۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

سیری در شعری از داریوش لعل ریاحی (4)

  داریوش لعل ریاحی 
برای سالگرد ۱۹ بهمن 
(هیجدهم بهمن 1391)  

به   خود بنگرید ای نشان دارها 
جدا از وطن ، پشت ِ دیوار ها 

چه آرام در خود فرو رفته اید 
نه   اُفتُ و نه   خیزی در انگارها 

ز میلاد ِ خورشید ، عمری گذشت 
گل ِ جانتان گشت ، نیزار ها * 

نگاهی به   امروز ِ ایران کنید 
به تحریم، سرکوب، بیمارها 

قلم را برون آورید از نیام 
بروبید از دیده ، زنگار ها 

دهان برگشایید و گویید چیست 
فرایند ِ بحث و کَلنجار ها 

اگر پیر و فرتوت و در مانده اید 
سپارید ره   را به رَهوار ها 

به   یک باور آیید بر گرد ِ هم 
بشویید ، «من» را ز افکار ها 

زمان وقت ِ پیوستن و بودن است 
به یک ریشه چون آن سپیدار ها 

پذیرفتن هر خطا ننگ نیست 
جدایی است ، ننگ ِ خطا کار ها 

بر آیید از نو،   بهمن دَر است 
که   یاد آورندَش ، هوا دارها

* یادی از سرود ِ خورشید کاران
سرچشمه
اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
 مسعود بهبودی
چوپان و رمه

·        من این شعر اقای ریاحی را یک بار خوانده ام و کامنتم در حد همین خوانش یکباره است.

1

·        بنظر من اولا شاعر خود را منزه مطلق می پندارند و مخاطب را نامنزه.
·        چون از لحن ایشان این تصور در ذهنم پدید آمد.

2

·        ثانیا، ظاهرا شاعر از دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی بی خبرند.
·        ایشان فکر می کنند که بنی بشر چیزی در حد رمه است تا با نعره چوپانی تغییر سمتگیری دهد و به ساز چوپان برقصد.
·        اما به هزار دلیل از این خبرها نیست.
·        انسان ها به دلایل طبقاتی و ایدئولوژیکی و تئوریکی (نظری) سمتگیری معینی می کنند.

3

·        اگر کسی می خواهد به تغییر سمتگیری همنوعان خویش نایل آید یا باید آنها را از داربست طبقاتی ـ ایدئولوژیکی شان خارج سازد، مثلا پرولتریزه کند و یا با ارائه دلایل قوی قانع شان سازد و به راه «راست» مورد نظر خود هدایت کند .

·        مسئله اما این جا ست که انسان ها رمه نیستند و چوپان ها از ساز و برگ نظری بی بهره اند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر