تقی ارانی (1282
ـ 1318)
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای مخوف عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست داده است
ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای بزرگ علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام «۵۳ نفر» منتشر کرد:
مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدر سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد...
روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند.
یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه کرد و علایم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد.
مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ لاشه پسر خود را نشناخت.
بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست.
این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند.
همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد.
دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست.
برای آنکه به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
دکتر تقی ارانی در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شده است.
(نقل از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
دکتر تقی ارانی بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت
اولیای بهداری زندان گواهی دادند که او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (که بیماری بسیار شایع زندانهای مخوف عصر رضاشاه بود) جان خود را از دست داده است
ماجرای مرگ دکتر ارانی را از لابهلای نوشتههای بزرگ علوی دنبال میکنیم که خود از یاران او بود و جزو ۵۳ نفری محسوب میشد که در زندان قصر محبوس بود و بعدها خاطراتش را در کتابی به همین نام «۵۳ نفر» منتشر کرد:
مرگ دکتر ارانی از آن مصیبتهایی است که کلیه کسانی که در زندان بوده و نام او را شنیده و یا یک بار او را در سلولهای مرطوب کریدر سه و چهار زندان موقت دیده بودند هرگز فراموش نخواهند کرد...
روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند.
یکی از دوستان نزدیک دکتر ارانی، طبیبی که با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه کرد و علایم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد.
مادر پیر دکتر ارانی، زن دلیری که با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم کرده، روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ لاشه پسر خود را نشناخت.
بیچاره زبان گرفته بود که این پسر من نیست.
این طور او را زجر داده و از شکل انداخته بودند.
همین مادر چندین مرتبه دامن پزشک معالج دکتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود که پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد.
دکتر زندان در جواب گفته بود که این کار میسر نیست.
برای آنکه به من دستور دادهاند که او را درمان نکنم...
دکتر تقی ارانی در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شده است.
(نقل از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
سیاوش کسرائی
برای دکتر تقی ارانی
·
مردی بزرگ
·
در خم این راه
·
ققنوس وار آمد:
·
·
برخاسته ز توده ی
خاکستر،
·
در جستجوی آتش،
اما
·
بگشوده بال و
پر.
·
·
آمد
·
همچون سمند قصه
سراپا ستودنی
·
با بال های سرخ
·
با یال های شعله
گون
·
با گام و باد و
برق،
·
بر راه کهکشانی
اندیشه، رهسپر.
پایان
ققنوس ازمیان خاکستر خیش پرمیگشاید ودوباره زنده میشود واوج میگیرد وققنوسها بدنبالش پرکشیدند واوج گرفتند ققنوسها نمردنییند این دیگر افسانه نیست واقعیتیست جانکاه برای نا باوران
پاسخحذفویرایش:
پاسخحذفآمد
همچون سمند قصه سراپا ستودنی
با بال های سرخ
با یال شعله گون
با گام باد و برق،
بر راه کهکشانی اندیشه، رهسپر.