عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
پیشکش به برادرم
ستار بابانژاد
(از قربانیان ترور کور فوندامنتالیسم)
تحلیل
رباعی شماره ۶۱
از رنج
کشیدن، آدمی حر گردد
قطره چو
کشد حبس صدف، در گردد
گر مال
نماند، سر بماناد به جای
پیمانه
چو شد تهی، دگر پر گردد.
· معنی تحت اللفظی بیت:
· بنی بشر در نتیجه تحمل رنج، گرم و یا آزاد می گردد.
· قطره در نتیجه تحمل زندان
صدف، به مروارید بدل می گردد.
· سر بماند!
· اگر ثروت از دست رود، باکی نیست.
· اگر پیمانه خالی شود، دیگری پر می شود و یا
دوباره پر می شود.
از رنج کشیدن، آدمی حر گردد
· حر در فرهنگ واژگان فارسی به دو معنی زیر آمده
است:
· گرم و آزاد.
معنی اول
· بنی بشر در نتیجه تحمل رنج، گرم می شود.
· اگر منظور خیام همین باشد، می توان گفت که او در
این مصراع، از واقعیت امر فیزیکی و شیمیائی پرده برمی دارد:
الف
· اشیاء مادی در نتیجه «تحمل رنج»، مثلا در برخورد
به یکدیگر گرم می شوند.
·
حتی چه
بسا در اثر برخورد ابرهای الکترونی موجود در سطوح خارجی شان، جرقه می زنند و آتش می گیرند.
ب
· شاید خیام به این حقیقت امر در مشاهدات کیهانی
رسیده است.
· برخورد کمیت به سیاره ها و اجرام سماوی دیگر، چه
بسا به انفجار مهیبی منجر می شود.
· بنا بر فرضیه ای مبتنی بر تغییرات حاصله در سطح
کره زمین، برافتادن نسل دیناسورها نیز در نتیجه تحمل «رنج» از سوی زمین، یعنی در
اثر اصابت کمیتی بر آن صورت گرفته است.
ت
· آذرخش نیز ـ در حقیقت ـ نتیجه برخوردی از این دست
است:
· در اثر برخورد ذرات آب جبهه ای از هوای گرم به
ذرات یخ جبهه ای
از هوای سرد، الکتریسیته ساکن بوجود می
آید که نسبت به زمین دارای بار الکتریکی منفی است
و در صورتی که فاصله منبع جریان الکتریکی کم و بیش،
نزدیک به سطح زمین باشد، آذرخش پدید می آید.
· درجه حرارت حاصله در محل اصابت آذرخش فوق العاده
بالا ست:
· در حدود ۲۸۰۰۰ درجه کلوین که تقریبا ۵ برابر دمای
سطح خورشید است.
پ
· اما تحمل «رنج» همیشه از این قرار نیست.
· اگر چیزهای مادی (اعم از جماد و نبات و جانور و انسان)
تحت فشار قرار گیرد، یعنی «رنج» برد، چه بسا به جای گرم شدن، بشدت سرد می شود.
· همین آب دیرآشنا را اگر تحت فشار بیشتر قرار
دهیم، یخ می زند.
· دیر جوشی کتری آب کوهنوردان در قله ها به دلیل
بالاتر بودن فشار است.
· یکی از دلایل جانسختی برف در قله ها نیز همین
است.
ث
· عکس این قضیه هم صادق است:
· اگر فشار بر چیزهای مادی کاهش یابد، بشدت گرم می
شوند.
· همین آب دیرآشنا را تحت فشارهای پایین تر از فشار
جو (حدود یک بار)، می توان در صفر درجه و یا حتی درجات پایین تر از صفر جوشاند و
تبخیر کرد.
معنی دوم
· بنی بشر در نتیجه تحمل رنج، آزاد می شود.
· اگر منظور خیام همین باشد، می توان گفت که او در
این مصراع، از واقعیت امر سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) و پسیکولوژیکی (روانشناسی) پرده
برمی دارد:
الف
· انسان در
اثر تحمل رنج (کار مادی و یا فکری ـ روحی ـ هنری و غیره) بر تنش و تشنج عصبی خویش غلبه
می کند و به نوعی آزادی از چنگ فشار درونی دست می یابد.
ب
· انسان علاوه بر این در روند کار مادی و یا روحی
(فکری، هنری و غیره)، از تنگه تنگ دیالک تیک ریاضت و لذت می گذرد:
· یعنی از سوئی رنج می برد، بشدت خسته و کوفته می
شود و از سوی دیگر، لذت می برد.
ت
· به آذین در اثر مختصر و کوتاه خویش تحت عنوان
«کاوه»، روند کار عرقریز آهنگر را به روند عشق بازی در بستر تشبیه می کند که به
نوبه خود دیالک تیک ریاضت و لذت است.
· به قول خیام دیالک تیک رنج و رهائی است.
پ
· ریاضت (رنج) یکی از مقولات فلسفی یونان باستان
بوده و شاید خیام به هنگام سرایش این رباعی، تحت تأثیر آن قرار داشته است.
ث
· انسان در روند تحمل رنج (کار) و ببرکت تحمل رنج
(کار) تکامل و توسعه جسمی و روحی یافته است، عالم حیوانی را پشت سر نهاده و انسان
شده است.
ج
کلاوس هولتس کامپ (1927 ـ 1995)
روانشناس مارکسیست آلمانی
استاد انستیتوی روانشناسی دانشگاه آزاد برلین
مؤسس روانشناسی انتقادی
مؤلف آثار متعدد:
هنجاربندی و مرزبندی
تئوری و تجربه
علم به مثابه عمل
شناخت حسی
پیوست و گسست
توسعه روانشناسی انتقادی به علم سوبژکت
مقدمات روانشناسی
یادگیری
روانشناسی انتقادی
· تفکر در روند تحمل رنج امکان پذیر شده است و
امکان پذیر می گردد.
· به قول کلاوس هولتس کامپ ـ عالم روانشناس
مارکسیست آلمانی و استاد دانشگاه آزاد برلین ـ هر تبری که دهقان بر تنه درختی فرود
می آورد، به قول خیام هر رنجی که تحمل می کند، هزاران سیگنال حسی به مغزش می رسند
و در نتیجه ی تحلیل این سیگنال ها، او نسبت به سفتی و سختی و پوکی و خشکی و تری تنه
درخت، به کیفیت و کمیت تبر خویش، یعنی به درازتر و یا کوتاهتر از اندازه بودن دسته
تبر، کندی و تیزی تیغه تبر، نحوه درست و یا نادرست فرود آوردن تبر، صحت و سقم
تصورات پیشین خویش راجع به تنه و تبر و به تصحیح و تدقیق و توسعه تصورات و تفکرات
پیشین خویش و عملا به خودشناسی نایل می آید.
قطره چو کشد حبس صدف، در گردد
1
· خیام در این مصراع افسانه تبدیل قطره آب به در و
مروارید را مطرح می سازد.
· سعدی هم بعدها همین یاوه را دلیل بر عظمت خدای
خلاق کذائی جا می زند که از قطره ای آب (؟) در رحم مادر، زیباروی بلند بالائی می
سازد و از قطره ای دیگر در صدف، «لولوی لالا» (در و مروارید).
2
· روند تشکیل در و یا مروارید در صدف، روندی
شیمیائی است.
· عناصر شیمیائی معینی در ترکیب شکیبمد و زمانگیر
با هم به تشکیل مروارید منجر می شوند.
· مولکول های آب می توانند جزء ناچیزی از این ترکیب
باشند و نه تمامت آن.
3
·
مُروارید
یا دُر، گوهری است معمولاً سفید و درخشان که در اندرون برخی از نرمتنان دوکفه ای مانند صدف مروارید به وجود
می آید.
·
وقتی
جسمی خارجی مثلا ذره ای شن بین صدف و پوسته آن قرار گیرد، جانور لایه هایی مرکب از
ماده آلی شاخی کونچیولین و
بلورهای کلسیت یا آراگونیت را به دور جسم خارجی ترشح می کند.
·
از این
لایه های هممرکز، رفته رفته مروارید فرم می گیرد.
·
جنس
مروارید با جنس دیواره درون صدف یکسان است.
·
فرم مروارید
اغلب نزدیک به کره است هرچند در فرم های دیگر مانند گلابی و دکمه و حتی شکلهای
نامنظم هم دیده می شود.
·
درشتی آن
به درشتی دانه خشخاش تا تخم کبوتر است.
·
رنگ
مروارید اغلب سفید است، ولی ممکن است به رنگ های صورتی و زرد و سبز و آبی و قهوه
ای و سیاه نیز دیده شود.
·
مروارید در
خلیج فارس و اقیانوس هند و استرالیا صید میشود.
·
در قرن بیستم پرورش
مروارید نیز رایج شده است.
·
برای
تهیه مروارید پرورشی (که گاه مروارید مصنوعی نیز نامیده میشود) با سوراخ کردن
پوسته صدف، یک قطعه مروارید بسیار کوچک را در درون صدف قرار می دهند تا جانور
لایه هایی به دور آن ایجاد کند.
· (نقل از ویکی پیدیا)
گر مال نماند، سر بماناد به جای
پیمانه چو شد تهی، دگر پر گردد.
1
· خیام در این بیت واپسین رباعی، دیالک تیک انسان و
ثروت را به شکل دیالک تیک فرم و محتوا، دیالک تیک سر و مال و یا دیالک تیک پیمانه
و ثروت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن انسان (فرم، سر، پیمانه) می
داند.
2
· منظور خیام این است که انسان بر ثروت مقدم است.
· اگر سر کسی سلامت باشد، اگر کسی زنده بماند، کسب
ثروت مسئله ای نخواهد بود.
· انسان اولین است و ثروت ثانوی است.
· انسان سوبژکت است و ثروت اوبژکت.
3
باباطاهر عریان (326 ـ 411 ه. ق.)
شاعر دو بیتی سرا
· هنوز نمی توان ارزیابی قطعی از تئوری ثروت خیام به
عمل آورد.
· تئوری ثروت سعدی و حافظ از قرار زیر است:
· ثروت در انحصار باری تعالی است و او مقسم اصلی
ثروت است:
· به اقلیت پتیاره ای ـ به قول بابا طاهر عریان ـ «صد
گونه نعمت می دهد» و به اکثریت زحمتکش شریف، «نان جو، آلوده بر خون»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر