۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (37)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
رساله دلگشا
نيم عمر و كل عمر
نحوي در كشتي بود.
ملاح را گفت:
تو علم نحو خوانده‌اي؟
گفت:
نه.
گفت: نيم عمرت برفنا ست.
روز ديگر تندبادي پديد آمد، كشتي مي‌ خواست غرق شود.
ملاح او را گفت:
تو علم شنا آموخته‌اي؟
گفت:
نه. گفت:
كل عمرت برفنا ست!
پایان

تحلیل از یدالله سلطان پور

نيم عمر و كل عمر

·        عبید با مفهوم «نیم عمر و کل عمر»، میان فرعی و اصلی مرزبندی می کند:
·        هنر و دانش اصلی آن است که عدم تسلط بدان به فنای کل عمر منجر می شود و هنر و دانش فرعی آن است که عدم وقوف بدان به فنای فقط نصف عمر منجر می شود. 

1
نحوي در كشتي بود.

·        نحو در فرهنگ واژگان فارسی، به بخشی از دستور زبان اطلاق می شود که بوسیله آن فونکسیون کلمات در جملات و عبارات تعیین می شود.

·        نحوی در قرون وسطی به عالم علم نحو اطلاق می شده که گویا مایه فخر و مباهات عالم مربوطه بوده و ضمنا  انتقاد اجتماعی از نحوه برخورد او را و تحقیر علم مربوطه را به دنبال داشته است.
·        شاعر دیگری نیز به تمسخر و تحقیر نحویون می پردازد و آنها را  مورد انتقاد قرار می دهد:

آن یکی نحوی به کشتی درنشست
روبه کشتیبان نمود، آن خودپرست

2
ملاح را گفت:
تو علم نحو خوانده‌اي؟
گفت:
نه.
گفت:
نيم عمرت برفنا ست.

·        نحوی با این ارزیابی خود، دیالک تیک اصلی و فرعی را به شکل دیالک تیک علم نحودانی و کشتیبانی بسط و تعمیم می دهد و برای مهمتر جلوه دادن مقام اجتماعی خویش، نقش تعیین کننده را از آن علم نحو دانی (اصلی) جا می زند.
روز ديگر تندبادي پديد آمد، كشتي مي‌ خواست غرق شود.
·        عبید برای اثبات بطلان نظر نحوی تجربه زنده زندگی را به خدمت می گیرد:
·        تندبادی پدید می آید و کشتی در خطر غرق شدن قرار می گیرد.
·        خواجه شیراز نیز بسان عبید در دیالک تیک پراتیک و تئوری، نقش تعیین کننده را از آن پراتیک می داند و ضمنا باز هم بسان عبید، تجربه را محک صحت و سقم دعاوی تلقی می کند:

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد

·        با محک می توان ناخالصی های زر را تشخیص داد.
·        خواجه شیراز تجربه (پراتیک) را هم برتر از تئوری می داند و هم محک تعیین صحت و سقم تئوری ارزیابی می کند.
·        این نظر خواجه با نظر کلاسیک های مارکسیسم  کم و بیش انطباق دارد.
·        پراتیک ـ در تحلیل نهائی ـ هم مقدم بر تئوری است و هم معیار بلامنازع کشف حقیقت احکام است.

ملاح او را گفت:
تو علم شنا آموخته‌اي؟
گفت:
نه. گفت:
كل عمرت برفنا ست 

·        ملاح تسلط به علم و فن شنا را برتر از تسلط بر علم نحو تلقی می کند و با محک تجربه صحت نظر خود را و بطلان نظر نحوی را اثبات می کند:
·        او جای فرعی و اصلی را از نو تعیین می کند و عدم وقوف به علم و فن شنا را با مرگ حتمی (فنای کل عمر) یکی می داند.

·        حق با کیست؟
1

·        این شیوه بحث و تعیین سوبژکتیف اصلی و فرعی یکی از ویژگی های چالش نظری در جوامع عقب مانده بوده و است.
·        در این جور چالش های فکری فراموش می شود که در هر سیستمی دیالک تیک عناصر و ساختار و سیستم برقرار است.
·        درست است که عناصر مختلف متشکله سیستم از اهمیت متفاوت برخوردارند، ولی شکی نیست که فقدان هر کدام از عناصر به اختلال کم و بیش و دیر و زود سیستم منجر خواهد شد.

2

·        نانوا و عمله و بنا همانقدر در جامعه بشری اهمیت دارند که مهندس و بقال و عطار و رنگرز و دانشمند.
·        با مفاهیم نیم عمرو  کل عمر نمی توان به قضاوت قطعی راجع به فونکسیون اعضای جامعه و علوم و فنون مختلف پرداخت.
·        علم و فن نانوائی، حفاری، کانال کشی، باغبانی، کشاورزی، دامداری و چوپانی، صرف و نحو، تعلیم و تربیت و غیره را نمی توان به آسانی طبقه بندی کرد و یکی را برتر از دیگری دانست.
·        هیچ علم وفن و حرفه ای بیهوده نیست. 
3

·        تنها مرزبندی ئی که می توان ـ در تحلیل نهائی ـ داشت، عبارت است از تعیین کنندگی تولید مایحتاج اولیه انسان ها (خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و غیره) در مقایسه با تولید حوایج معنوی از قبیل هنر و صرف و نحو و غیره.
·        این تعیین کنندگی نیز در تحلیل نهائی است و بس.

پایان

۱ نظر:

  1. در نهایت از تحلیل عبید وفصل فروسی نحوی نتیجه ای حاصل نمیشود جز اینکه کشتیبان در تلاطم توفان بیاد میآوردنحوی را که ندانستن علم نحو نصف عمر را بباد میدهد ولی ندانستن شنا کل عمرت را بباد میدهد انگشت روینکته حساس وعبید گذاشته کهاصل تجربه ست کهمهم است وعلم وهنر وسایرمسایل فرعند این بیادمیآورد که در اداره اول مسًله مادی مطرح است مانند نان واب ما یحتاج اولیه انسانی جامعه بعد هنر وفرهنگ سایرملزومات درسوسیالیسم هم اول باید تآمین آ سایش مردم فراهم شود وبعد سایر احتیاجات مطرح شود فهم من از نحوی وکشتیبان بمن چنین میگوید

    پاسخحذف