سیری در جهان بینی پروین اعتصامی
سرچشمه:
مجله هفته
رضا
· «نویسنده گرامی " سیری در جهان بینی
پروین اعتصامی" نوشته اند:
·
"
پروین عمر درازی نکرده است.
·
او در
۳۵ سالگی دار باقی را وداع گفته است."
·
گویا
منظور نویسنده محترم از " دار باقی " این دنیا ست.
·
ولی معنی
" دار باقی " یعنی خانه ای که می ماند و طبق دریافت های مذهبی هر گز از
بین نمی رود، " آن دنیا" است، دنیای آخرت" است.
·
این
دنیائی که در آن زندگی می کنیم و دوران زندگی ما در آن محدود و گذرا و پایان
یافتنی است " دنیای فانی" خوانده می شود، به معنی خانه فنا پذیر.
·
نویسنده
محترم حتما به این تفاوت واقف هستند و سهوا این خلط لفظ و معنی پیش آمده است.
·
لطفا آن
را تصحیح کنید.»
شین میم شین
·
حق با دوست
مان رضا ست:
·
مذهبی
ها، دار باقی را عقبی و دار فانی را دنیا تلقی می کنند.
·
درست به
دلایل جهان بینانه ای از همین قماش است که مارکس، مذهب از هر نوع را «شعور وارونه»
می نامد:
1
· شعور وارونه ـ یا به عبارت دقیقتر، جهان بینی
ایدئالیستی ـ به مسئله اساسی فلسفه (یعنی به این مسئله که آیا ماده بر روح تقدم
دارد و یا برعکس)، پاسخ وارونه می دهد.
2
· ماده را، یعنی واقعیت عینی ازلی و ابدی،
فناناپذیر و خلق ناپذیر را مخلوق روح (خدا، ایده مطلق، شعور، قوای ماورای طبیعی،
موهوم و غیره) می داند.
3
· مذهبی ها به همین دلیل است که دنیای مادی باقی و
فناناپذیر را دار فانی می نامند و عقبا (جهان واهی خیالی، موهوم و غیرواقعی) کذائی
را جهان باقی جا می زنند.
4
·
درست با
همان استدلال که دوست مان اشاره کرده اند:
·
چون
انسان می میرد، پس دنیا فانی است.
4
· به قول خواجه خردستیز شیراز، دنیا «رباط دو در»
است، کاروانسرا ست، از دری می آیی و از در دیگر می روی.
5
·
بظاهر
چنین بنظر می رسد.
·
پذیرش
وسیع ایدئالیسم و مذهب هم به همین دلیل است.
·
این شیوه
استدلال مذاهب، عوام فهم و عوام پسند است.
6
·
اما مرگ
افراد و یا نباتات و جانوران که به معنی نیستی نیست.
·
ما با
سیکل و یا تثلیث پیدایش ـ رشد ـ زوال بی پایان سر و کار داریم، روند بی پایانی که
با دیالک تیک آنالیز و سنتز، دیالک تیک تجزیه و ترکیب قابل فهم و توضیح است:
الف
· چیزها از جماد و نبات و جانور از سوئی تجزیه می
شوند، یعنی به عناصر شیمیائی بنیادی بدل می شوند و از سوی دیگر ترکیب می شوند،
یعنی جمادات و نباتات و جانوران و انسان های نوینی و چه بسا بلحاظ کمی و کیفی
توسعه یافته تری پدید می آورند.
ب
· ماده در همه فرم های آن (جماد و نبات و جانور)
فقط تغییر فرم می دهد، ساختارش (یعنی نوع پیوند میان عناصر متشکله اش) عوض می شود،
ولی هرگز از بین نمی رود و نمی تواند از بین برود:
ت
·
ماده
لایزال است.
·
باقی
است.
·
فنائی در
بین نیست.
پ
·
حتی
مولوی می دانست که مرگی بدان معنی در بین نیست:
·
هر مرگی
آبستن زایشی است:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
·
مولوی
بیشک قادر به اثبات این نظر مطلقا علمی خویش نبوده است.
·
ولی این
نظر اکنون دیری است که در عرصه علوم طبیعی اثبات شده است.
·
مثلا
قانون بقای انرژی و غیره.
7
·
ما
ماتریالیست هستیم.
·
یعنی بر
تقدم ماده بر روح، بر تقدم وجود بر شعور باور داریم.
·
یعنی
جهان مادی را ازلی و ابدی و باقی می دانیم، بی اعتنا به سیکل مکرر حیات (پیدایش و
رشد و زوال بی پایان).
8
·
منظور ما
از وداع پروین با دار باقی نیز همین است.
·
ما ادعای
وارونه ایدئالیست ها را وارونه می کنیم تا وارونگی اش حذف شود.
·
ما به
مسئله اساسی فلسفه جواب ماتریالیستی می دهیم.
·
یعنی دنیای
واقعا موجود را دار باقی می نامیم.
9
· پروین همبود انسانی خود را به دلیل بیماری ترک می
گوید، می میرد و اندامش تجزیه می شود تا پروینی دیگر از اجزای اندام او تشکیل شود،
تا زایشی دیگر صورت گیرد، ترکیبی دیگر قوام یابد و میراث معنوی پروین اعتصامی را مورد تأمل و
تحلیل دیالک تیکی قرار دهد:
الف
· پروین اول در پروین دوم و الی آخر ادامه حیات می
دهد.
ب
·
ما این
روند و روال را با دیالک تیک پیوست و گسست تبیین می کنیم:
·
نسل جدید
با نسل پیشین، پروین دوم با پروین اول همین رابطه پیوست و گسست را دارد:
·
کار
پروین از سوئی با مرگ او قطع می شود (گسست)، ولی بوسیله پروین دیگر در پله ای
متعالی تر تداوم می یابد (پیوست)
·
یکی از
جلوه های نفی دیالک تیکی همین است.
·
ممنون
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر