادعا
دلالت بر تفکر دوئالیستی ایشان دارد.
3
دیالک تیک تئوری و پراتیک
·
ثالثا
کردار همیشه تفکر و نتیجتا گفتار را پیش شرط خود دارد.
·
به قول مارکس
و انگلس، عمله قبل از ساختن کلبه، یعنی قبل از کردار، مدل ذهنی کلبه را در کله خود
می سازد و بعد بکمک آب و خاک و کاه و سنگ و سیمان و غیره به مدل ذهنی خود مادیت می
بخشد و نتیجه کار او در خطوط کلی اش شباهت شگرفی به مدل
ذهنی او دارد.
·
بدون
تفکر (پندار و گفتار به قول زرتشت) کرداری نمی تواند تحقق یابد.
·
از دیالک
تیک پراتیک و تئوری گریز و گزیری ممکن نیست.
·
به قول
درست مارکس، کار همیشه هدفمند است، یعنی پیش اندیشیده شده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر