سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین
خواب نوشین
·
دیر کردی
و سحر بیدار است
·
با من
شبزده برخاستنت را پویان
·
دیر کردی
و سحر
·
قامت
افراخته در مقدم روز
·
مژده
آورده سپیدی را تا خانه تو
·
خسته جان
آمده از راه دراز
·
گوش
خوابانده به آوای تو باز
·
بر نمی
آید از بام آوا
·
آتشین
بال نمی اندازد سایه به ما
·
سرخ کاکل
دگر امروز ندارد غوغا
·
آه افسوس
·
زیر
دیوار سحرگاهی، خفته است خروس
پایان
ادامه تلاش برای
تحلیل شعر
خواب نوشین
دیر کردی و سحر
قامت افراخته در مقدم روز
مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
خسته جان آمده از راه دراز
گوش خوابانده به آوای تو باز
·
معنی تحت
اللفظی:
·
دیر کردی
و سحر در پیش پای روز قامت افراشته، مژده سپیده را تا در خانه تو آورده است.
·
سحر از
راه دور و درازی آمده و خسته جان است.
·
اکنون
منتظر شنیدن آوای تو ست.
1
·
اکنون
مخاطب سیاوش با صراحت خاصی معرفی می شود:
·
مخاطب
سیاوش خروس سحر است.
·
«خروس
سحر»، ضمنا عنوان نمایشنامه عبدالحسین نوشین است که اجازه نمایش آن داده نمی شود.
·
منظور
سیاوش از خروس سحر در این شعر، خود نوشین است که در خواب نوشین است.
2
·
خواب
نوشین خروس سحر سبب شده، که سحر بدون خروش خجسته خروس در «مقدم روز قامت
بیافرازد.»
·
جهان
وارونه از سر تا پا:
·
به جای
اینکه خروس با بیدراباش همیشگی خود، سحر را بیدار سازد و به پیشواز روز روانه کند،
سحر ـ خسته جان ـ از راه دور و دراز آمده و در پیشگاه روز قامت افراشته، روزی که
در غیاب سحر طلوع کرده است.
3
·
وارونگی
دیگر جهان در تعویض نقش ها و فونکسیون ها ست:
·
به جای
خروس موظف به مژده رسانی از دمیدن سپیده سحر، این خود سحر بی خروس است که مژده
دمیدن سپیده دمان را به در لانه خروس آورده است و منتظر شنیدن آوای رهائی بخش او ست.
4
·
در این
شعر زیبا هم اندوه لایتناهی سیاوش از مرگ همسنگر و همرزم خویش موج می زند و هم
ارزش و اهمیت نوشین برای چشم در راهان شب زنده دار رهسپار و فعال سپیده.
بر نمی آید از بام آوا
آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا
آه افسوس
زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس
·
اما،
علیرغم اینها همه، خروس سحر در خواب نوشین است و اثری از آن در بام آشیانه نیست و
قحط آوای بیدارنده او ست.
آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
·
خروس سحر
اکنون با مشخصه ایدئولوژیکی خود به خواننده معرفی می شود:
·
آتشین
بال!
·
همرزم تقی ارانی!
·
بلشویکی تمامعیار!
·
مترجم کاپیتال مارکس به زبان ساده کارگران.
·
فهم و تفهیم شکیب مند آموزه های حکیم پرولتاریا.
·
دریغا که
آتشین بال بیدار بیدارنده برای همیشه به خواب نوشین فرو شده و سایه اش از
سر همسنگران و همرزمانش کوتاه گشته است.
·
وقتی از دیالک تیک هیرارشی و خودمختاری در تئوری توده ای
عشق سخن می رود، منظور همین است:
·
برابری میان عاشق و معشوق به خاطر برقراری برابری ایدئال
نهائی، نفی می شود و از ارزش و اهمیت بی جانشین هر همسنگر در تقسیم کار داوطلبانه و
آگاهانه پرده برمی افتد و فقدان یکی کوهی از اندوه در دل همسنگران احداث می کند.
سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا
·
سیاوش در
این مصراع مشخصه دیگری از خروس سحر را بر زبان می راند:
·
سرخکاکل!
·
·
سرخکاکلی که در خواب نوشین فرو شده و غوغای هر سحرگاهی اش
به گوش نمی رسد.
·
تک این
فرمولبندی ها به اندوه روانسوز سرشته اند.
آه افسوس
زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس
·
خروس
آتشین بال سرخ کاکل زیر دیوار سحرگاهی غرق خواب نوشن است و بانگ بیدارنده اش را
شاعر شبزده ی تلخکام با تمام وجود خویش طلب می کند.
·
درد و
دریغ از فقدان همسنگری را بهتر از این نمی توان بر زبان راند.
·
در غیاب خروس
سحر است که مناره های بلند سحر، حسرت آوازش را و ضرورت خروش بیدارنده اش را به
زهرکامی آه می کشند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر