سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
تحلیلی از شین میم شین
سیاوش
دریای دشت را
شاداب کرده شبنم و عطر گیاه
خام
بر دیدگاه دامنه ی او
لمیده است
چون زورقی سپید بر امواج
سبزفام.
قوس ز سر رمیده ی گوش دراز
او
چونان دو بادبان
پهلو به باد داده و در راه
هر نوا ست
اما درون دشت
هر چیز بی صدا ست.
·
شعر «خر در چمن» چنین آغاز می شود:
سیاوش
دریای دشت را
شاداب کرده شبنم و عطر گیاه
خام
·
معنی تحت اللفظی:
·
دریای دشت از شبنم و عطر گیاه خام شاداب است.
·
سیاوش با همین کلام آغازین به تشریح محیطی می پردازد که اوبژکت
مورد نظر (خر) در آن قرار دارد.
1
·
دشت به دریا تشبیه می شود، دریائی که از شبنم و عطر گیاه ترد
و تازه شاداب است.
2
·
سیاوش در سنت نیما با تشبیه دشت به دریا، به احتمال قوی از عظمت
و دهشت دشت پرده برمی دارد.
·
دریا در قاموس نیما دیالک تیکی از عظمت و دهشت است، دیالک
تیکی از مهر و قهر است، دیالک تیکی از مهربانی و دشمن خوئی است.
·
دشت نیز به همین سان.
·
خواهیم دید.
3
·
سیاوش ضمنا دشت را از نقطه نظر خر مورد ارزیابی قرار می
دهد:
·
همه عناصر متشکله این حکم، حاوی لذت خارق العاده برای خرند:
·
شبنم
·
گیاه ترد تازه رس
·
مواد الکلی عطرآگین متنوع با درجه تبخیر نازل که در اثر
تابش آفتاب از گیاهان رها می شوند، هوا را معطر می سازند، هر نفسکشی را سرمست می کنند
و به تلوتلو می اندازند.
سیاوش
بر دیدگاه دامنه ی او
لمیده است
چون زورقی سپید بر امواج
سبزفام.
·
معنی تحت اللفظی:
·
بر دیدگاه دامنه دشت دریاوش، زورق سپیدی بر امواج سبز رنگ
لمیده است.
·
از همین حکم سیاوش می توان به عظمت رابطه عاطفی شاعر توده
ها نسبت به خر، به مثابه خادم زحمتکش بی توقع دیرین خلق پی برد.
·
خر به زورق سپیدی تشبیه می شود که بر امواج سبزفام دریای مواج
دشت لمیده است.
سیاوش
قوس ز سر رمیده ی گوش دراز
او
چونان دو بادبان
·
معنی تحت اللفظی:
·
قوس دو گوش خر آدمی را به یاد دو بادبان قایقی سپید می اندازد.
·
سیاوش بدین طریق میان دریا و قایق سپید و به عبارت دقیقتر
میان دشت و خر رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا برقرار می کند.
·
آن سان که دریا بلامنازع در انحصار قایق سپید و دشت در
انحصار بلامنازع خر به نظر می رسد.
·
به احتمال قوی هرگز شاعری در شرق از این چنین دیدی خر را
تصور و تصویر نکرده است.
·
همین نگرش سیاوش به خر از ژرفای بینش پرولتری او پرده برمی
دارد و آدمی را دچار تحیری سرشته به تحسین
می سازد.
·
قدردانی از همراه زحمتکش بشریت از دست هر شاعری برنمی آید.
·
برای رسیدن به دراکه ای از این دست، باید پیشاپیش به درجه شاعر
بلامنازع توده ها ارتقا یافت.
سیاوش
پهلو به باد داده و در راه
هر نوا ست
اما درون دشت
هر چیز بی صدا ست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
قایق سپید پهلو به باد داده و در راه هر نوائی است.
·
اما دریای دشت خاموش و بی صدا ست.
·
سیاوش اکنون گام به جهان درونی خر می نهد و روندهای روانی
او را تصور و تصویر می کند.
سیاوش
از یاد برده محنت دشنام و
رنج بار
ـ آزاد از گزند ـ
دل داده بر نوازش گرمای
آفتاب
خمیازه می کشد
با چشم نیمخواب.
·
معنی تحت اللفظی:
·
محنت دشنام و رنج بار را از یاد برده خر.
·
آزاد از گزند و ضرب و شتم، از نوازش گرمای آفتاب لذت می برد
و با چشم نیمخواب خمیازه می کشد.
·
روح شاعر در این بند شعر، از احساس همبستگی و یگانگی طبقاتی
با خر سرشار است.
·
شاعر انگار درخویشاوندی طبقاتی با خر به محنت دشنام و رنج بار
و گزند و آزار می اندیشد و نوازش گرمای آفتاب را بر پوست اندام خویش احساس می کند.
·
همین تصور و تصویر، فوق العاده انسانی، زیبا و غول آسا ست.
سیاوش
دم را چو بادبیزن ابریشمین
کلاف
بر ساق و بر سرین و دل و
دست می کشد
و آنگاه عرعری
با هرچه اش که قوت و جان
هست، می کشد.
·
معنی تحت اللفظی:
·
خر سپید دم خود را بسان بادبزنی ابریشمین بر ساق و سرین و
دل و دست می کشد و در نهایت رضایت خاطر عرعری از اعماق وجود سر می دهد.
·
باورش حتی دشوار است که برای اولین بار در سرزمین خرستیز،
شاعری از تبار توده ها، زیبائی و شکوه بمراتب بیشتری در خادم زحمتکش بشر کشف می کند
تا شعرای فئودالی در دخترکان و زنان اشرافیت انگل و عیاش و خوشگذران کشف کرده اند.
·
وقتی گفته می شود که وجود اجتماعی انسان ها تعیین کننده شعور
اجتماعی آنها ست، منظور همین است:
·
خری که از سوی شعرای طبقات انگل و استثمارگر سمبل حماقت و
کثافت و زشتی است، در قاموس شاعر پرولتاریا به مظهر حساسیت و ظرافت و زیبائی اعتلا
می یابد و در جایگاه سزاوار خویش در دل توده ها نشانده می شود.
سیاوش
نیشی به آسمان
وامی کند به خنده و یکباره
از شعف
گسترده بستر علفی زرد می
کند
هی غلت می زند
واغلت می زند
تا خستگی خواب ز تن طرد می
کند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
خر سپید نیشی به خنده به سوی آسمان باز می کند و از فرط شعف،
بستر گسترده ای از علف را با مدفوع خویش به رنگ زرد، رنگ آمیزی می کند.
·
بعد غلت می زند تا خستگی و رخوت خواب از تن بدر کند.
·
همه سکنات و حرکات خر از دید سیاوش بطرزی مثبت و زیبا تصور
و تصویر می شود.
·
برای درک شعر سیاوش باید پایگاه طبقاتی سیاوش را داشت.
·
در غیر این صورت برداشتی مثله و مخدوش و معیوب از شعر او
صورت خواهد گرفت.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر