پدیده و
تضادهای آن
بهروز فرهیخته
فروردین١۳٩٢
سرچشمه:
مجله هفته
دایرة المعارف روشنگری
·
این
مقاله بهروز فرهیخته حاوی ایرادات چشمگیر و جدی است.
·
اگر لازم
باشد می توان آن را واژه به واژه و سطر به سطر تحلیل کرد.
·
ما به
چند مثال که در نگاهی گذرا چشمگیر بوده اند، اشاره می کنیم:
مثال اول
· اصطلاح «پدیده و تضاد» نه در مارکسیسم ـ لنینیسم
وجود دارد و نه در عالم واقع.
1
· در جهان عینی (دیالک تیک طبیعت، دیالک تیک جامعه)
ما با دیالک تیک پیوند و تضاد از سوئی و با دیالک تیک پدیده و ماهیت (دیالک تیک نمود
و بود) (سعدی) از سوی دیگر سر و کار داریم.
2
· این دیالک تیک ها در مجله هفته مفصلا از منابع
مارکسیستی ـ لنینیستی توضیح داده شده اند.
مثال دوم
«در
روش شناخت دیالکتیکی پدیده ها، نخست باید عام ترین پدیده را در یک حوزه از واقعیت
های عینی مشخص کرد. »
· از همین فرمولبندی نویسنده محترم می توان به درک
سطحی ایشان از فلسفه مارکسیستی و مقولات فلسفی آن پی برد.
1
· هیچ مارکسیستی اصطلاح «واقعیت های عینی» را بر
زبان نمی راند.
2
· واقعیت عینی (رئالیته) همان مقوله فلسفی «ماده»
است و کسی «ماده ها» نمی گوید.
3
· اتفاقا بر خلاف پندار نویسنده محترم، شیوه شناخت
و تحلیل مارکس نه متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) از این دست، بلکه دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
سختگیرانه بوده است.
4
· مارکس هرگز از عام به این طریق که نویسنده محترم
به خواننده «می آموزند»، شروع به حرکت نمی کند، بلکه دیالک تیک منفرد (خاص) و عام
را پی جوئی و پیگیری می کند:
5
· یعنی به عنوان مثال دیالک تیک مشخص و مجرد را، دیالک
تیک کالاهای مشخص و نتیجه انتزاع (تجرید) همه آنها در مفهوم عام و انتزاعی «کالا»
را در نظر می گیرد.
6
· بدون منفرد، بدون سرو و صنوبر و سپیدار منفرد و
مشخص، مفهوم درخت وجود ندارد و نمی تواند تشکیل شود.
7
·
برای تشکیل
مفهوم عام «درخت»، باید میلیون ها درخت مشخص مورد انتزاع قرار گیرند:
·
یعنی
مشخصات فرعی و خودویژه آنها کنار نهاده شوند و مشخصه مشترک همه آنها عمده شود،
مشخصه ای که میان میلیون ها درخت مشترک است.
·
حالا به
جای درخت، کالا را بگذارید.
مثال سوم
«تضاد پدیده و ضد پدیده»
· معلوم نیست که نویسنده محترم از کجا به این تضاد
عجیب و غریب رسیده اند:
1
·
«پدیده»
جفت دیالک تیکی ئی غیر از ماهیت ندارد که در فلسفه ماقبل مارکس هم تحت عنوان فنومن و نومن معروف خاص و عام بوده
است.
2
· مارکس در کاپیتال با دقت و زحمت و وسواس تمام، این
دیالک تیک ها را تنظیم و توضیح داده است.
3
· مارکس حتی فراتر از این، به فرمولبندی دقیقتر این
دیالک تیک مبادرت ورزیده و به دیالک تیک بمراتب ژرفتر و دقیقتر موسوم به دیالک تیک
فرم نمودین و محتوای ماهوی رسیده است که ترکیبی از دیالک تیک فرم و محتوا با دیالک
تیک پدیده (نمود) و ماهیت است.
·
این جور
نوشته ها به متنفر شدن هر کس از فلسفه مارکسیستی منجر می شود، فلسفه ای که بسیار ساده و قابل فهم توده است.
·
خدا کند
که نویسنده آگاهانه به تحریف این چنینی مارکسیسم مبادرت نورزیده باشند.
با پوزش
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر