با محو و
نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی نظام طبقاتی
انسان دیگر نه برده سرمایه است و نه کسر ی از
زمان .
هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد
، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .
به این ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و
استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او
برا ی اثبات وجود انسانی اوست .
او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا
دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.
بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین
نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.
" یکی برای همه ، و همه برای یکی " !
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم
به
«تمرین مارکسیسم به زبان
ساده ساده»
تحلیلی از شین میم شین
نسترن مهیار
با محو و نابودی نظام مبتنی بر سرمایه و الغا ی
نظام طبقاتی
انسان دیگر نه برده سرمایه است و نه کسر ی از
زمان .
هر لحظه که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد
، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد .
·
آنچه که نسترن مهیار در این بخش
از کامنت خویش مطرح می کنند، بر مثالی مبتنی است که مارکس برای تصویر عالم آزادی (جامعه
کمونیستی) مطرح می سازد.
·
تفاوت اساسی کمونیست های اوتوپیکی
با مارکسیست ـ لنینیست ها در این است که آنها مسائل را پیشاپیش و نتیجتا بطور سوبژکتیف
حل می کردند.
·
مارکسیست ـ لنینیست ها اما مسائل
را در شرایط مشخص بسته به امکانات واقعا موجود حل می کنند.
·
این نظر نسترن مهیار که انسان جامعه
کمونیستی «هر لحظه
که بخواهد هر کاری را که دوست داشته باشد ، خواه خلق یک اثر هنری باشد و یا تولید
برای رفع نیازهای جسمانی، انجام می دهد»، بیشتر به اوتوپی شبیه است.
1
·
این نظر بشدت ایدئالیزه شده است.
·
شرایط عینی ئی که در آن هر کس
بتواند بنا بر استعدادش کار کند و بنا بر نیازش از ثروت جامعه بهره مند گردد، به
احتمال قوی درجه عالی تری از تقسیم کار را لازم خواهد داشت.
·
چون ثروت اجتماعی در هر صورت باید
تولید شود تا بوفور موجود باشد و هرکس بتواند به اندازه نیازش ازآن برخوردار گردد.
2
·
آنگاه بیشک به سبب توسعه متعالی نیروهای
مولده، ساعات کار بشدت کاهش خواهد یافت و ساعات فراغت انسان ها افزایش خواهد
یافت، ولی انضباط کاری از بین نخواهد رفت تا هر کس آن کند که میلش می کشد.
3
·
این مسائل در هر حال باید بطور
مشخص در زمان خود طرح و حل شوند و طرح و حل پیشاپیش آنها فایده ای ندارد.
نسترن
مهیار
به این
ترتیب قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد او دیگر نه وسیله ای برای گذران
زندگی و فقط زنده ماندن، بلکه در خدمت او برا ی اثبات وجود انسانی اوست.
·
«قوای جسمانی و قوای فکری و ذوق و استعداد»
هویت هرکس را تعیین می کنند و انسان ها بنا بر دارائی خویش از آنها به تولید مادی و
یا فکری می پردازند و از این طریق امرار معاش می کنند:
·
یکی کارگری یعنی عمدتا کار جسمی می
کند، دیگری مهندسی، یعنی عمدتا کار فکری می کند و بدین طریق امرار معاش می کند.
·
فرق هم نمی کند که در کدام
فرماسیون اجتماعی باشد.
·
کار در هر فرماسیون ماهیت انسانی انسان
ها را تشکیل می دهد و به زندگی آنها معنا و محتوا می بخشد، چه کار یدی و چه کار
فکری.
·
این قضیه
جنبه عام و نوعی انسان ها ست و ربط تعیین کننده ای به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی
ندارد.
·
·
گام تعیین کننده ای که با گذار به
کمونیسم برداشته می شود، لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است و رهائی انسان ها از
سللطه انسان های دیگر و ضمنا تغییر کیفیت کار.
·
یعنی برابری عینی ـ واقعی همه
اعضای جامعه ببرکت مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید.
نسترن
مهیار
او به مثابه یک انسان در خدمت سایر انسانها قرا
دارد و سایر انسانها نیز در خدمت تامین نیازمندیها ی او قرار دارند.
·
این نظر نسترن مهیار درست است و
ضمنا نافی نظر پیشین ایشان مبنی بر دلبخواهی بودن کردوکار هر فرد است.
·
خدمت متقابل به همنوع نه امری
تصادفی و سوبژکتیف، بلکه امری ضرور است و باید برنامه ریزی شود.
·
پزشک برای خدمت به همنوعان باید
در ساعات معینی در محل کار خود باشد، پرستار و نجار و بنا و غیره نیز به همین سان.
نسترن
مهیار
بنابراین اینجا رابطه انسانها بر مبنای تامین
نیازهای انسانی یکدیگر قرار دارد.
"
یکی برای همه و همه برای یکی "
·
نظر نسترن مهیار در خطوط کلی اش، درست
است:
·
جامعه کمونیستی همبود مبتنی بر
همکاری و همیاری و همبستگی اعضای برابر حقوق آن است.
·
در این جامعه دیالک تیک فرد و
همبود به معنی حقیقی کلمه تحقق می یابد:
·
فرد مسئول در برابر جامعه است و جامعه
حافظ و حامی فرد.
·
همه این شرایط اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف
اما باید در روند روشنگری مستمر، کار، پیکار و همبستگی تشکیل گردند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر