7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
تحلیلی از شین
میم شین
·
این پژوهش رضا نافعی عزیز برای ما مائده ای است.
·
چون با تحلیل این پژوهش می توان با یک تیر دو نشان زد:
·
هم می توان با شیوه تحلیل رضا نافعی عزیز آشنا شد و هم
با جهان بینی به آذین.
·
جهان بینی به آذین از آن رو برای ما اهمیت دارد که ایشان
یکی از رهبران حزب توده بوده اند و در تعیین و تداوم خط مشی حزب تأثیر درخور داشته
اند.
·
ما به تحلیل عینی (اوبژکتیف) پژوهش دوست مان خواهیم پرداخت.
·
تا حتی الامکان، از موضوع خارج نشویم و به منجلاب
سوبژکتیویسم (ذهنگرائی) و صدور احکام انتزاعی سقوط نکنیم.
رضا نافعی
«جان
نو بین در تن حرف کهن»
·
رضا با این مصراع شعر ـ احتمالا از مولوی ـ دیالک تیک
فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک تن و جان و ضمنا به شکل دیالک تیک تن حرف کهن و جان
نو بسط و تعمیم می دهند.
·
ذکر این نقل قول، به احتمال قوی به معنی پذیرش محتوای آن
از سوی ایشان است.
·
محتوای معنوی این مصراع اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟
1
«جان
نو بین در تن حرف کهن»
·
این اولا بدان معنی است که در فرم کهنه می توان محتوای
نو یافت.
·
در صحت این نظر نمی توان تردید کرد.
·
مثال تجربی در این زمینه کم نیست:
·
سیاوش کسرائی در فرم رباعی ـ به عنوان مثال ـ به تبیین
ایده های مطلقا نو نایل می آید.
·
این به همان معنی مورد نظر رضا ست:
سیاوش
موجی است که می کند سر از دریا بر
بالنده و رقصنده و دامنگستر
میلش همه پرواز و رهایی است، ولی
در می شکند، فرود می آرد سر
·
معنی تحت اللفظی:
· به موج شباهت دارد که بطرزی بالنده، رقصنده و
دامنگسترنده، از اعماق دریا سر بر می افرازد و هوای پرواز و رهائی در سر دارد.
·
ولی در برخورد به صخره در می شکند و به تمکین تن در می
دهد.
2
·
این تصور و تصویر سیاوش از انسان و موج، تصور و تصویری
رئالیستی، عینی و علمی است.
·
اگر ریاضیدانی و یا فیزیکدانی به توضیح روند تشکیل و تخریب موج می پرداخت، ماهیتا
بهتر از سیاوش نمی توانست از عهده این مهم برآید.
3
·
پس در فرم کهنه ی رباعی، می توان مدرنترین ایده ها،
اندیشه ها و تئوری ها را به تبیین نشست.
·
عکس این هم صادق است.
·
یعنی در مدرن ترین فرم ها می توان عتیق ترین ایده ها و
اندیشه ها را بسته بندی و عرضه کرد.
رضا نافعی
این نوشته کار دیروز است ، نه امروز.
مصاحبه ای است رؤیائی که می توانست صورت گیرد.
می خواستم مطالبی را روشن کنم، بیشتر برای خودم
تا دیگران
·
هدف رضا از این پژوهش، پیدا کردن پاسخ به پرسش های دیرین
خویش است.
·
ایشان ظاهرا با توجه به یادمانده هائی از به آذین، به
پرسش های خویش پاسخ یافته اند.
رضا نافعی
این حکایت چیست که گروهی از آن ها که خود را
نواندیش می دانند، عرفان را نمی پسندند و گاه حتی تحقیر می کنند و آن را بد آموزی
می شمارند و از سوی دیگر، نواندیشانی که چنته ای پر بار از دانش
نوین دارند آن را می ستایند؟
·
رضا در این پرسش خویش نیز دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل
دیالک تیک نواندیشان تهی چنته و عرفان از سوئی و دیالک تیک نواندیشان پرچنته و عرفان
از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهند.
1
·
بزعم تلویحی رضا، نواندیشان تهی مغز از عرفان دل خوشی
ندارند، ولی نواندیشان پرچنته و پرکله شیفته عرفان اند.
·
رضا در هماندیشی با ما بدرستی می گویند که قبل از اعلام
نظر بهتر است که موضوع مربوطه را مطالعه کنیم.
·
حق با ایشان است.
·
ولی بهتر می بود که خود ایشان هم نظری به دور و بر خویش
می افکندند و بعد، تلویحا و یا صریحااز مفهوم «نواندیشان» چنته تهی بهره برمی
گرفتند.
2
·
مفهوم عرفان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری تحت عنوان
«عرفان به مثابه فرمی از خردستیزی (ایراسیونالیسم)» ترجمه و منتشر شده است:
·
مؤلفین مقولات و مفاهیم و کتب و رسالات منتشره در دایرة
المعارف روشنگری عمدتا برجسته ترین نمایندگان مارکسیسم ـ لنینیسم جهانی اند و به آسانی
نمی توان آنها را نواندیشان تهی چنته تلقی کرد، بویژه با توجه به این حقیقت امر که
شالوده پژوهش آنان آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم است.
3
·
نواندیش پرچنته تلقی کردن به آذین و یاران ایشان نیز
باید اثبات و بعد اعلام شود.
·
ما در روند تحلیل پژوهش رضا به دلایل ایشان در این زمینه
خم خواهیم شد.
رضا نافعی
به آذین از شیفتگان مولوی و عرفان او ست
و بی پروا به اوعشق می ورزد و نه تنها اندیشه های او را مندرس و پوسیده نمی
خواند، بلکه جاندار و جانبخش می داند.
·
وقتی ما در کامنتی زیر این پژوهش رضا می نویسیم:
· «احتمالا یکی از علل تئوریک اشتباهات رهبری
حزب توده، داشتن همین گرایشات عرفانی بوده است.
·
ولی این
حدس است و باید مشخصا تحلیل شود»، رضا دچار حیرت می شوند و می نویسند:
رضا
نافعی
آنچه موجب
حیرت من شد، این بود که شما با این وسعت اطلاعات و تسلط بر نظرات فلسفی و تاریخی و
متدئولوژی علمی این نکته از نظر تیز بین تان دور ماند که هر حکم علمی و یا قضائی
بر فاکت و سند استواراست.
و چنین
نیست که نخست بر اساس " حدس واحتمال " حکم صادر کنند و تحلیل مشخص را به
بعد موکول سازند .
·
حق با ایشان است.
·
ما هم حکمی صادر نکرده بودیم.
·
ما فقط بر اساس تحلیل بخشی از آثار و افکار و اشعار طبری
و اخگر و جوانشیر و سایه و سیاوش و ژاله و غیره به این حدس رسیده بودیم.
·
ولی رضا فراموش می کنند که خود در همین پژوهش سند و مدرک
عینی بر صحت حدس ما عرضه کرده اند:
رضا نافعی
به آذین از شیفتگان مولوی و عرفان او ست
و بی پروا به اوعشق می ورزد و نه تنها اندیشه های او را مندرس و پوسیده نمی
خواند، بلکه جاندار و جانبخش می داند.
·
حدس ما هم همین بود که رضا در فرم حکمی سرشته به یقین
خارائین عرضه می دارند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر