سرچشمه:
صفحه
فیس بوک
نرگس
الیکائی
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
بی معنی است هر چیز
بوی سکس وقتی نمی دهد.
صدای چرخ دستی مرد گلفروش
صدای پسر بچه های کوچه
بغ بغوی کبوتر های بام همسایه
و حضور مردی که بازنشستگی اش را
روی آخرین پله
با سیگاری ارزان، دود می کند و
درهم می پیچد
با جیغ مدام کودکی
که هیچکس او را نمی فهمد.
همه مان به زندگی دهن کجی می کنیم
حتی زنبوری که از بلاهت،
خورشید و گل ها را رها کرد و
بر خون تلخم
فرود آمد.
کاش
با زنبور ها برای نوشیدن،
پی گل ها می دویدیم
تحلیلی
از گاف سنگزاد
فریبا
·
شعر زيبايي است.
·
اما كاش به جاي واژه «سکس»، از واژه «هماغوشي» يا
واژه اي مشابه استفاده مي شد.
·
مثل اين است كه در ميانه ي شعر ناگهان واژه ي «تایم»
مورد استفاده قرار گیرد.
·
كمي نامأنوس بنظر می رسد.
افشین
·
واژه « سکس» با آن هجاهایش در اینجا مثل صدای
شکستن بگوش می رسد.
·
در کل شعر آرامشی نیست.
·
حسرت است.
·
به دنبال چیزی که نیست و نداریم، می گردیم.
·
واژه «هماغوشی »، کارکرد «سکس» را ندارد.
شاعر
·
همآغوشی دارای بار عاطفی است.
·
اما سکسی که اینجا مد نظر م بود، از آن بی بهره
است.
فریبا
·
ولي در سطور بعدي شعر، همه چيز حاوی بار عاطفي
است:
·
از گلها، پسربچه و بغبغوي كبوتر گرفته تا مرد
بازنشسته..
·
هنوز هم ـ برغم نظر دوستي كه اين واژه را در
فارسي و تمامي زبان ها جا افتاده مي دانست ـ فكر مي كنم که اين واژه، يكدستي این شعر
را خدشه دار كرده است.
شاعر
·
اینجا دغدغه های مطروحه در سطر اول شعر به همه
امور ساده زندگی که خیلی اوقات زیبا هستند، تعمیم داده شده است.
·
اما از پنجره چشم شاعر وقتی که دوست داشتن بی
معنی است
و سکس است که همه چیز را معنی می کند، این در لحظه هایی از زندگی، دهن کجی به زندگی است.
و سکس است که همه چیز را معنی می کند، این در لحظه هایی از زندگی، دهن کجی به زندگی است.
میم
·
بنظر من، این شعر، شعر انتقادی ـ اجتماعی و
اندیشیده ای است و از بلوغ فکری و معرفتی شاعر حکایت دارد، خصوصیتی که بشدت نادر و
از جنس کیمیا ست.
·
در ایران شاید به تعداد جمعیت کشور شاعر یافت
شود، ولی شاعر اندیشنده و شعورمند بندرت یافت می شود.
·
ضمنا این شعر غنی تر از این حرفها ست.
·
این شعر حرف بمراتب بیشتری برای گفتن دارد.
·
هنرمند خود چه بسا به غنای اثر خود واقف نیست.
·
چون آثار هنری محصول آگاهی محض هنرمندان نیستند.
·
مثلا شعر در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی سروده
می شود.
·
تجارب شخصی و نوعی و قوای درونی و نوعی ـ انسانی
عام شاعر چه بسا به کار می افتند تا شعری قوام می یابد.
·
همین شعر اگر نقد دیالک تیکی شود، محتوای آن تا
حدودی معلوم می شود.
·
آنهم تا حدودی.
·
چون در آئینه هر اثر هنری، واقعیت عینی انعکاس می
یابد که لایتناهی است و کسی به تمامت آن دسترسی ندارد.
·
به همین دلیل است که آثار هنری جهان باستان همچنان
و هنوز مؤثر واقع می شوند و مصرف کننده را تحت تآثیر قرار می دهند.
شاعر
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
·
معنی تحت
اللفظی:
·
دوست
داشتنی که بوی سکس ندهد، بی معنی است.
·
این حکم
شاعر به چه معنی است؟
1
·
این حکم
شاعر بدان معنی است، که سکس در روابط میان انسانی به درجه معیار تعیین کننده ای
ارتقا یافته است.
·
سکس اما
به چه معنی است؟
2
·
سکس به
عملیات جنسی از هر نوع اطلاق می شود.
·
آنچه سکس
را سکس می سازد، جنبه کمی و صوری (فرمال) قضیه است و نه جنبه کیفی و محتوائی آن.
·
از این رو،
توضیح شاعر مبنی بر اینکه سکس مورد نظر ایشان در این شعر، سکسی تهی از عاطفه است، نه
تعیین کننده است و نه مهم.
·
ضمنا
هماغوشی نیز می تواند با عاطفه و یا بی عاطفه باشد.
·
تعیین
کننده نه واژه شاعر، بلکه ایده و اندیشه او ست.
·
این حکم
شاعر اما بلحاظ فلسفی و اسلوبی به چه معنی است؟
3
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
·
می توان
گفت که شاعر دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک سکس و عشق بسط و تعمیم می
دهند و نقش تعیین کننده را از آن فرم (سکس) می بینند.
·
حتما
حریفی خواهد پرسید:
·
خوب چه
عیبی دارد؟
4
·
عیب این
مسئله اینجا ست که در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده همیشه و همه جا باید
از آن محتوا (عشق) باشد و نه از آن فرم (سکس.)
·
این یک
قانون دیالک تیکی است.
·
و به این
دلیل حق با شاعر است که لب به انتقاد اجتماعی می گشایند.
مثال
·
در فرم واحدی، مثلا در استکانی می توان هم شهد به
مهمان داد و هم زهر.
·
تعیین
کننده نه استکان، نه فرم، بلکه محتوای آن است.
·
چون این
شهد است که انرژی حیاتی به مهمان می بخشد و زهر است که او را از پا در می آورد.
·
اگر هم
شهد و زهر در کوزه و یا کاسه به او داده می شد، تفاوت تعیین کننده ای پدید نمی آمد.
·
بنابرین جامعه
ای که در آن سکس بر عشق تقدم دارد، جامعه ای معیوب و قابل انتقاد و محتاج به تحول
بنیادی است.
·
چرا و به
چه دلیل؟
5
·
به این
دلیل ساده که در این جامعه، دیالک تیک فرم و محتوا، دیالک تیک سکس و عشق وارونه
شده است.
·
چنین جامعه
ای جامعه ای وارونه و پا در هوا ست.
·
چنین جامعه
ای اصولا نه جامعه به معنی واقعی کلمه، بلکه جهنم است.
·
چنین جامعه
ای روی هم رفته تهوع آور است و فقط به درد تخریب و نوسازی می خورد تا دو باره روی
پا بایستد و نه روی سر.
6
·
همین حکم
قاطع شاعر در عین ایجاز، حکمی جامع و مانع است.
·
حکمی فلسفی
است.
·
هزاران
تجربه عینی هزاران نفر در این روزگار نکبت بار در این حکم موجز شاعر تقطیر یافته است.
·
ما شاعر
این شعر را متأسفانه اصلا نمی شناسیم و بیش از 4 و یا 5 شعر از اشعار ایشان
نخوانده ایم.
·
ولی به
هیچ ترفندی نمی توانیم لب به ستایش نگشاییم.
7
·
چون آنچه
که شاعر در شعری مختصر و موجز به نقد می کشند، بمراتب فراتر از وارونه سازی دیالک
تیک سکس و عشق است.
·
دیالک
تیک سکس و عشق فقط یکی از فرم های بیشمار بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
عظمت
معنوی این شعر هم به همین دلیل است.
8
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
·
در جامعه
و جهان وارونه معاصر، طبقه حاکمه ملی و بین المللی با بی شرمی تمام همه دیالک تیک های
عینی هستی را وارونه می سازد، بشریت را از خرد تا کلان، را فرهنگ زدائی و تمدن
زدائی می کند و دچار سردرگمی و سرگیجه می سازد.
·
درد در
واقع مهیب تر از وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
و شاعر ـ
خواه آگاهانه و خواه ناخودآگاه ـ بر این
دهشت تمام ارضی انگشت می نهند.
·
چرا؟
9
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
·
برای
پاسخ به این پرسش باید این حکم شاعر را با دقتی بیشتر زیر ذره بین تأمل قرار داد.
·
درست است
که دیالک تیک فرم و محتوا به شکل دیالک تیک سکس و عشق بسط و تعمیم داده شده، ولی
بعدا چه بسا نه وارونه سازی این دیالک تیک به مثابه این قانون عام، بلکه تخریب ریشه
ای و رادیکال آن صورت گرفته است.
·
منظور؟
10
بی معنی است دوست داشتن
وقتی بوی سکس نمی دهد.
وقتی بوی سکس نمی دهد.
·
منظور
این است که دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک سکس و عشق به شکل دیالک تیک واره
همه چیز و هیچ بسط و تعمیم داده شده است:
·
سکس به درجه
همه چیز ارتقا یافته و عشق یا متواری شده و یا لت و پار.
·
دیالک
تیک همه چیز و هیچ اما وجود ندارد.
·
در هر دیالک
تیک هر دو قطب باید در یکدیگر مؤثر واقع شوند.
·
«هیچ» اما نه وجود دارد، نه
تأثیر می پذیرد و نه تأثیر می گذارد.
·
فاجعه
نیز همین است:
·
دیالک
تیک فرم و محتوا (سکس و عشق) به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ تخریب شده است:
·
محتوا عملا
حذف شده و فرم بطرز خارق العاده ای برجسته و تعیین کننده گشته است.
·
ما به
این فاجعه نام فرمالیسم داده ایم.
·
اتفاقا
یکی از فرم های فرمالیسم، سکسیسم است که باید مستقلا و مفصلا مورد بحث و بررسی
قرار گیرد.
11
·
فرمالیسم
امروزه میداندار بلامنازع همه میدان های جهان است.
·
اگر کسی
این بحث را فهمیده باشد، میلیون ها مثال در مقیاس ملی و بین المللی پیدا خواهد
کرد.
·
آنگاه هم
به عمق فاجعه پی خواهد برد و هم به عظمت این شعر شاعر.
مثال
·
دیالک
تیک فرم و محتوا را در کشور یأجوج و مأجوج به شکل دیالک تیک پوشش و زن بسط و تعمیم
می دهند و بعد بلافاصله و بدون کمترین دلیل منطقی، تجربی و عقلی تخریب می کنند و از
آن دیالک تیک واره ی همه چیز و هیچ در می آورند و اصلا به روی خود نمی آورند.
·
نتیجه
این می شود که فرم (حجاب، پوشش) مطلق می شود، به درجه همه چیز ارتقا می یابد و
محتوا (زن، انسان) عملا تا درجه هیچ و پوچ تنزل می یابد.
·
زن و انسان
سلب هویت می شود، سلب ماهیت می شود و در فرم (نوع پوشش) خلاصه می شود، تأیید و یا تحقیر
و حتی تنبیه می شود.
·
مسئله
اما برای کسی که به جای گچ، به اندازه ارزنی مغز در کله داشته باشد، این است که با
تغییر پوشش که ماهیت زن و یا انسان بطور کلی عوض نمی شود:
·
به قول عوام
عاقلتر از یأجوج، با تعویض پالان، خر که تغییر ماهیت نمی دهد و مثلا آدم نمی شود.
·
این یکی
از فرم های بیشمار و بی ثمر و مضر فرمالیسم است.
·
اکنون
این سؤال پیش می آید که برای چی فرم این چنین بی مهابا تقدیس و تجلیل و تحسین و
تقویت می شود و همه کاره تلقی می شود؟
12
·
یکی از
دلایل سیطره فرمالیسم در تفکر معاصر شاید این باشد که فرمالیسم بهترین وسیله برای
عوامفریبی است.
·
فرم چیزها،
پدیده ها و سیستم ها مرئی و ملموس و محسوس است و بکمک حواس پنجگانه قابل شناسائی است.
·
در
حالیکه محتوای چیزها، پدیده ها و سیستم ها، پنهان از نظرها ست و برای کشف آن به تجزیه
و تحلیل عملی و نظری نیاز مبرم است.
13
·
سعدی هم بر
آن بوده که فقط می توان فرم چیزها، پدیده ها و سیستم ها را شناخت:
سعدی (بوستان)
چه دانند مردم، که در جامه
کیست
نویسنده داند، که در نامه
چیست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
فقط می
توان جامه (پوشش، حجاب، مینی ژوپ) آدم ها را
شناخت، نه خود آنها را.
·
به چه
دلیل؟
·
به این
دلیل که فقط نویسنده می داند که در نامه چه نوشته است و نه کس دیگر.
·
بقیه در
بهترین حالت، فقط می توانند نامه را مثلا از خامه و چامه و چانه تمیز دهند.
14
·
بی شک و
تردید یأجوج و مأجوج هم نظر سعدی را دارند و گرنه از پوشش و جامه اعضای جامعه، معیار معیارها سر هم بندی نمی کردند و آبروی
یأجوج و مأجوج را در سطح جهانی نمی ریختند.
·
خواننده
می تواند برای فرمالیسم هزاران مثال دیگر از دور و بر خود پیدا کند و به اهمیت این
حکم شاعر پی ببرد.
ادامه دارد
باید دید آیا هر دوستی لازمهاش سکس ست درحکو.مت اجوج ًوماًجو ج سکس یا تجاری ست ویا برور و.تجاوز است ولی عشق عمیق انسانیبت که دونفر را بهم پیوند میدهد برابطه دلخواه میرساند وجای تاسف نارضایتی باقی نمیگذارد
پاسخحذفحق با ناهید عزیز است.
پاسخحذف