اثری از مجله ارجمند هفته
(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور
برای آلترناتیوی که در صفحات قبل
مورد بحث قرار گرفت، یعنی برای نفی معین کاپیتالیسم باید امروز دو باره به پیکار
برخاست.
برای این پیکار به جنبش های سازمان
یافته نیاز مبرم هست، جنبش هائی که توده های مردم باید در کشور خود و بسته به
معضلات خاص خود تشکیل و توسعه دهند.
بلحاظ بین المللی شرایط از این
قرار است:
جنبش جهانی کمونیستی در وهله اول
باید دو باره در میدان های ملی و منطقه ای مبارزه طبقاتی وارد عمل شود، تا زمینه
برای اعتلای جنبش توده ها به جنبش بین المللی فراهم آید.
فصل هشتم
بخش دوم
بحران عمومی سرمایه داری و انقلاب
اکتبر
·
بنظر من،
ما حق داریم در تعیین شرایط دوران خود، از دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم سخن بگوئیم،
مگر اینکه بشریت به قهقرا سقوط کند.
·
سقوط به
قهقرا همواره آلترناتیو دیگری است.
1
·
اگر ما
مجازیم خصلت دوران خود را ـ بدین معنا ـ بمثابه
گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم تعیین کنیم، این به ما حق می دهد که امروز از بحران عمومی سرمایه داری سخن بگوئیم.
الف
·
سرمایه
داری با توجه به پدیده های فوق الذکر دست بگریبان بحرانی
بنیادی است.
ب
·
ما تا کنون، از سوی دیگر دچار اشتباه بوده ایم و تعیین درست بحران عمومی سرمایه
داری را غلط تفسیر کرده ایم و لذا نتیجه گرفته ایم
که سرمایه داری هم اکنون و یا بزودی در هم می شکند.
ت
·
مسئله اما
به این سادگی ها نیست.
·
زیرا ما می دانیم و ببرکت مارکس، دقیقا اثبات شده، که
بحران، فرم حرکتی سرمایه داری را تشکیل می دهد.
پ
·
آن سان که بحران عمومی سرمایه داری ـ در
وهله اول ـ بمثابه فرم حرکتی آن، بیانگر زمینه وجود و استمرار آن است.
ث
·
این بدان معنی است که بحران عمومی سرمایه داری، ضرورتا
و بطور خود به خودی به تجزیه و تلاشی سرمایه داری منجر نمی شود.
·
آن سان که دولت های سوسیالیستی فقط باید منتظر بنشینند تا آن، روزی
درهم بشکند.
ج
·
بلکه
برعکس!
·
سرمایه
داری، حداقل در متروپول های آن، که برای ارزیابی سیستم، تعیین کننده محسوب می
شوند، بظاهر یک فرماسیون اجتماعی در حال شکوفائی
است.
ح
·
بظاهر
شکوفا، چون سرمایه داری انبوهی از ثروت اجتماعی پدید آورده است و موجب پیشرفت و تداوم انقلاب علمی و
فنی شده است.
خ
·
سرمایه
داری هنوز به هیچوجه وارد فاز نهائی زوال خویش
نشده است.
2
·
ما
تاکنون کار نظری (تئوریکی) کافی انجام نداده ایم،
تا به تعیین درست و دقیق تفاوت میان بحران عمومی
و فرم ادامه حیات در چارچوب این بحران عمومی نایل آییم.
·
از این
روست که به ارزیابی غلط از نقاط قوت سیستم سرمایه
داری پرداخته ایم.
3
·
البته
برای وفادار ماندن به صداقت تاریخی باید گفت که حزب
کمونیست آلمان هرگز مدعی تلاشی عنقریب سرمایه داری نبوده است.
4
·
علیرغم
اینکه سرمایه داری در بحران عمومی اش جانسخت بنظر
می رسد، من بنا بر دلایل اصولی توسعه یافته، بر آن تأکید می ورزم که بی اعتنا به
شکست دولت های سوسیالیستی، ما همچنان در مرحله گذار از سرمایه داری به نفی معین آن، یعنی سوسیالیسم
قرار داریم و سرمایه داری از زمان جنگ جهانی اول ـ
کماکان ـ در فاز بحران عمومی خود قرار دارد.
الف
·
(این
کتاب در سال های بلافاصله بعد از شکست سوسیالیسم نوشته شده و در سال 1995 میلادی
منتشر شده است.
ب
·
در این
سال ها ایدئولوگ های سرمایه داری از نظم جهانی نوین دم می زدند، وعده و وعیدهای حاتم طائی گونه می دادند.
ت
·
در این
سال ها دفاع سرسختانه از حقانیت سوسیالیسم، کفر محض تلقی می شد.
پ
·
کلام
احتیاط آمیز هولتس و سپمن در این سال ها از آن رو
ست.
·
امروز
دیگر از این خبرها نیست و حتی چپ های چپه شده، دو باره دنبال آلترناتیوی برای
سرمایه داری می گردند. مترجم)
5
·
در پیوند با این تعین های دورانی
ـ تاریخی باید پیدایش اولین جوامع سوسیالیستی، یعنی انقلاب اکتبر را مورد
بررسی و ارزیابی قرار داد.
الف
·
واقعیت
این است که فرم دولتی سوسیالیسم که بعد از انقلاب
اکتبر نخست در اتحاد شوروی و بعدها در سراسر اردوگاه سوسیالیستی تشکیل شده بود،
دیگر وجود ندارد.
ب
·
دستاوردهای
سوسیالیسم، یعنی تغییرات به عمل آمده در مناسبات مالکیت
در کشورهای سوسیالیستی سابق لغو می شوند.
ت
·
نه فقط
در آلمان، پس از الحاق آلمان دموکراتیک، بطور صاف و ساده سیستم اجتماعی و حقوقی
موجود با سیستم کاپیتالیستی جایگزین می شود، بلکه حتی در دولت هائی که مستقل اند و
می توانند راه اجتماعی خاص خود را به این و یا آن نحو، تعیین کنند، مناسبات مالکیت کاپیتالیستی برقرار می شوند.
6
·
اما با
همه این احوال، حادثه سیاسی ـ دولتی انقلاب
اکتبر، تشکیل اتحاد شوروی و بعدها اردوگاه سوسیالیستی را نمی توان فراموش کرد.
الف
·
آنها همه
ـ امروز در روند احیای سرمایه داری ـ مقام خاص تاریخی ـ
جهانی خود را
دارند و از اهمیت انقلاب اکتبر برای تعیین شرایط دورانی ـ تاریخی
کنونی کاسته نشده است.
ب
·
تغییراتی
که ببرکت انقلاب اکتبر و تحت تأثیر آن در شعور توده
ها و در ساختارهای اجتماعی ـ سیاسی خود
کاپیتالیسم صورت گرفته، نشاندهنده تکانه های غول آسائی اند که انقلاب اکتبر تا
کنون بر توسعه اجتماعی و سیاسی قرن ما اعمال کرده
است.
ت
·
پیشرفت های
اجتماعی بیشماری که در خود کاپیتالیسم صورت گرفته، تحت تأثیر رقابت میان دو سیستم
جهانی، به سرمایه داری تحمیل شده اند.
پ
·
اینکه
هفتاد سال تمام، سیستم سوسیالیستی قدرتمندی با نظرات آلترناتیوی (صرفنظر از معایب
و نارسائی های آن) وجود داشته، در خود کاپیتالیسم و در تضادهای اجتماعی آن، موجب
تقویت چشمگیر نیروهائی شده که از طرق رفرمیستی
قصد بهبود و تغییر ساختارها را در چارچوب سیستم سرمایه داری داشته اند.
ث
·
موفقیت
های بزرگی که جنبش سندیکائی در متروپول های
سرمایه داری از سال 1917 تا کنون، در مبارزه بخاطر منافع طبقه کارگر کسب کرده، با
توجه به این واقعیت امر امکان پذیر گشته، که سیستم
آلترناتیوی وجود داشته و قدرت کاپیتالیستی مجبور به در نظر گرفتن آن بوده
است.
ج
·
کاپیتالیسم
برای حفظ نقش جلودار خویش در رقابت با سوسیالیسم می بایستی مجموعه ای از جاذبه های اجتماعی پدید آورد.
ح
·
اگر
منظور خود را در ترمینولوژی فلسفی به پیروی از لنین و
گرامشی فرمولبندی کنیم، می توانیم بگوئیم :
·
برای اینکه بورژوازی هژمونی (سرکردگی) خود را حفظ
کند، یعنی تصورات ارزشی خود را برای توده های تحت سلطه جذاب سازد، می بایستی تحت
شرایط رقابت آمیز با سیستم سوسیالیستی، به گذشت هائی به نفع توده های تحت سلطه تن
در دهد.
خ
·
این امر به دیالک تیک واقعی روند تاریخ مربوط می شود.
7
·
از این
رو ست که بنظر من، انقلاب اکتبر در واقع یک حادثه دورانساز
در قرن ما بوده و ما نه باید و نه احتیاج داریم، که در این زمینه دچار تزلزل
گردیم.
·
بی اعتنا
به اینکه جوامع سوسیالیستی تحت چه تضادهای بغرنج بیشماری و با چه ضعف های آغازینی
استقرار یافته اند.
8
·
اهمیت
انقلاب اکتبر اما فقط بلحاظ مادی نیست.
الف
·
انقلاب
اکتبر دارای اهمیت فکری عظیمی است.
·
انقلاب
اکتبر حادثه ای است که بدنبال آن تحول جهان بینانه
و معنوی عظیمی در مقیاس جهانی صورت گرفته است.
ب
·
اگر ما
توسعه فرهنگی سال های بیست قرن بیستم را، یعنی سال های بلافاصله بعد از انقلاب
اکتبر را مورد مطالعه دقیق قرار دهیم، آنگاه پی خواهیم برد که انقلاب اکتبر تحول
فرهنگی دهه های بعد تا امروز را تعیین کرده است.
ت
·
بنابرین،
انقلاب اکتبر صرفنظر از تأثیرات تاریخی ـ مادی
اش، بمثابه یک حادثه مرکزی، مقطعی از ساختار شعور
قرن ما و عاملی هنجارساز برای تصورات اجتماعی و تاریخی ارزشی ما محسوب می شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر