عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی شماره ۵۲
یک جرعه
می ز ملک کاووس به است
از تخت
قباد و ملکت طوس به است
هر ناله
که رندی به سحرگاه زند
از طاعت
زاهدان سالوس به است.
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
جرعه ای از می بهتر از ملک کاووس و طوس و تخت قباد است.
·
هر ناله رندی به هنگام صبح، بهتر از عبادت زاهدان مکار و
نیرنگ باز است.
1
·
خیام در این رباعی رسم و آئین مبارزه بر ضد اهل طریقت و
تدین و عرفان را تنظیم می کند و برای حافظ به میراث می نهد.
·
دانشمند بزرگ زمانه به جای استدلال تجربی و منطقی، به
مقایسه می با دو چیز مادی و معنوی می پردازد:
2
·
اولا می را بهتر از سلطنت طوس و کاووس تلقی می کند.
·
معلوم نیست که چرا جرعه ای از می بهتر از سلطنت است.
·
سلطنت می تواند امکان دسترسی نه تنها به جرعه ای از می،
بلکه به خم هائی مملو از می را تضمین کند.
3
·
ثانیا ناله رندی در سحرگاه را بهتر از اطاعت و عبادت
زاهدی زرنگ و حیله گر تلقی می کند.
·
در حالیکه اطاعت و عبادت بر خلاف ناله سحرگاهی رند، می
تواند در بهشت برین در دنیای دیگر را به روی زاهد بگشاید که نه تنها جرعه ای می،
بلکه شطی از می ناب با همه مخلفات لازمه را آنهم برای ابد در اختیار زاهد قرار می
دهد.
4
·
اما ظاهرا مبارزه ایدئولوژیکی مهیبی میان خیام و
اوپوزیسیون سیستم ستیز در جریان است و هدف هر دو جبهه نبرد، بی اعتبار سازی دیگری
است.
·
جنگ طبقاتی است و در جنگ حلوا قسمت نمی کنند، بلکه
همدیگر را لت و پار می سازند.
·
می توان گفت که خیام، پیشاهنگ نبرد ایدئولوژیکی بر ضد اهل
طریقت و ریاضت و عرفان است و حافظ ادامه دهنده راه و روش خیام بوده است.
بغداد
رباعی شماره ۵۳
چون عمر بسر رسد، چه شیرین و چه تلخ
پیمانه
که پر شود، چه بغداد و چه بلخ
می نوش
که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ
به غره آید از غره به سلخ
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
وقتی که عمر به آخر رسد، فرقی نمی کند که به شیرینی به
آخر رسیده باشد و یا به تلخی.
·
پیمانه عمر که پر شود، فرقی نمی کند که در بغداد پر شده
باشد و یا در بلخ.
·
می بنوش.
·
چون بعد از من و تو، آغاز و انجام ماه مغرور چه بسیار رؤیت
خواهد شد.
·
(سلخ شهری از سوریه بوده که رؤیت قمر در آخر هر ماه امکان پذیر بوده
است.) (فرهنگ واژگان فارسی)
چون عمر بسر رسد، چه شیرین و چه تلخ
·
خیام در این مصراع رباعی، دیالک تیک لحظه و روند را به
شکل دیالک تیک دم (لحظه پایانی عمر) و عمر بسط و تعمیم می دهد و بعد به شکل دیالک تیک
واره همه چیز و هیچ تخریب و تحریف می کند.
·
آن سان
که لحظه (دم واپسین، لحظه پایانی عمر) مطلق می شود و کیفیت تلخ و شیرین زیست هیچ
واره جلوه داده می شود.
·
خیام
عملا میان تلخی و شیرینی زندگی علامت تساوی می گذارد.
·
در حرف البته
انجام هیچ کاری محال نیست.
·
آدمی اما
در عمل دچار مشکلات پر دردسر می گردد.
2
·
این شیوه
استدلال خیام است:
·
چون عمر
بالاخره به پایان می رسد، بنابرین، فرقی نمی کند که بنی بشر بسان سگ ولگردی در ذلت
و ریاضت زیسته باشد و یا در رفاه و نعمت و سعادت و لذت.
·
این اما
هنوز تمامی کردوکار فلسفی ـ اسلوبی خیام نیست.
3
چون عمر بسر رسد، چه شیرین و چه تلخ
·
خیام در این مصراع، ضمنا دیالک تیک کمیت و کیفیت را به
شکل دیالک تیک طول عمر و تلخی و شیرینی گذار عمر بسط و تعمیم می دهد و با صدور
حکمی آن را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ تخریب و تحریف می کند.
·
طول عمر
بدین طریق همه چیز تلقی می شود و کیفیت زیست هیچ واره جا زده می شود.
4
بلخ
پیمانه
که پر شود، چه بغداد و چه بلخ
·
خیام در این مصراع نیز دیالک تیک لحظه و روند را به شکل دیالک تیک دم و عمر بسط و تعمیم
می دهد و بعد به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ تخریب می کند و ادعا می کند که
گذران عمر در بغداد و بلخ یکسان است.
·
یعنی محل
زندگی بنی بشر بکلی فاقد ارزش و اهمیت است.
·
فقط کافی است که کسی از دیار خویش آواره شود تا هفته ای
بعد به اهمیت و تفاوت چشمگیر بغداد و بلخ پی ببرد.
5
می نوش
که بعد از من و تو ماه بسی
از سلخ
به غره آید از غره به سلخ
·
همه صغری ـ کبری چیدن های خیام برای صدور همین فتوا بوده
است:
·
حالا که
عمر بالاخره به پایان می رسد و فرق هم نمی کند که چگونه و کجا به پایان رسیده باشد، پس بهتر است که می
بنوشی.
·
چون مرگ
هر کس حتمی است و قرن ها قمر بر گور من و تو خواهد تابید.
6
·
این فتوای عمر خیام، معنائی جز تحقیر زندگی و عملا تحقیر
مبارزه برای بهسازی شرایط زیست ندارد.
·
حالا بعضی
ها می توانند بطور سوبژکتیف، یعنی بنا بر میل و هوس خویش ادعا کنند که خیام مدافع
زندگی بوده است.
·
چه می
شود کرد؟
·
تغییر طرز
تفکر و شعور اجتماعی انسان ها بیشک هزاران بار دشوارتر از تغییر طرز زندگی و وجود
اجتماعی آنها ست که خود دشوارتر و مشقت بارتر از گذر از هفت خوان رستم است.
پایان
ویرایش: غره احتمالا نام شهری و یا محلی بوده که هلال ماه دیده می شد.
پاسخحذفمنظور خیام از غره و سلخ، اول و آخر هر ماه است که قمر در نظر سکنه زمین فرم عوض می کند.
با پوزش