عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی چهل و سوم
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و
بتی و بربطی بر لب کشت
این هر
سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
نمی دانم،
کسی که مرا آفرید، اهل بهشت بودن را بر پیشانی ام نوشت و یا اهل دوزخ زشت بودن را.
·
من در هر
صورت، جامی از می، زیبا روئی و بربطی نقد در مزرعه را بر بهشت نسیه ترجیح می دهم.
·
دشواری تحلیل
آثار هنری و بد بیاری تحلیل کننده، اولا به این دلیل است که در هیچ تحلیل، تمامت
واقعیتی که در آثار هنری انعکاس یافته، کشف و افشا نمی شود و نمی تواند هم بشود.
·
چرا و به
چه دلیل؟
1
·
اولا به
این دلیل که واقعیت عینی، لایتناهی و بی پایان است و نتیجتا انعکاس استه تیکی آن
نیز لایتناهی خواهد بود.
·
مراجعه
کنید به استه تیک (زیبائی شناسی) و تئوری هنر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و
مجله هفته
2
·
ثانیا به
این دلیل که به واقعیت عینی لایتناهی منعکسه در هر اثر هنری، احساسات، ادراکات،
تصورات، توهمات، عواطف، افکار، دانش و شناخت درست و یا نادرست خود هنرمند نیز
افزوده می شود و تحلیل اثر هنری را صد چندان دشوارتر می سازد.
·
درد تحلیل
و تحلیل کننده اما فقط همین نیست.
3
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
·
مثلا
معلوم نیست که محتوای فکری و نظری این بیت رباعی، نظر خود خیام است و یا او قصد سر
به سر گذاشتن با فقها را دارد.
·
از این
رو، ساده ترین کار، تحلیل عینی (اوبژکتیف) آثار هنری است، که اگرچه جای تحلیل
دیالک تیکی را نمی گیرد، ولی بهتر از هیچ است و صد بار بهتر از تحلیل ذهنی (سوبژکتیف)
است، که خود اثر هنری را رها می کند و در حول و حوش شاعر و یا عناصر سوبژکتیف دیگر
پرسه می زند و وقت گرانبهای خواننده را تباه می کند.
4
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
·
خیام در
این بیت، در هر صورت به افسانه و اسطوره آفرینش اشاره می کند.
·
انسان
بدین طریق به فرمان خدا از کاهگل درست می شود و بعد در کالبد بی جانش، روح دمیده
می شود:
·
انسان
دیالک تیک ماده و روح است.
·
دیالک
تیک عناصر زمینی و آسمانی است.
·
انسان با
تخریب این دیالک تیک نیز به اجزای اولیه خود یعنی عناصر مادی و روحی تجزیه می شود.
·
برگشت به
اصل کذائی!
·
تا دیالک
تیک برباد رفته در روز رستاخیز به غریو شیپور حضرت اسرافیل، دو باره تشکیل شود و
بازخواست آغاز گردد.
5
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
تئودور شوان (1810 ـ 1882)
فیزیولوگ آلمانی
کاشف سلول ارگانیکی، سلول های عصبی، پپسین
اثبات کننده تشکیل گیاهان و جانوران از سلول ها
·
دو
هزارسال قبل، این بهترین توضیحی بوده که تئولوژی توانسته و می توانسته عرضه کند.
چارلز داروین (1809
ـ 1882)
طبیعت پژوه انگلیسی
نظریه پرداز
بزرگ در زمینه تئوری تکامل
·
تا اینکه
علمای عصر جدید با کشف سلول گیاهی و حیوانی زنده و با تدوین تئوری تکامل انواع و
غیره، توضیح اسطوره ای و مذهبی را با توضیح علمی و منطقی جایگزین می سازند.
6
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
·
در این
بیت خیام اما بر خرافه آفرینش انسان، خرافه بدتری افزوده می شود، خرافه ای که سعدی
و بعد حافظ و غیره بدان پر و بال خواهند داد:
·
خدا به
هنگام آفرینش (بزعم سعدی حتی قبل از بسته شدن نطفه کسی در رحم مادر) به قلم کذائی
قضا و با جوهری نامرئی، چند و چون او را، به مثابه سرنوشت لایتغیر بر پیشانی اش می
نویسد.
·
یعنی اهل
بهشت و یا دوزخ بودن هر کس، پیشاپیش تعیین می شود.
7
·
تمسخرانگیزی
ادیان و تئولوژی هم در همین تناقضات منطقی و تجربی بیشمار دست و پا گیر است.
·
همان
تئولوژی که برای توجیه سیستم متکی بر زور و سرکوب برده داری، برده و ارباب بودن هر کس را و اهل بهشت و دوزخ
بودن هر کس را مقدر و سرنوشتی جا می زند و ناشی از اراده ازلی الهی می داند، برای
رام و خام و خر کردن توده ها حساب و کتاب و پرس و جو بر اساس پرونده و افشا در
صحرای وحشت انگیز محشر را تئوریزه و تبلیغ می کند.
·
آن سان که
از هراس حرام و حلال بودن، حتی لقمه نان خالی از حلق خلق پایین نرود.
8
من هیچ
ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل
بهشت کرد یا دوزخ زشت
·
خیام در
این بیت، همین یاوه تئولوژیکی را یادآور می شود.
·
تا باقی
ماجرا را خود خواننده و شنونده در کله خویش و در چالش با ایدئولوگ های (علما و
وعاظ و غیره) طبقه حاکمه خرافه گستر ادامه دهد.
·
یکی از وظایف
روشنگری نیز همین برانگیزش توده ها به خوداندیشی است.
8
جامی و
بتی و بربطی بر لب کشت
این هر
سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت
·
خیام در این
بیت واپسین، دیالک تیک نقد و نسیه را دو باره مطرح می کند و نقد را بر نسیه ترجیح
می دهد.
·
این به
معنی تبلیغ و ترویج تردید نسبت به وجود بهشت و دوزخ می تواند تلقی شود.
·
تردیدی
مبتنی بر سرکشی در مقابل هنجارها و موازین سیاسی و ایدئولوژیکی حاکم.
·
تردیدی
سرشته به طغیان بر ضد تئولوژی حاکم.
·
جدا کردن
حساب، شیوه زیست و معیارهای ارزشی خود از حساب و شیوه زیست و معیارهای ارزشی طبقه
حاکمه.
·
خیام جام
می و لعبت زیبا و موسیقی نقد در مزرعه را بر حوری و شط شراب و موسیقی بهشتی نسیه ترجیح
می دهد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر