تحلیل سیاوش کسرائی از «مرغ آمین» نیما
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
گاف سنگزاد
(آذرماه 1350)
سرچشمه:
راه توده
گاف سنگزاد
نیما
اونشان ازروز بیدار ظفرمندی است
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق این غبارآلوده ره، تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان
و اندرآشوب نگاهش خیره براین زندگانی
كه ندارد لحظه ای از آن رهائی
می دهد پوشیده خود را برفراز بام مردم آشنائی
رنگ می بندد
شكل می گیرد
گرم می خندد
بال های پهن خود را برسر دیوارشان می گستراند.
اونشان ازروز بیدار ظفرمندی است
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق این غبارآلوده ره، تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان
و اندرآشوب نگاهش خیره براین زندگانی
كه ندارد لحظه ای از آن رهائی
می دهد پوشیده خود را برفراز بام مردم آشنائی
رنگ می بندد
شكل می گیرد
گرم می خندد
بال های پهن خود را برسر دیوارشان می گستراند.
سیاوش
سیمرغ، گره گشای و یاری دهنده پهلوانان است و مرغ آمین حامی رنجوران.
سیمرغ، گره گشای و یاری دهنده پهلوانان است و مرغ آمین حامی رنجوران.
پهلوانان
اندكند و دیرنیاز و رنجوران بسیار و بسیارخواه.
سیمرغ را
آشیانه رفیعی برقاف است كه رسیدن بدان، كارهمه مردمان نیست، اما آوازه آمین گوی،
خود به میان گروه می رود و با خلایق می نشیند.
سیمرغ از
كنارنشسته ای است، ایمن از گزند كه چون بخواهندش، چون پر بسوزانند می آید.
مرغ آمین،
غم سوخته كنار گذاشته ای است كه كناره جوئی نمی كند.
چترسایه
گسترش برسر همگان نیست و خواص را انتخاب نمی كند، ولی بال گشاده مرغ آمین همه بام ها
را می پوشاند و بانگ حق گزارش از آن رهگذاران بی خانمان است.
وققنوس (عنقا) اگرخویشتن به آتش می كشد كه بگفته خاقانی:
منم آن مرغ، كآتش افروزد
خویشتن را در آذر اندازد
وققنوس (عنقا) اگرخویشتن به آتش می كشد كه بگفته خاقانی:
منم آن مرغ، كآتش افروزد
خویشتن را در آذر اندازد
تا زندگی را دوباره از بسترخاكستر برویاند، نامش بلند باد، ولی همگان را در تن یارای هیمه این آتش شدن نیست.
این است
كه مرغ آمین طرحی دیگردارد و نقشی دیگرگرفته است:
او به راه
طی شده انسانیت می ماند كه قطرات خون و عرق آدمی برغبار آن نگین دوزی كرده:
مرغ آمین فرزند استغاثه است و استغاثه، عمیق ترین نیازانسان دردمند.
مرغ آمین فرزند استغاثه است و استغاثه، عمیق ترین نیازانسان دردمند.
پس دیدار او را دلی غم بسته و لبی گشاده به
لبخند كفایت می كند.
·
تحلیل
سیاوش از این بند شعر نیما، ستایش انگیز است.
·
ما برای
درک عمیقتر منظور نیما و سیاوش باید هم شعر نیما و هم تحلیل سیاوش را مورد تأمل
قرار دهیم:
سیاوش
سیمرغ، گره گشای و یاری دهنده پهلوانان است و مرغ آمین حامی رنجوران.
سیمرغ، گره گشای و یاری دهنده پهلوانان است و مرغ آمین حامی رنجوران.
·
سیاوش اکنون
شیوه تحلیل جدیدی را انتخاب می کند:
·
او به
مقایسه مرغ افسانه ای آمین با دو مرغ افسانه ای دیگر یعنی سیمرغ و ققنوس می پردازد
و فونکسیون هر سه مرغ را مورد تأمل قرار می دهد و این تفاوت های فونکسیونال را احتمالا
برای نخستین بار تئوریزه می کند و از صراحت می گذراند:
1
·
فونکسیون
سیمرغ کمک به پهلوانان است.
·
اما نه پهلوانان
بطور اعم، بلکه پهلوانان بطور اخص.
·
سیمرغ به
پهلوانانی کمک می کند که بطور مستقیم و یا غیرمستقیم آشیانپرورده سیمرغ اند.
2
·
کمک سیمرغ
به پهلوانان اما نه قاعده، بلکه استثناء است.
·
به قول
سیاوش نه کمک به معنی معمول کلمه، بلکه گره گشائی است.
·
سیمرغ
فقط به هنگامی که پهلوانان درمانده اند و به همیاری سیمرغ نیاز دارند، با نهادن پرش
به آتش خبر می شود و به یاری شان می شتابد.
3
·
با توجه
به این دو نکته، معلوم می شود که سیمرغ همان فونکسیون مادر ـ پدر را مادام العمر به
عهده دارد:
الف
·
مراقبت
لحظه به لحظه از فرزند.
·
تغذیه و
تربیت جسمی و روحی.
·
انتقال
تجارب نظری و عملی نسل خویش به نسل بعدی و حتی به نسل مابعدی.
ب
·
به حال
خود رها کردن فرزند جهت توسعه مستقل و خودپروری در پرورشگاه زندگی.
ت
·
کمک به فرزند
در لحظات دشوار و استثنائی برای دستگیری از او و نجات او از سقوط و یا مرگ.
·
حالا به
صحت اندیشه های مارکسیستی پی می بریم:
·
روح همیشه
سایه ماده را بالای سر خود دارد:
·
افسانه
همیشه سایه واقعیت را بالای سر خود دارد:
·
کردوکار سیمرغ
نه اختراع محض ذهن بشری، بلکه انتقال سوبژکتیف فونکسیون بشری به مرغ افسانه ای است.
سیاوش
مرغ آمین حامی رنجوران است.
1
·
مرغ آمین برخلاف سیمرغ نه به کمک پهلوانان، بلکه
به کمک توده می شتابد.
2
·
مرغ آمین بر عکس سیمرغ، پرورده توده است.
·
دردمندی و آوارگی و تحمل ذلت تبعید و زندان و برگشت
مجدد مرغ آمین به میان توده به همین دلیل است.
·
مرغ آمین اما با توده نه پیوندی یکطرفه، بلکه پیوندی
دیالک تیکی دارد.
·
پرورده و پرورنده توده است.
·
مرغ آمین از توده می آموزد.
·
آموخته های خود را مورد جمعبندی نظری قرار می
دهد، تئوریزه می کند و به توده برمی گرداند، تا پس از نفوذ در توده به قدرت مادی
بدل شود و توده را به تحول شرایط زندگی مادی و معنوی خویش قادر سازد.
3
·
میان مرغ آمین و توده رابطه فرزند و مادر ـ پدر
برقرار است.
·
مرغ آمین فرزند توده است.
·
در حالیکه سیمرغ مادر ـ پدر پهلوانان بوده است.
4
·
می توان گفت که دیالک تیک مرغ و بشر در این میان
وارونه می شود:
·
بشر (پهلوانان) پرورده سیمرغ است، ولی پرورنده
مرغ آمین.
5
·
رابطه سیمرغ با بشر (پهلوانان) یکطرفه است.
·
سیمرغ امدادگر است و بی نیاز از بنی بشر (پهلوانان)
·
مرغ آمین اما با بشر (توده) رابطه دیالک تیکی دارد:
·
مرغ آمین دیالک تیک کمک گیرنده و کمک رساننده
است!
·
دیالک تیک پرورده و پرونده است.
·
مرغ امین در دامان توده پرورده می شود.
·
آموخته های مادی و معنوی خود را جمعبندی نظری می
کند و به صورت تئوری به توده یعنی پرورنده خود برمی گرداند تا در روح توده نفوذ
کند، به قدرت مادی استحاله یابد و توده را به تغییر بالنده شرایط زندگی خود قادر
سازد.
6
·
می توان گفت که میان توده و مرغ آمین، رابطه دیالک
تیکی جامعه و شخصیت برقرار است.
·
شخصیت انقلابی در دامان جامعه پرورده می شود، تا
آموخته های خود از جامعه را جمعبندی نظری کند، به جامعه برگرداند و آن را به تحول
بالنده مادی و معنوی خویش توانا سازد.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر