۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (59)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین

خواب نوشین   

·        دیر کردی و سحر بیدار است
·        با من شبزده برخاستنت را پویان

·        دیر کردی و سحر
·        قامت افراخته در مقدم روز

·        مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
·        خسته جان آمده از راه دراز

·        گوش خوابانده به آوای تو باز
·        بر نمی آید از بام آوا

·        آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
·        سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا

·        آه افسوس
·        زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس 
پایان

ادامه تلاش برای تحلیل شعر
خواب نوشین

 دیر کردی و سحر
قامت افراخته در مقدم روز
مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
خسته جان آمده از راه دراز
گوش خوابانده به آوای تو باز
  
·        معنی تحت اللفظی:
·        دیر کردی و سحر در پیش پای روز قامت افراشته، مژده سپیده را تا در خانه تو آورده است.
·        سحر از راه دور و درازی آمده و خسته جان است.
·        اکنون منتظر شنیدن آوای تو ست.

1

·        اکنون مخاطب سیاوش با صراحت خاصی معرفی می شود:
·        مخاطب سیاوش خروس سحر است.

·        «خروس سحر»، ضمنا عنوان نمایشنامه عبدالحسین نوشین است که اجازه نمایش آن داده نمی شود.
·        منظور سیاوش از خروس سحر در این شعر، خود نوشین است که در خواب نوشین است.

2

·        خواب نوشین خروس سحر سبب شده، که سحر بدون خروش خجسته خروس در «مقدم روز قامت بیافرازد.»
·        جهان وارونه از سر تا پا:
·        به جای اینکه خروس با بیدراباش همیشگی خود، سحر را بیدار سازد و به پیشواز روز روانه کند، سحر ـ خسته جان ـ از راه دور و دراز آمده و در پیشگاه روز قامت افراشته، روزی که در غیاب سحر طلوع کرده است.

3

·        وارونگی دیگر جهان در تعویض نقش ها و فونکسیون ها ست:
·        به جای خروس موظف به مژده رسانی از دمیدن سپیده سحر، این خود سحر بی خروس است که مژده دمیدن سپیده دمان را به در لانه خروس آورده است و منتظر شنیدن آوای رهائی بخش او ست.

4

·        در این شعر زیبا هم اندوه لایتناهی سیاوش از مرگ همسنگر و همرزم خویش موج می زند و هم ارزش و اهمیت نوشین برای چشم در راهان شب زنده دار رهسپار و فعال سپیده.

بر نمی آید از بام آوا
آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا
آه افسوس
زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس

·        اما، علیرغم اینها همه، خروس سحر در خواب نوشین است و اثری از آن در بام آشیانه نیست و قحط آوای بیدارنده او ست.

آتشین بال نمی اندازد سایه به ما

·        خروس سحر اکنون با مشخصه ایدئولوژیکی خود به خواننده معرفی می شود:
·        آتشین بال!
·        همرزم تقی ارانی!
·        بلشویکی تمامعیار!
·        مترجم کاپیتال مارکس به زبان ساده کارگران.
·        فهم و تفهیم شکیب مند آموزه های حکیم پرولتاریا.

·        دریغا که آتشین بال بیدار بیدارنده برای همیشه به خواب نوشین فرو شده و سایه اش از سر همسنگران و همرزمانش کوتاه گشته است.

·        وقتی از دیالک تیک هیرارشی و خودمختاری در تئوری توده ای عشق سخن می رود، منظور همین است:
·        برابری میان عاشق و معشوق به خاطر برقراری برابری ایدئال نهائی، نفی می شود و از ارزش و اهمیت بی جانشین هر همسنگر در تقسیم کار داوطلبانه و آگاهانه پرده برمی افتد و فقدان یکی کوهی از اندوه در دل همسنگران احداث می کند.

سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا

·        سیاوش در این مصراع مشخصه دیگری از خروس سحر را بر زبان می راند:
·        سرخکاکل!
·         
·        سرخکاکلی که در خواب نوشین فرو شده و غوغای هر سحرگاهی اش به گوش نمی رسد.
 
·        تک این فرمولبندی ها به اندوه روانسوز سرشته اند.

آه افسوس
زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس

·        خروس آتشین بال سرخ کاکل زیر دیوار سحرگاهی غرق خواب نوشن است و بانگ بیدارنده اش را شاعر شبزده ی تلخکام با تمام وجود خویش طلب می کند.

·        درد و دریغ از فقدان همسنگری را بهتر از این نمی توان بر زبان راند.

·        در غیاب خروس سحر است که مناره های بلند سحر، حسرت آوازش را و ضرورت خروش بیدارنده اش را به زهرکامی آه می کشند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر