تحلیلی از شین میم شین
·
در فاصله زمانی 700 سال، دو شاعر کلاسیک، خر ـ خادم دیرین
بنی بشر ـ را مورد بررسی قرار داده اند.
·
موجود دیرآشنای واحدی در آئینه شفاف ضمیر دو شاعر کلاسیک و
فراموش ناشدنی انعکاس یافته است.
·
انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها اما نه انعکاسی
آئینه وار، نه انعکاسی مکانیکی، بلکه انعکاسی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی است.
·
ما برای آشنائی با قانونمندی های اوبژکتیف و سوبژکتیف روند انعکاس به تحلیل هر دو شعر مبادرت می ورزیم تا ضمنا
با جهان بینی هر دو شاعر کلاسیک آشنا شویم.
·
·
شعر اول از شیخ شیراز است و شعر دوم از شاعر توده های مولد
و زحمتکش معاصر، سیاوش کسرائی است.
سعدی
مواعظ
خري از روستائيي بگريخت
جل بيفکند و پاردم بگسيخت
در بيابان، چو گور خر مي تاخت
بانگ مي کرد و جفته مي انداخت
که به جان آمده ز محنت و بند
داغ و بيطار و بار و پشماگند:
«شادمانا و خرما که منم
که از اين پس به کام خويشتنم!»
روستايي چو خر برفت از دست
گفت:
خري از روستائيي بگريخت
جل بيفکند و پاردم بگسيخت
در بيابان، چو گور خر مي تاخت
بانگ مي کرد و جفته مي انداخت
که به جان آمده ز محنت و بند
داغ و بيطار و بار و پشماگند:
«شادمانا و خرما که منم
که از اين پس به کام خويشتنم!»
روستايي چو خر برفت از دست
گفت:
«اي نابکار صبرم هست
پس بخواهي به وقت جو گفتن
که خري بد ز پايگه رفتن!»
به مزاحت نگفتم اين گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار
همچنين مرد جاهل سرمست
روز درماندگي بخايد دست
ندهند آنچه قيمتش ندهي
نشود کاسه پر، ز ديگ تهي
پس بخواهي به وقت جو گفتن
که خري بد ز پايگه رفتن!»
به مزاحت نگفتم اين گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار
همچنين مرد جاهل سرمست
روز درماندگي بخايد دست
ندهند آنچه قيمتش ندهي
نشود کاسه پر، ز ديگ تهي
پایان
تحلیل موعظه شیخ شیراز
خري از روستائيي بگريخت
جل بيفکند و پاردم بگسيخت
در بيابان، چو گور خر مي تاخت
بانگ مي کرد و جفته مي انداخت
که به جان آمده ز محنت و بند
داغ و بيطار و بار و پشماگند:
بانگ مي کرد و جفته مي انداخت
که به جان آمده ز محنت و بند
داغ و بيطار و بار و پشماگند:
«شادمانا و خرما که منم
که از اين پس به کام خويشتنم!»
که از اين پس به کام خويشتنم!»
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
خر روستائی ئی پالان و مخلفات از پشت به زیر افکند و پا به
فرار نهاد.
·
خر روستائی بسان گورخری در بیابان می تاخت، عرعر می کرد،
لگد می انداخت و با خود می گفت:
·
«از محنت و قید و بند و داغ و دامپزشک و پالان و مخلفات به تنگ آمده
بودم.
·
از این پس شاد و خرم و کامیار خواهم زیست.»
·
سعدی بسان نویسنده رئالیستی وضع زیست خران زحمتکش را از دید
آنها تصور و تصویر می کند.
·
بهتر از این نمی توان رابطه انسان و حیوانات اهلی را توصیف کرد:
·
این دیالک تیک فراز و فرود است که به شکل دیالک تیک انسان و
خر بسط و تعمیم می یابد.
·
این همان دیالک تیک حاکم و محکوم است، دیالک تیک ستمگر و
ستمکش است.
روستايي چو خر برفت از دست
گفت:
گفت:
«اي نابکار صبرم هست
پس بخواهي به وقت جو گفتن
که خري بد ز پايگه رفتن!»
پس بخواهي به وقت جو گفتن
که خري بد ز پايگه رفتن!»
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
روستائی پس از فرار خر از موضعی دیگر به قضیه می نگرد:
·
«ای بدکاره فاسق، برو.
·
من آدم صبوری ام.
·
به هنگام جو به فراست خواهی افتاد که در رفتن خریت بود.»
·
سعدی با رئالیسم شگفت انگیزی مسئله را از موضع روستائی نیز
توصیف می کند.
·
روستائی خود را نه ستمگر، نه استثمارگر، بلکه بزرگوار و
بخشنده و نیکوکار تصور می کند.
·
انگار کار خر در تمام طول روز حتی به اندازه مشتی جو ارزش نداشته
است.
·
از این رو ست که روستائی طلبکار هم است.
·
این البته خود شیخ شیراز است که به جای روستائی به منبر رفته
و موعظه می کند.
·
و گرنه روستائی بهتر از هر کس می داند که خر به ازای
چندرغازی، چه خدمت عظیمی به بنی بشر کرده است و می کند.
به مزاحت نگفتم اين گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار
هزل بگذار و جد از او بردار
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
قصه خر و روستائی را برای تفنن نقل نکردم.
·
جنبه های غیرجدی قصه را کنار بگذار و به جنبه های جدی آن توجه
کن!
·
اکنون نیت شیخ شیراز از نقل قصه روستائی و خر برملا می
گردد.
·
سعدی قصد موعظه ایدئولوژیکی
داشته است.
همچنين مرد جاهل سرمست
روز درماندگي بخايد دست
روز درماندگي بخايد دست
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
مرد نادان نیز بسان خر که به هنگام جو، به هنگام درماندگی
تأسف خواهد خورد و پشیمان خواهد گشت.
·
بنابرین، سعدی قصه روستائی و خر را متناسب با رهنمود مورد
نظر خود سرهم بندی کرده است.
·
فرار از قید و بند و پالان و پشماکند، خریت است.
·
چون مشتی جو در جای دیگر گیر نمی آید.
·
شیخ شیراز اکنون به جای خر، مرد جاهل سرمست را می نشاند که از قید
و بند و بندگی اربابی پا به فرار نهاده است و سودای زندگی آزاد به سر دارد.
·
سعدی بسان روستائی در قصه، آزادیخواهی را خریت تلقی می کند.
·
دلیل سعدی همان دلیل روستائی است:
·
بنده و رعیت فراری به هنگام صبحانه و ناهار و شام به فراست
خواهد افتاد که آزادی خواهی خریت بوده است.
·
به عبارت دیگر تن در دادن به بندگی و نوکری و کلفتی و سرسپردگی و وابستگی
نشانه عقل است و دانائی.
ندهند آنچه قيمتش ندهي
نشود کاسه پر، ز ديگ تهي
نشود کاسه پر، ز ديگ تهي
·
این استنتاج نهائی شیخ شیراز است:
·
همانطور که از دیگ خالی نمی توان کاسه غذا را پر کرد، بدون
بندگی و کلفتی و نوکری و وابستگی، بدون داد، ستدی هم در کار نخواهد بود.
پایان
طرز تفکر دوران سعدیرا با دورانی که فلسفه مارکسیسم لنینیسمی وجود نداشته را با زمان هفصد سال پیش مقایسه میکنیدوانتظار دارید ماتریالیسم دیالکتیکی فکر کند؟ وسیاوش کسرایي با بسیاری از شعرای ماتریالیستی دوران خودش هم یک سرو گردن بالاترست چه رسد بگذشتگان
پاسخحذفخیلی ممنون ناهید عزیز
پاسخحذفمسئله خیلی پیچیده است.
خر خادم بزرگ بشریت بوده و است.
مائده ای است که هر دو شاعر کلاسیک ما راجع به این همراه و همکار و همبای بشریت شعر سروده اند. آنچه مقایسه می شود نحوه برخورد بشر در طول 700 سال به خر است.
برخورد سعدی غیر عادی نیست.
برخورد سیاوش برخوردی طراز نوین است.
سیاوش خر را با هومانیسم غریبی در نظر می گیرد. شعر سیاوش از قدردانی و همبستگی آکنده است.
تاکنون چنین برخوردی به خر وجود نداشته است.
بلحاظ اسلوب بررسی، بطور کلی و در هر زمینه، سعدی از سیاوش برتر بوده است.
سعدی را کسی نمی شناسد.
سعدی پدر دیالک تیک است.
تسلط سعدی به دیالک تیک را کسی هنوز هم ندارد.
دیالک در دست سعدی مثل موم است.
به راحتی آب خوردن شناخت افزارهای دیالک تیکی بسیار ارزشمندی را توسعه می دهد. برخورد سعید به دیالک تیک مثل برخورد مارکس است.
در فلسفه سعدی همه مکاتب فلسفی فعلا موجود در جهان وجود دارد.
حافظ چیزی از ان خود نداشته.
همه چیز در فلسفه حافظ از سعدی است. حافظ مثل شاملو فقط مأخذ را ذکر نمی کند.
حافظ البته فقط جنبه های منفی را از سعدی به عاریه گرفته است.
سعدی غول آسا ست. ما روی گلستان و بوستان سعدی بیش از دو سال کار کرده ایم. سطر به سطر و مصراع به مصراع تحلیل شان کرده ایم و خیلی اموخته ایم.
و گرنه بدون کمک گرفتن از میراث سعدی ول معطل بودیم.
زنده باشید
دوست عزیزاینطور که معلومست جناب سعدی هفصد سال پیش یک دبالک تیک تمام عیار بوده است وجه دیر شناخته شده است وجا لب اینکه من از نثر آهنگین سعدی خوشم میآمد واز نصیحتهایش گریران بودم واشعار حافظ را بسیا ر دوست میداشتم وحال پس از سالها میفهمم سعدی طراز نوین است مروری دو باره را الزامی کرد از اینکه بمعلومات ناقصم افزوده کردید متشکرم
پاسخحذفخیلی ممنون
پاسخحذفاین البته برداشت ما ست.
ناهید عزیز هم برداشت خود را داشته اند و خواهند داشت.
تا حقیقت عینی از تضارب برداشت ها نمودار گردد.
میراث گذشته از هر نوع مادی و فکری و هنری و فرهنگی باید نفی دیالک تیکی شود، یعنی جنبه ها مرده، منفی و مزاحم آنها نقد و حذف شود و جنبه های مثبت و مترقی و خوندار و شاداب انها حفظ شود و توسعه داده شود.
زنده باشید