عمر خیام
(427 ـ
510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی
از شین میم شین
تحلیل رباعی چهل و دوم
گویند
مرا که دوزخی باشد مست
قولی است
خلاف، دل در آن نتوان بست
گر عاشق
و میخواره به دوزخ باشند
فردا
بینی بهشت همچون کف دست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
ادعا می
کنند که جماعت مست، اهل دوزخ خواهند بود.
·
این ادعا
بر خلاف عقل سلیم است و نمی توان بدان باور داشت.
·
چون اگر
دوزخ جای جماعت عاشق و میخواره باشد، طولی نمی کشد که در بهشت حتی مگس هم پر نمی
زند.
·
این
رباعی خیام فقط بظاهر ساده و کم محتوا جلوه می کند، فقط بظاهر.
·
این
رباعی در واقع، حاوی نکات ژرف و تأمل انگیز متعددی است.
گویند
مرا که دوزخی باشد مست
·
خیام با
استفاده از فعل «گویند»، بی پایگی ادعای مربوطه را پیشاپیش برملا می سازد.
·
«گویند
مرا»، حاکی از آن است که ما با ادعائی سر و کار داریم و نه با حکم علمی مستدلی.
·
ادعا به
حکمی اطلاق می شود که به عنوان حکم حقیقی و یا به عنوان حکم منطقی معتبر برای عموم
و معتبر در همه جا مطرح می شود، ولی حقیقت آن و یا همه جا صادق بودن آن (اعتبار
عام آن) هنوز اثبات نشده است.
·
خیام
بطور غیرمستقیم به خواننده و شنونده رباعی، حالی می کند که ما اینجا با یاوه بی
پایه ای سر و کار داریم.
2
گویند
مرا که دوزخی باشد مست
·
ادعای بی
پایه حضرات حاکی از این است که جماعت مست اهل دوزخ خواهند بود.
·
حق هم با
خیام است.
·
این ادعا
بیش از 500 سال قبل از تولد خیام از سوی
پیامبر اسلام بر زبان رانده شده و مثل اکثر قریب به اتفاق دعاوی دینی فاقد پایه
علمی است.
·
دین و
مذهب فرمی از شعور اجتماعی بوده است.
·
فرمی از
شعور اجتماعی متناسب با توسعه معین نیروهای مولده جامعه.
·
سطح بسیار
نازل توسعه نیروهای مولده (انسان، وسایل تولید، علم، فن و غیره) امکان توضیح بهتری
را در اختیار پیامبران وحی قرار نمی داد.
·
پیامبران
روی هم رفته حقیقت تاریخی زمان خود را بر زبان می راندند:
3
·
پیامبران
وحی به احتمال قوی در مرحله گذار جامعه بشری از فرماسیون اشتراکی اولیه به
فرماسیون برده داری ظهور کرده اند تا زمینه فکری و ایدئولوژیکی لازم برای بقای
همبود بشری را هموار سازند.
·
بشریتی
که دهها هزار سال در برابری و آزادی و عزت انسانی زیسته بود، ناگهان بر سر دو راهی
هراس انگیزی قرار گرفته بود:
الف
·
یا می
بایستی مضمحل شود.
ب
·
و یا می
بایستی بر حکم تاریخ گردن نهد و دو شقه شود، یعنی به دو طبقه متخاصم برده و برده
دار تقسیم شود.
·
تصورش
حتی دشوار است.
·
اقلیتی ـ
به احتمال قوی اکثرا روحانی ـ نه تنها همه وسایل تولید همبود را تصاحب می کنند،
بلکه خود مولدین را با زن و بچه انسانیت زدائی می کنند و تحت عنوان برده و یا بنده
و غلام و رهی و غیره تا حد حیوانات اهلی از قبیل گاو و خر تنزل می دهند و بسان گاو
و خر خرید و فروش می کنند و از آنها بیگاری می کشند.
4
·
بشریت به
هیچوجه من الوجوه نمی تواند تن به بردگی دهد و بسان سیب و سیب زمینی خرید و فروش
شود.
·
ادیان
آسمانی تنها راه حلی بوده برای حل این معضل.
·
پیامبر
اسلام به عنوان مثال قبل از همه خود را عبد (بنده) خدا می نامد:
·
انا
عبدالله، آتائک الکتاب و جعلنی نبیا
·
من برده
خدا هستم، کتابی برای من خواهد فرستاد و من پیام او را به شما خواهم داد.
·
دروغی
مصلحت آمیز.
·
بی دلیل
نبود که در غرب موسی و عیسی و محمد را سه کلاهبردار می نامیدند.
·
ولی «دروغ
مصلح آمیز به ز راست» مرگ آور.
·
من برده
خدا هستم اما به چه معنی است؟
5
·
این بدان
معنی است که خدا معبود و یا برده دار است.
·
نظام برده
داری بدین طریق در ضمیر توده به آب زمزم شسته می شود، نه تنها امری طبیعی بلکه حتی
الهی جا زده می شود.
·
به آیه
ای، بشریت تا درجه برده تنزل می یابد و برده دار تا درجه خدا.
·
دیگر
نیازی به روده درازی نیست.
·
توده
بطور اوتوماتیک به این نیتجه می رسد که اربابان برده دار و روحانی ظل الله و آیت
الله (سایه خدا، نشانه خدا) هستند و به قول سعدی «با ذات خدا آشنا هستند!»
·
همبود
بشری به ترفندی حفظ می شود، اکثریت مردم انسانیت زدائی می شوند و ضمنا با
ایدئولوژی مذهبی و خرافی مسموم می گردند.
·
این بهای
گزافی است که بشریت برای بقای خود می پردازد.
6
گویند
مرا که دوزخی باشد مست
·
این ادعا
هم یکی از دروغ های مصلحت آمیز پیامبر اسلام بوده است.
·
او در آن
زمان نمی توانست مضرات الکل را بطور علمی توضیح دهد، ولی با همین دروغ می توانست
توده را از تخریب و جسم و جان خود بازدارد و همبود را حفظ کند و توسعه بخشد.
·
در این
که 500 سال بعد اهل دوزخ بودن جماعت مست، یاوه جلوه خواهد کرد، تردیدی نیست و حق
با خیام است:
7
قولی است
خلاف، دل در آن نتوان بست
·
دیگر نمی
توان به این یاوه ایمان آورد.
·
بشریت
500 سال پس از ظهور پیامبر «آنقدر قد کشیده» (فروغ) که ادعای یاوه و بی پایه را از
حکم علمی و مستدل تمیز دهد.
8
گر عاشق
و میخواره به دوزخ باشند
فردا
بینی بهشت همچون کف دست
·
افشاگری
جسورانه خیام در همین بیت واپسین رباعی است:
·
خیام از
ریا و ظاهرسازی طبقه حاکمه (که به احتمال قوی خود یکی از اعضای آن بوده و مثل کف
دستش می شناخته) پرده برمی دارد:
·
اگر دوزخ
جای عاشق و مست باشد، کسی در بهشت یافت نخواهد شد.
·
یعنی همه
از دم به حکم نیازهای غریزی و عاطفی و حسی و عقلی هم عاشق اند و هم میخواره.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر