۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

(دیالک تیک پندار ـ گفتار ـ کردار)

دیالک تیک تئوری و پراتیک
(دیالک تیک پندار ـ گفتار ـ کردار)
نظری گذرا بر کتاب موسوم به
«پیدایش و تکوینِ خرد در تاریخ و زمینه‌ های اجتماعیِ آن
از اسطوره تا پیدایشِ خرد»

(دورانِ شهردولتهای یونانی)
نوشته‌ ی هوشنگ سپهر

میم حجری


·       ما چند صفحه از این کتاب را ورق زدیم.
·       به   حکم زیر برخوردیم:
    
 «در ابتدا کردار بود و نه گفتار» 

·       ما فکر می کنیم این ادعا دقیق نباشد.


1

بلحاظ تجربی
 
·       اولا روند کردوکار بشری همیشه از تنگه تنگ دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت می گذرد.
·       کار و وسیله کار در این میان به وساطت میان اوبژکت ـ سوبژکت (عین و ذهن) می پردازد:
·       کار و وسیله کار (مثلا تبر) میان کله و  موضوع کار (مثلا تنه درخت) پل می زند. 
·       هر تبری که دهقان بر تنه درخت می زند، هزاران سیگنال حسی به مغز او ارسال می شود.
·       دهقان ببرکت همین کردار، به پوکی و سفتی و خشکی و تری و غیره تنه و به کندی و  تیزی تیغه تبر و به مناسب و یا نامناسب بودن دسته تیر و به صحت و سقم تصورات پیشین خویش از تنه و تبر پی می برد. 


·       به همین دلیل است که انگلس و مارکس می گویند که «کار امکان گذار تکاملی حیوان به انسان را فراهم آورده است.»

·       مفهوم سازی (ساختن مفاهیم کند و تیز، خشک و تر، نرم و سخت، کوتاه و دراز و غیره) در همین روند کار شکل می گیرد
·       (تشکیل روح و شعور) 

·       مفهوم اما فقط در هیئت واژه می تواند وجود داشته باشد. 

·       یعنی در دیالک تیک مفهوم و واژه (دیالک تیک محتوا و فرم) می توان وجود داشته باشد. 

·       مارکس بدرستی می گوید که روح (مفهوم) همیشه سایه ماده (واژه) را بالای سر خود دارد.

·       مفهوم و اژه در روند کار توامان قوام می یابند. 

·       از این رو می توان گفت که کار همیشه با مفهوم سازی و واژه سازی، با تفکر و زبان همنفس بوده، است و خواهد بود.

·       این عبارت بلحاظ فرم، شبه انجیلی که «نخست کردار بود و نه گفتار» بلحاظ تجربی درست نیست.

·       البته می توان در کم و کیف مفهوم و واژه (تفکر و زبان) بحث کرد، ولی نمی توان کردار بدون نطفه های اولیه تفکر و گفتار را تصور کرد.


2

بلحاظ نظری و اسلوبی

·       ثانیا بلحاظ نظری و اسلوبی (تئوریکی و متدیکی) نیز این ادعا درست نیست. 

·       هستی عینی جولانگاه دیالک تیک است.

·       کردار بی پندار و گفتار دلالت بر تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) نویسنده دارد.

·       این ادعای ایشان بدان معنی است که پراتیک (کردار) بدون تئوری (تفکر و زبان) وجود داشته است.
·       این ادعا دلالت بر تفکر دوئالیستی ایشان دارد.


3

دیالک تیک تئوری و پراتیک

·       ثالثا کردار همیشه تفکر و نتیجتا گفتار را پیش شرط خود دارد.

·       به قول مارکس و انگلس، عمله قبل از ساختن کلبه، یعنی قبل از کردار، مدل ذهنی کلبه را در کله خود می سازد و بعد بکمک آب و خاک و کاه و سنگ و سیمان و غیره به مدل ذهنی خود مادیت می بخشد و   نتیجه کار او در خطوط کلی اش شباهت شگرفی به مدل ذهنی او دارد.

·       بدون تفکر (پندار و گفتار به قول زرتشت) کرداری نمی تواند تحقق یابد.

·       از دیالک تیک پراتیک و تئوری گریز و گزیری ممکن نیست.

·       به قول درست مارکس، کار همیشه هدفمند است، یعنی پیش اندیشیده شده است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر