۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (32)

عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی چهل و سوم  
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت 
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        نمی دانم، کسی که مرا آفرید، اهل بهشت بودن را بر پیشانی ام نوشت و یا اهل دوزخ زشت بودن را.
·        من در هر صورت، جامی از می، زیبا روئی و بربطی نقد در مزرعه را بر بهشت نسیه ترجیح می دهم.

·        دشواری تحلیل آثار هنری و بد بیاری تحلیل کننده، اولا به این دلیل است که در هیچ تحلیل، تمامت واقعیتی که در آثار هنری انعکاس یافته، کشف و افشا نمی شود و نمی تواند هم بشود.

·        چرا و به چه دلیل؟

1

·        اولا به این دلیل که واقعیت عینی، لایتناهی و بی پایان است و نتیجتا انعکاس استه تیکی آن نیز لایتناهی خواهد بود.

·        مراجعه کنید به استه تیک (زیبائی شناسی) و تئوری هنر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و مجله هفته

2

·        ثانیا به این دلیل که به واقعیت عینی لایتناهی منعکسه در هر اثر هنری، احساسات، ادراکات، تصورات، توهمات، عواطف، افکار، دانش و شناخت درست و یا نادرست خود هنرمند نیز افزوده می شود و تحلیل اثر هنری را صد چندان دشوارتر می سازد.

·        درد تحلیل و تحلیل کننده اما فقط همین نیست.

3
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

·        مثلا معلوم نیست که محتوای فکری و نظری این بیت رباعی، نظر خود خیام است و یا او قصد سر به سر گذاشتن با فقها را دارد.
·        از این رو، ساده ترین کار، تحلیل عینی (اوبژکتیف) آثار هنری است، که اگرچه جای تحلیل دیالک تیکی را نمی گیرد، ولی بهتر از هیچ است و صد بار بهتر از تحلیل ذهنی (سوبژکتیف) است، که خود اثر هنری را رها می کند و در حول و حوش شاعر و یا عناصر سوبژکتیف دیگر پرسه می زند و وقت گرانبهای خواننده را تباه می کند.

4

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

·        خیام در این بیت، در هر صورت به افسانه و اسطوره آفرینش اشاره می کند.
·        انسان بدین طریق به فرمان خدا از کاهگل درست می شود و بعد در کالبد بی جانش، روح دمیده می شود:
·        انسان دیالک تیک ماده و روح است.
·        دیالک تیک عناصر زمینی و آسمانی است.

·        انسان با تخریب این دیالک تیک نیز به اجزای اولیه خود یعنی عناصر مادی و روحی تجزیه می شود.
·        برگشت به اصل کذائی!

·        تا دیالک تیک برباد رفته در روز رستاخیز به غریو شیپور حضرت اسرافیل، دو باره تشکیل شود و بازخواست آغاز گردد.

5

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

 تئودور شوان (1810 ـ 1882)
فیزیولوگ آلمانی
کاشف سلول ارگانیکی، سلول های عصبی، پپسین
اثبات کننده تشکیل گیاهان و جانوران از سلول ها

·        دو هزارسال قبل، این بهترین توضیحی بوده که تئولوژی توانسته و می توانسته عرضه کند.

 چارلز داروین (1809 ـ 1882)
طبیعت پژوه انگلیسی
نظریه پرداز بزرگ در زمینه تئوری تکامل


·        تا اینکه علمای عصر جدید با کشف سلول گیاهی و حیوانی زنده و با تدوین تئوری تکامل انواع و غیره، توضیح اسطوره ای و مذهبی را با توضیح علمی و منطقی جایگزین می سازند.

6

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

·        در این بیت خیام اما بر خرافه آفرینش انسان، خرافه بدتری افزوده می شود، خرافه ای که سعدی و بعد حافظ و غیره بدان پر و بال خواهند داد:
·        خدا به هنگام آفرینش (بزعم سعدی حتی قبل از بسته شدن نطفه کسی در رحم مادر) به قلم کذائی قضا و با جوهری نامرئی، چند و چون او را، به مثابه سرنوشت لایتغیر بر پیشانی اش می نویسد.
·        یعنی اهل بهشت و یا دوزخ بودن هر کس، پیشاپیش تعیین می شود.

7

·        تمسخرانگیزی ادیان و تئولوژی هم در همین تناقضات منطقی و تجربی بیشمار دست و پا گیر است.
·        همان تئولوژی که برای توجیه سیستم متکی بر زور و سرکوب برده داری،  برده و ارباب بودن هر کس را و اهل بهشت و دوزخ بودن هر کس را مقدر و سرنوشتی جا می زند و ناشی از اراده ازلی الهی می داند، برای رام و خام و خر کردن توده ها حساب و کتاب و پرس و جو بر اساس پرونده و افشا در صحرای وحشت انگیز محشر را تئوریزه و تبلیغ می کند.
·        آن سان که از هراس حرام و حلال بودن، حتی لقمه نان خالی از حلق خلق پایین نرود.

8

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

·        خیام در این بیت، همین یاوه تئولوژیکی را یادآور می شود.
·        تا باقی ماجرا را خود خواننده و شنونده در کله خویش و در چالش با ایدئولوگ های (علما و وعاظ و غیره) طبقه حاکمه خرافه گستر ادامه دهد.
·        یکی از وظایف روشنگری نیز همین برانگیزش توده ها به خوداندیشی است.

8
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

·        خیام در این بیت واپسین، دیالک تیک نقد و نسیه را دو باره مطرح می کند و نقد را بر نسیه ترجیح می دهد.
·        این به معنی تبلیغ و ترویج تردید نسبت به وجود بهشت و دوزخ می تواند تلقی شود.
·        تردیدی مبتنی بر سرکشی در مقابل هنجارها و موازین سیاسی و ایدئولوژیکی حاکم.
·        تردیدی سرشته به طغیان بر ضد تئولوژی حاکم.
·        جدا کردن حساب، شیوه زیست و معیارهای ارزشی خود از حساب و شیوه زیست و معیارهای ارزشی طبقه حاکمه.
·        خیام جام می و لعبت زیبا و موسیقی نقد در مزرعه را بر حوری و شط شراب و موسیقی بهشتی نسیه ترجیح می دهد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر