محمد حسین
بهجت تبریزی (۱۲۸۵-۱۳۶۷)
متخلص به
شهریار
شاعر ایرانی اهل آذربایجان که به
زبانهای ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است.
در
جمهوری کذائی روز درگذشت این شاعر معاصر را «روز شعر و ادب فارسی» نامگذاری کرده اند.
مهمترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام است که
به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
تحلیلی از شین میم شین
گویند مرگ سخت بُوَد، راست گفته اند
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست
از روزگار، عاطفه هرگز طمع مدار
اصلاً، نشانِ «عاطفه» در روزگار نیست
منصور زنده باد که در پایِ دار گفت:
«آسان گذر ز جان، که جهان پایدار نیست!»
جان پرور است زندگی شهرِیار، لیک
جز غم به «شهریار» در این شهر، «یار» نیست.
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست
از روزگار، عاطفه هرگز طمع مدار
اصلاً، نشانِ «عاطفه» در روزگار نیست
منصور زنده باد که در پایِ دار گفت:
«آسان گذر ز جان، که جهان پایدار نیست!»
جان پرور است زندگی شهرِیار، لیک
جز غم به «شهریار» در این شهر، «یار» نیست.
سرچشمه :
صفحه فیسبوک
Reza
Hyt
شهریار
گویند مرگ سخت بُوَد، راست گفته اند
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست.
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست.
· قبل از هر چیز باید پرسید که منظور شاعر از مفهوم
«انتظار» چیست؟
1
· انتظار یکی از مفاهیم دیرآشنا در جامعه شهریار
است و قدمتی دیرین دارد.
· در اشعار اکثر شعرای کلاسیک قرون وسطی و حتی در
اشعار شعرای معاصر از قبیل هوشنگ ابتهاج (سایه) می توان بکرات به این مقوله برخورد
کرد.
· این مقوله مرکزی در تفکر توده اما هنوز مورد
تجزیه و تحلیل دیالک تیکی قرار نگرفته است.
· ولی تحلیل آن بسان تحلیل خیلی از مفاهیم و مقولات
به میراث مانده از قرون وسطی ضرورت مبرم دارد.
· برای اینکه مفاهیم و مقولات (واژه ها) آجرهای اولیه
احکام (جملات) اند که آئینه جهان بینی جامعه و طبقات اجتماعی محسوب می شوند.
2
هوشنگ ابتهاج (سایه)
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
· سایه هم در این شعر از مقوله انتظار بهره برمی
گیرد.
· شاعر در انتظار غبار بی سوار نشسته است.
· و درد و دریغ او از این است که علیرغم طولانی
بودن شب، از دمیدن سپیده خبری نیست.
· اما منظور شاعر از مفهوم «در انتظار غبار بی سوار
نشستن»، چیست؟
3
· غبار نشانه خروج شتابزده سواره ای است.
· شاید شاعر در انتظار ظهور مجدد او از غبار نشسته
است.
· می توان گفت که شاعر دیالک تیک رفت و آمد را به
شکل دیالک تیک خروج و ظهور بسط و تعمیم می دهد.
· این همان تئوری ارتجاعی ظهور مهدی و مسیح و غیره
ی موعود در همه مذاهب و ادیان آسمانی است.
4
· شاید شاعر چاره ای جز انتظار نمی شناسد و دست به
خود فریبی می زند تا از فرط نومیدی به زانو در نیاید.
· انتظار در این جور موارد به ذراتی از امید واهی، ولی
بهتر از هیچ سرشته است.
هوشنگ ابتهاج (سایه)
ز این بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبی ست، غبارا تو بمان!
·
هوشنگ
ابتهاج (سایه) سرباز سلحشور سنگرهای انقلابی است و بهتر از هر کس می داند که راه
رهائی نه در انتظار، بلکه در تلاش و کوشش و جنبش توده ای است.
·
به همین
دلیل از مفهوم «خودفریبی» از طریق «دل خوش کردن به غبار» به جا مانده از سواران
رفته، سخن می گوید.
·
حق با
سایه است.
·
چون زهر
انتظار مغز توده ها را چنان لخت و کرخت می کند و از کار می اندازد، که علیرغم «باور
به گذرگاه سواران نبودن بیابان» چشم به راه می مانند.
4
هوشنگ ابتهاج (سایه)
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
· شاعر در این بیت نیز در انتظار کسی است که بیاید
و حلقه بر در خانه بکوبد.
·
تئوری انتظار
یکی از عناصر ایدئولوژیکی تعیین کننده اهل تشیع است.
· تئوری انتظار باور دیرین شیعه ها است.
·
تئوری انتظار بسان مذاهب، دیالک تیکی از آه و افیون است.
·
یعنی هم حاوی جوانه های امید و نتیجتا مقاومت و پیکار است و هم مخدر
است، موجد انفعال مطلق است.
·
تئوری انتظار بسان مذهب، تئوری لازم برای خلع سلاح مادی و
معنوی مردم است.
·
تئوری انتظار حاوی انکار نقش تاریخساز توده ها ست.
·
به معنی
سپردن لگام تاریخ بدست این و آن است.
·
تئوری انتظار تئوری انفعال است، تئوری تماشاگری است، تئوری نشستن و
غم خوردن بیهوده است.
·
تئوری انتظار نشانه بی خبری از قانونمندی های عینی جامعه و تاریخ
است.
·
تئوری انتظار انعکاس روانشناسی رعایای فاقد رسالت تاریخی در جوامع
فرتوت فئودالی ـ عشیرتی است.
گویند مرگ سخت بُوَد، راست گفته اند
سخت است لیک، سخت تر از «انتظار» نیست
·
شهریار با سایه بلحاظ سمتگیری اجتماعی تفاوت ماهوی دارد.
·
انتظار در قاموس شهریار تنها «کاری» است که می توان انجام داد و چه
بسا حتی می توان بدان فخر فروخت.
·
به همان سان که در این بیت بدان فخر فروخته می شود و کلی منت بر سر کسی
گذاشته می شود که قول داده است و به دلیلی نیامده است.
·
انتظار در قاموس شهریار نشانه و حتی بهانه ی انفعال مطلق است.
·
انفعال مطلقی که نتیجه بی خبری از قانونمندی های جامعه و جهان و بی
باروی بدان است.
·
انفعال و انتظار همیشه همزاد یکدیگرند.
ادامه دارد
ویرایش:
پاسخحذفدر جمله زیر « انفعال مطلقی که نتیجه بی خبری از قانونمندی های جامعه و جهان و بی باروی بدان است.» بی باوری درست است.
با پوزش