۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

متانقدی بر نقد جزوۀ «ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» (4)

 مسعود اخگر  
مطلق کردن دشواری‌ها و نیروی دشمن و ناتوانی خویش
یکی از پایه‌ های اساسی استدلالی که در « ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء» به آن تکیه شده، این است که گویا کارگران در محیط ترور و خفقان و ارعاب کنونی، «نیروی دشمن خود را مطلق و ناتوانی خود را برای رهایی از سلطۀ دشمن نیز مطلق می‌پندارند».
و به همین جهت یک کارگر:
«ترجیح می‌دهد که برای ادامۀ زندگی بره ‌ای سر به راه، عنصری بی‌ علاقه به‌ مسایل سیاسی باشد.»
سرچشمه:
(دنيا، نشريۀ سياسی و تئوريک کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران، سال دوازدهم، دورۀ دوم، شمارۀ ۳، پائیز ۱۳۵۰)
تارنگاشت عدالت
یدالله سلطان پور

عنوان
« ضرورت مبارزۀ مسلحانه و رد تئوری بقاء»

·        منظور پویان از مفهوم «رد تئوری بقا» چیست؟
·         
·        معلوم نیست که پویان این مفهوم را از کجا آورده اند.
·        داروین در بیولوژی (زیست شناسی) تئوری تنازع بقا را توسعه داده است که مفهومی بیولوژیکی است  و مثل همه مقولات و مفاهیم علمی فقط در عرصه خاص علم مربوطه قابل استفاده است و ربطی به جامعه ندارد.
·        پویان به احتمال قوی خود به اختراع این تئوری دست زده اند که حتما در جزوه خویش توضیح خواهند داد.

·        بقا اما به چه معنی است و رد تئوری بقا فی نفسه به معنی اثبات کدام تئوری است؟

1

·        برای درک معنی بقا بهتر است که دنبال جفت دیالک تیکی آن بگردیم.
·        جفت دیالک تیکی بقا، فنا نام دارد.
·        می توان گفت که پویان دوئالیسم بقا و فنا را در مد نظر داشته و نقش تعیین کننده را از آن فنا قلمداد کرده است.

2

·        رد تئوری بقا عملا به معنی اثبات تئوری فنا ست.
·        به معنی تجلیل از مرگ و انتحار است.

·        همین تئوری را از دیرباز فوندامنتالیسم های رنگارنگ یهودی، مسیحی، سنی و شیعه عملی می سازند.
·        فوندامنتالیسم یهودی و مسیحی حتی انتحار دسته جمعی کودکان و بزرگسالان را چه بسا در نظر داشته و یا حتی عملی کرده اند و کماکان عملی می کنند.  

·        مراجعه کنید به فوندامنتالیسم چیست؟ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3

·        رد تئوری بقا اما آبشخور آنارشیسم و نیهلیسم است.
·        در آثار ژوزف کنراد، آنارشیست ها با بمب در جیب به راه می افتند و صادقانه فاجعه می آفرینند.

·        نیچه در ستایش از نیهلیسم روس در اثر خود تحت عنوان «در ورای خیر و شر»  می نویسد که آنها «فقط به بیان «نه» و به خواستن «نه» بسنده نمی کنند، بلکه به عملی کردن «نه» کمر می بندند.»
·        منظور نیچه ـ فیلسوف فاشیسم و نازیسم و دشمن کین توز پرولتاریا ـ این است که آنها در حد تئوری نیهلیستی درجا نمی زنند، بلکه پا فراتر می نهند و بدان جامه عمل می پوشانند.

·    پروفسور آلمانی به نام کریستف تورکه در سال 2003، کتابی تحت عنوان «فوندامنتالیسم به مثابه نیهلیسم نقابدار» نوشته است
4

·        رد تئوری بقا در هر صورت حاکی از تحقیر زندگی و تجلیل از مرگ است که در مکاتب مختلف طبقات واپسین، بویژه بورژوازی واپسین و معاصر زیر نمایندگی می شود:
·        کاموئیسم
·        اگزیستانسیالیسم
·        نیچه ئیسم
·        فاشیسم
·        نازیسم
·        و غیره
5

·        چریک فدائی پیشاپیش از روی جنازه خویش می گذرد و برای زندگی خود و همسانان خودپشیزی ارزش قائل نمی شود.
·        همین جا عرفان دیرآشنای قرون وسطی هم کمین کرده است.

·        سنت تحقیر زندگی و استقبال داوطلبانه از مرگ را از عرفای قرون وسطی هم داریم.
·        منصور حلاج انالحق می گوید و شجاعانه و صادقانه بر دار می شود.
·        آن سان که حتی حافظ خوشش می آید و در ستایش از او بیتی می سراید و شفیعی کدکنی سنگ تمام می گذارد.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چریک های فدائی نماینده ایدئولوژیکی کدامین طبقه اجتماعی اند که به رد تئوری بقا رسیده اند؟
6

·        برای کشف پایگاه طبقاتی آوانتوریسم و یا چریکیسم در ایران باید به تحلیل شرایط عینی جامعه در زمان خروج جنجال برانگیز انواع و اقسام گروه های مسلح پرداخت.

·        اگر اشتباه نکنیم همه این عصیان ها در سال های پس از اصلاحات ارضی شروع می شوند.
·        دربار با انقلاب بورژوائی سفید، فئودالیسم و روحانیت (دستگاه ایدئولوژیکی فئودالیسم) و مذهب بطور کلی را زیر ضربه می گیرد.

·        تشکیل گروه های تروریستی با علائم داس و چکش و غیره واکنش فئودالیسم واپسین و خرده بورژوازی سنتی در حال تجزیه و تلاشی (پرولتریزاسیون) به انقلاب بورژوائی سفید    باید باشد.

7

·        عامل خارجی ئی هم هیزم بر آتش ارتجاع ضد انقلاب سفید می نهد:
·        پیروزی انقلابیون کوبا، پیروزی ارتش سرخ چین و جنبش های دانشجوئی سال های 68 در اروپا در چپ نمائی ارتجاع فئودالی ـ خرده بورژوائی بی تأثیر نبوده اند.

8

·        در فرم مشابه و تحت پرچم مشابهی، محتواهای طبقاتی متضادی می توانند عرض اندام کنند و آب به آسیاب ارتجاع بریزند و امر پیشرفت اجتماعی را قرن ها به تعویق اندازند.

·        سمپاتی رویزیونیسم سارتر (اگزیستانسیالیسم فرانسه) به چه گوارا ـ رهبر انقلابی کوبا ـ و بهره برداری از محبوبیت جهانی او نباید بی دلیل باشد.

·        تشابه میان گروه های مسلح ایرانی و انقلابیون اصیل کوبا و ویتنام و چین در بهترین حالت تشابهی سطحی و صوری است و از هر محتوای انقلابی تهی است.

9

·        ایدئولوژی همه این گروه ها در ایران حاوی همه خطوط اصلی ایدئولوژی طبقات واپسین و خرده بورژوازی بوده که به شرح زیرند:
·        تحقیر زندگی
·        تجلیل از مرگ
·        خودنمائی فئودالی به قیمت مرگ خویش حتی
·        نامجوئی و آوازه خواهی
·        بی اعتنائی به جهان بینی طبقه کارگر ضمن تظاهر به طرفداری از خلق و منت گذاری مستمر بر سر خلق
·        کمونیسم ستیزی افراطی زیر پرچم سرخ مزین به داس و چکش
·        شلم شوربای ایدئولوژیکی
·        توده سیتزی و حزب توده ستیزی
·        و غیره

·        چون همین طبقات واپسین و خرده بورژوازی در حال تجزیه و تلاشی (در خطر پرولتریزه گشتن) است که دورنمای تاریخی در برابر خود نمی بینند و طبیعتا به تحقیر زندگی بطور کلی و تجلیل و استقبال از مرگ می رسد.
10

·        دلیل سیطره فرمالیسم در آوانتوریسم چپ ایران نیز در همین بی فردائی و بی دورنمائی طبقاتی باید باشد.
·        این دار و دسته ها به همین دلیل برای عوامفریبی محتوای سیاسی و برنامه ای مورد نظر خود را مسکوت گذاشته اند و کماکان نیز مسکوت می گذارند:

الف

·        دیروز فرم مسلحانه مبارزه را مطلق می کردند و از محتوای مبارزه (آماج و هدف مبارزه) دم نمی زدند.
ب

·        امروز فرم مسالمت آمیز مبارزه را مطلق می کنند و در باره محتوای مبارزه (آماج و هدف مبارزه) سکوت می کنند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر