پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن
پروفسور دکتر راین هولد میلر
برگردان شین میم شین
4
برخورد فلسفه
مارکسیستی به مسئله ارزش
·
فلسفه
مارکسیستی برای توضیح مسئله ارزش، آن را در پیوند
با روندهای تعیین کننده کردوکار زندگی عملی انسان ها و در پیوند با پراتیک اجتماعی
مشخص آنها در چارچوب سیستم معینی از مناسبات اجتماعی و تاریخی در نظر می گیرد.
1
·
مهمترین بنیان
فهم علمی ارزش ـ بمثابه یک پدیده توسعه اجتماعی ـ را می توان در توضیح ماتریالیستی
ـ تاریخی رابطه سوبژکت ـ اوبژکت یافت.
2
·
یعنی، در
تجزیه و تحلیل روابط عملی که انسان بمثابه سوبژکت فردی
و کلکتیف (دسته جمعی) با طبیعت و جامعه ـ بمثابه اوبژکت های کردوکار
حیات انسانی ـ برقرار می سازد، یافت.
3
·
هر پدیده مفروض واقعیت عینی
ـ همیشه ـ تنها در رابطه با انسان ها ست که می تواند ارزش
تلقی شود.
4
·
در خارج
از رابطه اوبژکت نسبت به انسان (بمثابه سوبژکت)، بدون انسان ها و بدون خصلت اجتماعی
روابط انسان ها با طبیعت و شرایط حیات اجتماعی او
در همبود با
سایر انسان ها، ارزشی وجود ندارد.
5
·
کلیه
کردوکارهای عملی انسان همواره با توجه به دو طرف
رابطه او با محیط زیست طبیعی و اجتماعی مشخص می
شوند:
الف
·
در یک
طرف این رابطه، خود انسان (بمثابه سوبژکت فردی و یا دسته جمعی با نیازمندی ها، منافع و
آماج های عمل فردی و اجتماعی مشخص معین تاریخی اش) قرار دارد.
ب
·
در طرف
دیگر این رابطه، موضوع کردوکار عملی او، یعنی اوبژکت طبیعی و یا اجتماعی با
خواص و مشخصات و یا تعین های کیفی معین دیگر در مقابل او قرار می گیرد که برای
ارضای نیازمندی ها و علایق مادی و معنوی او و برای زندگی او اهمیت دارد.
6
·
هر کردوکار انسانی عبارت است از کردوکاری
هدفمند و آماجگرا.
7
·
انسان با
تعیین آگاهانه آماج ها، میان اوبژکت های مورد نظر
و نیازمندی های اجتماعی و یا فردی خود رابطه بر
قرار می کند.
8
·
انسان در
کردوکار تولیدی عملی و در انواع دیگر کردوکار اجتماعی خود، بر بنیان تجاربی که
میلیون ها بار تکرار می شوند، پی می برد که کدامیک از خواص چیزها و پدیده های
طبیعی و اجتماعی برای ارضای نیازمندی ها و علایق او اهمیت حیاتی دارند.
9
·
این
روندی است که در طی آن، تصورات انسان ها راجع به ارزش ها
نیز شکل می گیرند.
10
·
آنچه برای
شعور انسانی در فرم ارزش چیزها و پدیده های
طبیعی، مناسبات اجتماعی و غیره مطرح می شود، بنا بر ماهیت خویش، یک طرف خاص رابطه
اجتماعی سوبژکت ـ اوبژکت را تشکیل می دهد و فرم ایدئولوژیکی تعمیم معارف و
تجارب مربوط به اهمیت پدیده های معین برای حیات اجتماعی و فردی او ست که از منشور منافع طبقاتی عبور کرده است.
11
·
در ارزش
های حیاتی، فرهنگی، اخلاقی و غیره، رابطه متقابل میان اوبژکت های مورد نظر انسانی
و یا اوبژکت های مورد نظر و عمل انسانی، با شاخص ها و خواص معین شان از سوئی و انسان با نیازمندی ها و منافع مشخص تاریخی اش از سوی
دیگر خودنمائی می کند، انسانی که به معنی و اهمیت این چیزها و پدیده ها برای زندگی
خود پی برده است.
12
·
بنابرین،
ارزش یک رابطه معنوی است که عناصر تشکیل دهنده عینی (اوبژکتیف)
آن عبارتند از تعین های کیفی اوبژکت ها وعناصر تشکیل
دهنده ذهنی (سوبژکتیف) آن، عبارتند از
نیازمندی ها و منافع انسان ها.
13
·
بنابرین،
ارزش ماهیتا بمثابه یک پدیده اجتماعی و بویژه بمثابه یک پدیده ایدئولوژیکی تلقی می
شود و نه بمثابه خاصیت و صفت طبیعی برای چیزهای مادی و یا فراورده های معنوی.
14
·
ارزش های
معنوی، فرهنگی، اخلاقی و استه تیکی نیز بمثابه چنین پدیده های ایدئولوژیکی،
محصولات تاریخی اند و لذا بلحاظ تاریخی تغییرپذیرند و لذا در جامعه طبقاتی بیانگر شرایط وجودی، حوایج و منافع
اجتماعی طبقات مربوطه اند.
15
·
ارزش های
باصطلاح اجتماعی، معنوی و غیره را می توان تا حدودی بمثابه فرم معینی در نظر گرفت
که انسان ها در آن، معارف و تجارب گردآمده در پراتیک اجتماعی، بویژه در مبارزه
طبقاتی خود را بطور ایده ای جا می دهند و
وارد شعور اجتماعی می سازند.
16
·
انسان ها
از طریق تشکیل ارزش های اجتماعی، معنوی ـ فرهنگی و
غیره، پیوند های معین واقعیت اجتماعی را برملا و دسترس پذیر می سازند.
17
·
سوبژکت های ارزش ساز در روند تاریخی ـ قبل از همه ـ عبارتند از طبقات اصلی جامعه و سوبژکت ارزش ساز در جامعه سوسیالیستی عبارت است از جامعه بمثابه یک کل.
18
·
اگر در
مرحله توسعه سوسیالیستی یک جامعه، در بخش اعظم
جمعیت کشور، طرز تفکر و طرز رفتار کیفیتا نوینی رفته رفته تشکیل می شود، که حاکی
از احساس مسئولیت نسبت به کل جامعه سوسیالیستی و احراز درجه بالائی از دولت شناسی و عشق به همبود
سوسیالیستی است، این بدان معنی است که نظام سوسیالیستی ارزش ها و
تصورات ارزشی نوینی بوجود آورده است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر