مؤخره
مارتین کلوس
برگردان میم حجری
پابلو پیکاسو (1881 - 1973)
·
با شنیدن
نام پیکاسو به یاد نقاشی می افتیم، با آثاری عجیب و غریب:
·
تصویر
انسان هائی با اندام های نابجا
·
چهره
زنانی با دو دماغ و سه چشم
·
تصویر
نریانی در چنگ خشمی بی مهار، با اندامی کج و معوج و شاخ هائی چنگک
وار.
·
گاهی
مجموعه ای از تصاویر و نقاشی ها که با شکل واقعی شان انطباق ندارند، تحت نام «پیکاسو»
معرفی می شوند.
·
بدین وسیله به
سبک هنری ای اشاره می شود که انتظارات ما را برنمی آورد و تحیر، تحسین
و حتی گاهی خشم و انزجار ما را بر می انگیزد.
·
پیکاسو
در طول زندگی اش همواره با اینگونه برخوردهای نامطلوب مواجه می شد ولی
هیچگاه در مقابل پرخاش این و آن خم به ابرو نمی اورد.
·
او براین
باور بود که هنرمند نباید به تقلید مو به موی طبیعت اکتفا کند.
·
بلکه برعکس،
باید از واقعیت همیشه گامی جلوتر باشد و ببرکت احساس، خرد و خیالش بدان قوام بخشد
و از این رو بود
که می گفت:
·
«من آنچه
را که می دانم، نقاشی می کنم، نه آنچه را که می بینم.»
·
پیکاسو
کی بود؟
·
نقاش کله
شقی که فقط برداشت شخصی خود را از جهان مطلق کرده بود؟
·
پیکاسو
نقاش کبوتر صلح بود، که معروف همگان است.
·
پیکاسو مبارز آنتی فاشیست
بود.
·
پیکاسو
دوست صمیمی مردم ستمدیده و کمونیست ها بود.
·
پیکاسو
شرکت کنندهً فعال کنگره های جهانی صلح و برندهً جایزهً لنینی صلح بود.
·
آیا
پیکاسو شخصیتی دوگانه داشت:
1
·
شخصیت مردی
که ـ به عنوان هنرمند ـ تصاویر عجیب و غریب غیر قابل فهم می کشید؟
2
·
شخصیت
مردی که به عنوان یک مبارز سیاسی در مبارزهً طبقاتی، موضعی صریح و بی چون و چرا داشت؟
·
نه !
·
پیکاسو
را نمی توان دو شقه اش کرد.
·
پیکاسو
شخصیتی واحد داشت، چه به عنوان هنرمند و چه به عنوان مبارز سیاسی.
·
پیکاسو
دو خصیصهً بارز داشت:
1
·
خلاقیت
2
·
سماجت و سرسختی.
·
پیکاسو
زندگی و کار هنری اش را از تنوع و خلاقیت بی مرزی می انباشت و صریح و
بی چون و چرا به آنچه
که به صحتش باور داشت، پای بند می ماند.
·
پیکاسو
درسال 1881 میلادی در شهر کوچکی واقع در اسپانیا بدنیا می آید.
·
در
دوازده سالگی بهتر از پدرش که معلم نقاشی است، نقاشی می کند.
·
او می
تواند جانشین پدرش شود و بقیهً عمرش را در زادگاهش به عنوان نقاشی سرشناس و
شهروندی خوشنام سپری سازد.
·
ولی او
را شوری دیگر در سر است.
·
در نوزده
سالگی اسپانیا را ترک می گوید، به پاریس ـ جهانشهر هنر ـ می رود تا با نامدارترین نقاشان زمانهً خود آشنا شود
و آثار آنها را ببیند.
·
سرمای
سخت پاریس او را مجبور به برگشت می کند، ولی با شروع بهار سر و کله اش
دوباره در پاریس پیدا می شود.
·
سال های سال
به زندگی دشواری تن در می دهد، گرسنگی می کشد، ازسرما می لرزد ولی شب و روز نقاشی می کند و در
پی اسلوبی می گردد تا جهان را در آثارش بازتاب دهد.
گاوبازی (مرگ بانوی گاوباز) (1933 میلادی)
·
وقتی بیست ساله است، رنگ آبی حکمران بی چون و چرای پرده های نقاشی او ست.
·
از ورای سایه های آبی تیره، اندام
های آبی روشن قد می کشند:
·
پیرزنان تهیدست با نوه های
شان
·
گداها و انسان
های لرزان از سرما در رنگ های شفا ف.
·
بعد آثار او را تصاویری از دنیای سیرک پر می
کند:
·
دلقک
ها
·
رقاص ها
·
خانوادهً بندبازان (آرتیست ها)
:
·
اندام
های ظریف و تراشیده سرشار از امید.
·
رنگ حاکم بر آثار او در این مرحله، صورتی است.
·
چندی بعد
شادی از آثار او رخت بر می بندد.
·
غمزده،
تنها و گداگونه اند، اکنون حتی بندبازان او.
·
چرا که
نمی توان مورد تحقیر دایم شهروندان خودخواه بود و شاد بود.
·
دوستداران
انگشت شمار آثارش او را نقاش انسان های شریف سوگوار می نامند.
·
پیشرفت
او را به سوء ظن می اندازد.
·
او نمی خواهد
خود را به سبک هنری مشخصی محدود کند.
·
در پی
آزمایش مدام است.
·
تصاویرش
اغلب زاویه دار و مخطخط اند:
·
خانه ها،
کوه ها، درخت ها، گلدان ها، آلات موسیقی، پیکره ها و چهره های انسانی از
اشکالی مربعی، پریسمائی و مخروطی تشکیل یافته اند.
·
اندام
انسان ها در آثار کنونی او بتدریج ذوب می شود و رو
به اضمحلال می رود.
·
این سبک
هنری کوبیسم نامیده می شود که در آثار هنرمندان دیگر نیز رایج است.
گرنیکا ( 1937 میلا دی)
·
کشتن و
معلول کردن میلیون ها انسان در جنگ اول جهانی پیکاسو را بر آن می دارد که
به عزت انسانی بیاندیشد.
·
در این
مرحله تصاویر او را اندام های سترگ زنانه پر می کنند:
·
زنان
تندرست و نیرومند که یاد آوردهقانان جنوب اند:
·
آرام و فارغ
درکنارهم ایستاده اند، راجع به عناصر
زیبای زندگی گفتگو می کنند و کودکان شاد و خندان در بغل دارند.
·
پیکاسو
خودش نیز اکنون پسری دارد.
·
اغلب عکس
او را می کشد و از هوشمندی و شادابی او به وجد می آید.
·
تابستان ها را با
خانواده اش در جنوب فرانسه می گذراند.
·
خانهً
زیبایی در آنجا خریده است.
·
او دیگر
فقیر نیست.
·
آثاراو
به قیمت های خوبی بفروش می روند و بسیاری از آنها دیوار موزه ها را مزین
کرده اند.
·
در
فاصلهً سال های 1925 تا 1935 میلادی بارها به میهنش ـ
اسپانیا ـ و ایتالیا سفر می کند.
·
تحت
تاًثیر شدید نویسندگان و شعرای یونان و رم باستان است.
·
صدها طرح
و تصویر در این باره کشیده است.
·
برای هنرپیشه
های باله طرح صحنه و لباس می ریزد.
·
مجسمه هائی
از سیم و اوراق فلزی می سازد.
·
بسان چشمه
ای جوشان از ایده های پایان ناپذیر، بی تاب و بی قرار و پویا ست.
·
هر پردهً
سفید که فاقد خط و رنگ باشد، وسوسه اش می کند.
·
آفرینش
تصویرها، فراروئی آنها، ساختن، تجدید نظر، از بین بردن و دوباره سازی اشکال و رنگ ها برای
او مشغلهً شورانگیز بزرگی شده است.
·
او اغلب
میهمان دارد:
·
نقاشان،
عکاسان، شاعران، خبرنگاران و دلالان آثار هنری.
·
گاهی از
دست آنها به تنگ می آید و اوقاتش تلخ می شود.
·
هنگام
صحبت با آنها تصاویر تازه ای در ذهنش زاده می شوند.
·
در
دستانش دستمال سر سفره، کارت صورت غذا و جعبه های سیگار به آثار هنری تبدیل می شوند.
·
دیگر کسی
حاضر نیست، سبک معینی را به او نسبت دهد.
·
پیکاسو
آنها را اغلب با عرضهً تصاویر مطلقا تازه وغیر منتظره غافلگیر کرده است.
·
گاهی به
همراه خانواده و دوستانش به تماشای گاوبازی و سیرک می رود.
·
گاوبازی
و سیرک را به اپرا ترجیح می دهد.
·
هرجا
حادثهً هنری مهمی در جریان است، او حضور دارد.
·
برای
دوستانش معمائی است که او برای خلق آثار بیشمار خود کی وقت می یابد.
·
آنها بی
خبرند از شبهائی که پیکاسو تا سپیده سحر بیدار است و مشغول کار.
·
استراحت
نمی شناسد.
·
برخی از
موتیوها را بیست بار پشت سر هم می کشد.
·
اولین
تصویر شبیه شکل واقعی آن است.
·
بعد ساده
وساده تر می شود تا آنجا که بالاخره تعداد معدودی از خطوط و
رنگ ها، که برای او مهمترین عناصر موتیو اند، باقی می ماند.
·
بعد بخش های
مربوط به شکل واقعی را دو باره به تصاویر بر می گرداند.
·
ولی نه
آنگونه که در لحظهً موجود بنظر می رسند، بلکه بگونه ای که او برای تصاویرش، که در
ذهنش قوام می یابند، احتیاج دارد.
·
پیکاسو
هیچگاه انسانی را، حیوانی را و یا منظره ای را بطور ساده کپی نمی کند.
·
او آنچه
را که در آنها درمی یابد، می کشد.
·
و بعد،
دریافت های خود را به خدمت می گیرد تا به کمک تخیل جوشانش واقعیت را بازتاب دهد
و جهان بینی خود را وسعت بخشد.
·
وقتی کسی اثری از پیکاسو سر می
کشد، گامی فراتر می روید، به مرحله ای می رسد که واقعیت را
به چشم دیگری ببیند، با خرد دیگری و احساس دیگری بسنجد و انتظارش را از تصاویر
وسعت بخشد.
·
سال های
20 و 30 میلادی برای پیکاسو سال های رشد
خلاقیت اند.
·
در این
مرحله است که فرانکو (دیکتاتور فاشیست) اسپانیای جمهوری خواه را مورد حمله قرار می دهد و با
حمایت همه جانبهً فاشیست های آلمان و ایتالیا شهرها و روستاها بیرحمانه
بمباران می شوند.
·
پیکاسو به جانبداری
از مردم بر می خیزد، از دروغ ها و جنایات فرانکو پرده بر می دارد، گرنیکا را می کشد.
·
وقتی
فاشیست های آلمانی اروپا را اشغال می کنند، پیکاسو
در پاریس در سنگر مقاومت می مان.
·
نقاشی سپر و سلاح او ست.
·
در این
ایام است که مجسمه برنجی «مردی با بره ای» (به
عنوان سمبل پاسداری از موجودات مظلوم) خلق می شود.
·
اکنون
آتلیهً او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.
·
در سال
1944 میلادی پیکاسو عضو حزب
کمونیست فرانسه می شود.
·
بعد از
شکست فاشیسم در کنگره های جهانی صلح شرکت می ورزد.
·
کبوتر صلح او (که
در سال 1949 میلادی بمناسبت گشایش کنگرهً جهانی صلح در پاریس کشیده شده است) به
سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبدیل می شود.
·
علیرغم
پیری (پیکاسو اکنون به 70 سالگی قدم گذاشته) بطور
خستگی ناپذیری نقاشی می کند.
·
مجسمه می سازد و
کوزه گری را به عنوان امکان جدیدی در هنر به خدمت می گیرد، کردوکاری که برای او تازه، ولی برای بشریت
مشغله ای دیرین بوده است.
·
و
هنردوستان را دو باره غافلگیر می کند.
·
کوزه گری
را در شهر والری از کوزه
گران آموخته است و اکنون قابلمه ها، کاسه ها، بشقاب ها، کوزه های متعدد و متنوعی زاده می شوند و
در کوره پخته و سخت می گردند.
·
قدرت
تخیل خلاق، او را به خلق اشکال و رنگ های نو سوق می دهد:
·
سرامیک های بزرگ
باغچه ای ساخته می شوند که به عنوان گلدان مورد استفاده قرار می گیرند.
·
کاسه ها،
کوزه ها و بشقاب هائی در اشکال شگفت انگیز و مصور به نقش های جادوئی
انسانی و حیوانی از تخیل حاصلخیز او تراوش می کنند.
·
جنگ کره در می گیرد و
او با کشیدن پردهً بزرگی پرده از جنایات سران سرمایه بر می دارد و
کشتار بی رحمانهً کودکان و زنان را نشان می دهد.
·
آدمکشان
در این پرده نقاشی بصورت ماشین جنگی جامد بی چهره و نا انسان تصور و تصویر می شوند.
·
در سال
1952 وقتی صلح جهانی در خطری جدی است، پیکاسو
پرده های عظیم «جنگ» و «صلح»
را می کشد.
·
اشیاء و
انسان های منفرد در این پرده ها به صورت تصویری فشرده ترسیم می شوند که هر کدام حامل مفهوم عمیقی اند.
·
در مقابل
دیو سیاه جنگ، کتب لگدمال شده و به آتش کشیده شده و دست های قطع شده، عناصر با شکوه صلح را قرار می دهد:
·
اسب
بالدار را
·
پگاسوس،
الهه شعر را
·
شخم زمین را و کار حاصلخیز را
·
زنان
درحال رقص و پایکوبی را و در سر انگشت یکی از زنان، ترازوئی را با ساعت شنی ـ زندگانی
جاری ـ در کفه ای و کودکی بالانس زن را در کفه ای دیگر.
·
ماهی در
قفس و پرنده در شیشه حکایت از حوادثی نامنتظره دارند، از زیبایی بی بدیل اکتشافات نو.
·
خوشبختی
و فساد انسان، زندگی و مرگ، رنگ های روشن صلح و دهشت تیره کام جنگ و بربریت در این پرده ها رو در روی هم
ایستاده اند، در چالش و کشمکش و کشاکشی جاودانه.
·
درد،
رنج، قساوت و بی رحمی ازسویی، ترقی، زیبایی، بزرگی زمانه و پیروزی دشوار و شورانگیز
انقلاب ها از سوی دیگر، در آثار او راه یافته اند و تجسم
مادی گرفته اند.
·
پیکاسو برای
آنها در جستجوی نفسگیر خود اشکال تصویری تازه و دهشتناک یافته است و امکانات بی
بدیلی در اختیار هنر معاصر قرار داده است.
پیکاسو مهمترین، شورانگیزترین، بغرنجترین
و در عین حال متناقض ترین نقاش قرن خونین ما ست.
یادش گرامی باد و راهش پر رهرو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر