پروفسور دکتر هانس کورتوم
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین
تئوری پیشرفت دیالک تیکی
در فلسفه فلاسفه آلمان
19
·
مشخصه هردر عبارت از این است که او این روند پیشرفت تاریخی را
که نه بصورت خطی ـ مستقیم، بلکه بصورت دیالک تیکی صورت می گیرد، از دو نقطه نظر
مختلف که مکمل متقابل یکدیگرند، در نظر می گیرد:
الف
·
او از
سوئی بر آن است که «بررسی تاریخ نشان می دهد که با رشد انسانیت حقیقی، دیوهای مخرب
نوع بشر نیز بنا بر قوانین طبیعی درونی خرد روشنگر و هنر دولتمداری واقعا ضعیفتر
شده است.»
·
(هردر، «کتاب پانزدهم»، ص
2)
ب
·
او اما
از سوی دیگر خاطرنشان می شود که «هر جا در بشریت رابطه خرد و انسانیت مختل شود،
برگشت مجدد بدان اغلب با نوسانات مبتنی بر زور از یک افراط به افراط دیگر صورت
خواهد گرفت.
ت
·
تمایلی
تعادل خرد را بهم می زند و تمایلی دیگر بر ضد آن وارد عمل می شود.
پ
·
از این
رو ست که در تاریخ، چه بسا سالها و گاه قرنها طول می کشد تا ایام آرام دو باره
برگردند.
ث
·
به همان
سان که در ماشین جسم بشری به سبب آنتاگونیسمی ضرور، کردوکار ایام به نفع نوع بشر خاتمه
می یابد و تندرستی پایدار او حفظ و تثبیت می گردد.»
·
(هردر، «کتاب پانزدهم»، ص
3)
ج
·
«شری که سبب فساد دیگری می
شود، یا باید خود را با نظام دمساز کند و یا خود فاسد شود.»
·
(هردر، «کتاب پانزدهم»، ص 5)
20
·
هردر حدس می زند که این دو تصور مختلف از پیشرفت
بشریت بسوی انسانیت حاکی از یک نوع تزلزل خاطر در رابطه با استبداد روشنگرانه
(استبداد تنویر یافته) (استبداد فارغ از خرافه و پیشداوری) اند.
21
·
او چنین
تزلزل خاطری را در آثار ماتریالیست های فرانسه نیز می بیند که خود از برخی نظرها
پیرو آنها بوده است.
فریدریش ویلهلم
یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و
نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی
·
با تلاش
هردر در راستای تدوین یک تئوری پیشرفت دیالک تیکی در آلمان، توسعه ای آغاز می شود
که در گذر از کانت، فیشته و شلینگ به هگل می رسد.
1
گئورگ ویلهلم
فریدریش هگل (1770 ـ 1831)
·
مشخصه
این روند تاریخی ـ ایده ای بغرنج و تضادمند عبارت از این است که هگل نیز در آغاز، آنتیک را بمثابه آلترناتیو اوتوپیکی ـ
سیاسی، در مقابل عصر جدید قرار می دهد و خواهان احیای گذشته می شود.
2
·
هگل اما بعد از پیروزی انقلاب فرانسه بر این تصور
خود راجع به جریان تاریخ که تحت تأثیر روسو داشت،
غلبه می کند و برای آنتیک جایگاهی در روند پیشرفت تاریخی تعیین می کند و در می
یابد که غلبه بر آنتیک یک امر تاریخی ضرور در روند پیشرفت بشریت بوده است.
3
·
آنگاه،
دیگر بنظر هگل نهادهای معینی خوب و یا بد نیستند.
4
·
آنگاه
هگل در تلاش پاسخ به دو سؤال زیر برمی آید:
الف
·
چگونه نهادهائی
که در آغاز برای بشریت مفید بوده اند، به نهادهای غلط و مانع پیشرفت بدل شده اند؟
ب
·
چگونه این
نهادهای غلط و مانع پیشرفت جای خود را به نهادهای جدید و کاملتر می دهند؟
5
·
هگل بدین طریق به این مسئله پی می برد که بشریت می
بایستی بی واسطگی طبیعی آغازین محض (جامعه اولیه. مترجم) را پشت سر گذارد، تا
بتواند توانائی ها و استعدادهای خود را شکوفا سازد و کلیه استعدادهای نهفته در خود
را جامه عمل بپوشاند.
6
·
هگل علاوه
بر این، پی می برد که این روند، روندی تضادمند بوده و خواهد بود.
7
·
هگل در مقدمه ای بر «درس هائی راجع به فلسفه تاریخ
جهان»، «مفهوم توسعه» را به شرح زیر تعریف می کند:
الف
·
«تغییر انتزاعی بطور کلی که
در تاریخ صورت می گیرد، از دیرباز بطرزی عامتر ادراک شده است که در عین حال حاوی پیشرفتی
بسوی بهتر و کاملتر شدن است.
ب
·
تغییرات
در طبیعت که از تنوع بی پایانی برخوردارند، در سیری دایره وار صورت می گیرند و تکرار می شوند.
·
در طبیعت
حادثه جدیدی اتفاق نمی افتد.
ت
·
تنها در
تغییراتی که در زمینه روحی (معنوی) صورت می گیرند، پدیده نو تشکیل می شود.
پ
·
این
تغییرات در زمینه روحی (معنوی) سبب می شوند که ما در انسان ـ در مقایسه با چیزهای
طبیعی ـ شاهد تعین بکلی دیگری باشیم، شاهد لیاقت تغییر واقعی به بهتر، به کاملتر
باشیم، شاهد غریزه استکمال (کمال یابی) باشیم.
ث
·
اصل
توسعه حاوی چیز دیگری است که بر تعین درونی، بر پیش شرط فی نفسه موجود (درخود
موجود) مبتنی است که خود را تحقق می بخشد.
ج
·
توسعه از
این رو، نه روند سر به راه و بی نبرد محض، بلکه کار سخت، غیرداوطلبانه بر ضد خویش
است.
ح
·
توسعه
علاوه بر این توسعه صوری صرف بطورکلی نیست، بلکه به معنی نیل به هدفی با محتوای
معین است.
خ
·
این هدف
را ما از آغاز تعیین می کنیم.
د
·
این هدف،
روح است:
·
روح بنا
بر ماهیتش.
·
روح بنا
بر مفهوم آزادی (اختیار) است...
ر
·
تاریخ
جهان به شکل توسعه پله به پله اصلی (پرنسیپی) است که محتوایش درک آزادی (اختیار)
است.
ز
·
این پله
ها اصول اساسی روند عام را تشکیل می دهند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر