عمر خیام (427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)
شین میم شین
تحلیل رباعی شانزدهم
این کوزه
که آبخواره مزدوری است
از دیده
شاه است و دل دستوری است
هر کاسه
می که بر کف مخموری است
از عارض
مستی و لب مستوری است
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
این کوزه
که عمله ای از آن آب می خورد، از چشم شاهی و قلب وزیری ساخته شده است.
·
هر کاسه
شراب که در دست میخواره ای است، از گونه مستی و لب پارسائی ساخته شده است.
این کوزه
که آبخواره مزدوری است
از دیده
شاه است و دل دستوری است
·
خیام در
این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک طبقه حاکمه و توده و بعد مشخصا
به شکل دیالک تیک شاه و وزیر و عمله بسط و تعمیم می دهد تا این حقیقت امر را با
خواننده در میان نهد که اعضای همه طبقات اجتماعی بدون استثناء می میرند و به خاک
بدل می شوند و از ذرات وجودی آنها کوزه ساخته می شود.
·
این اندیشه
ای است که خیام در فرم های مختلف بازتولید می کند و به خورد خواننده می دهد.
·
هدف خیام
استدلال تجربی و اثبات گذرائی عمر و مرگ اجتناب ناپذیر است.
·
این
حقیقت امر را خیام برای تبلیغ تئوری غنیمت دانی دم لازم دارد و سعدی برای تبلیغ
احسان و عبادت و غیره.
1
·
همه
اعضای طبقات واپسین نخست در زندگی عملی و بعد در عرصه نظری به همین تئوری لذت خیام
می رسند.
·
اکثریت
قریب به اتفاق قهرمان های رمان ها و فیلم ها و اشعار هنرمدان متعلق به طبقات
واپسین بر اساس همین تئوری عملا زندگی می کنند و ضمنا بلحاظ نظری آن را نمایندگی
می کنند.
·
آنها همه
از دم، فکر و ذکری جز «خور و خواب و خشم و شهوت» (سعدی) ندارند.
هر کاسه
می که بر کف مخموری است
از عارض
مستی و لب مستوری است
·
خیام در
این بیت همان اندیشه بیت اول را در فرم دیگر تکرار می کند.
·
فقط به
جای کوزه، کاسه را می گذارد، به جای عمله، مخمور را، به جای دیده شاه و دل دستور،
عارض مست و لب مستور را.
·
محتوای
بیت همان می ماند، ولی فرم آن عوض می شود.
·
آخوندها
اغلب برای تفهیم نظر خود از همین ترفند استفاده می کنند:
·
اندیشه
واحدی را در فرم های مختلف تبلیغ می کنند.
تحلیل رباعی هفدهم
این کهنه
رباط را که عالم نام است
و آرامگه
ابلق صبح و شام است
بزمی است
که وامانده صد جمشید است
قصریست
که تکیهگاه صد بهرام است
·
معنی تحت
اللفظی:
·
این
کاروانسرای قدیمی که جهان نامیده می شود و گور روز روشن و شب تیره است، مجلس جشنی است
که از جمشید مانده و قصری است که محل زندگی بهرام بوده است.
این کهنه
رباط را که عالم نام است
·
خیام در
این مصراع جهان را به کاروانسرائی تشبیه می کند.
·
کاروانسرا
نه برای رحل اقامت افکندن، نه برای ماندن، بلکه برای استراحتی کوتاه است و بس.
·
خیام با
این مفهوم از کوتاهی عمر و گذرائی زیست پرده برمی دارد.
·
حافظ چند
صد سال بعد از « رباط دو در» سخن خواهد گفت و صراحت تجسم پذیری را در ان جاری
خواهد ساخت.
این کهنه
رباط را که عالم نام است
و آرامگه
ابلق صبح و شام است
·
رباط
جهان را خیام ضمنا به گور روز روشن و شب تار تشبیه می کند تا با توالی روز ها و شب
ها، تجسم گذار عمر را امکان پذیر سازد.
بزمی است
که وامانده صد جمشید است
قصریست
که تکیهگاه صد بهرام است
·
خیام در
این بیت نیز همان اندیشه گذرائی عمر را در فرم دیگری به تبیین می نشیند:
·
جهان بزم
باقی مانده از جمشید و کاخ باقی مانده از بهرام است.
·
یعنی هر
دو مدتی در آن زیسته اند و رفته اند.
·
همین
تکرار مکرر اندیشه پیش پا افتاده ساده ای از سطح نازل شعور مردم در آن زمان پرده
برمی دارد.
·
خیام فکر
می کند که با کشف گذرائی عمر شق القمر کرده است و هی آن را در فرم های مختلف تکرار
می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر