۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

سیری در جهان بینی عمر خیام (4)

 عمر خیام (427 ـ 510)
(1048 ـ 1131)

  شین میم شین


تحلیل رباعی نهم


·        اکنون که گل سعادتت پربار است

·        دست تو ز جام می چرا بیکار است؟



·        می‌ خور که زمانه، دشمنی غدار است

·        دریافتن روز چنین دشوار است

·        بزعم حریفی، در شرایط سیطره خلفای عباسی با ایدئولوژی اسلامی، «خيام رباعي فلسفي را حربه ي بيان افکار خود قرار داده و در قياس جهاني، متفکر کلاسيک يک چنين زمينه هائي بوده است.»

·        شاید حق با حریف باشد.
·        ما هم با این پیشنهاد حریف به تحلیل بیت به بیت رباعیات خیام می پردازیم.

بیت اول

اکنون که گل سعادتت پربار است

دست تو ز جام می چرا بیکار است؟

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        اکنون که گل خوشبختی ات شکوفا ست، پس چرا بیکار نشسته ای و می نمی خوری؟

·        بزعم خیام، که بزعم بعضی ها، مبارز سلحشور ضد سیطره خلفا و تئولوژی اسلامی بوده، احساس سعادت کامل باید بطور قانونمندی به میخواری منجر شود.
·        و گرنه بزعم حریفی، خیام، ریاضیدان بسیار بزرگی بوده و لذا خراباتیگری نمی تواند در شأن او باشد.
·        خیلی خوب.
·        اگر خیام منظور دیگری غیر دعوت به میخواری  دارد، آن منظور دیگر کدام است؟

·        شاید خیام در بیت بعدی منظور خود را با صراحت بیشتری بیان کند.


بیت دوم

می‌ خور که زمانه، دشمنی غدار است

دریافتن روز چنین دشوار است

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        می بخور که اولا زمانه دشمنی مکار و بی وفا ست، ثانیا پیدا کردن چنین روزی دشوار است.

·        مصراع آخر بلحاظ وزن، معیوب است.

·        خیام با بیت دوم، صراحت بیشتری وارد رباعی خویش می سازد.
·        او واقعا هم در بیت اول، دعوت به میخواری کرده بود.
·        چون اکنون دست به استدلال می زند تا رهنمود خود را به اثبات رساند:

الف

·        میخواری در لحظات احساس سعادت کامل اولا به این دلیل ضرور است که زمانه دشمن مکار بنی بشر است.

ب

·        ثانیا میخواری به این دلیل ضرور است که امروز، روزی استثنائی است و نظیری برای آن نمی توان پیدا کرد.

1

·        خوب به فرض چنین باشد و زمانه انتزاعی کذائی واقعا هم عهد شکن و بی وفا و حیله گر باشد، با خوردن می و مست کردن خویش که نمی توان کمترین تغییری در چند و چون زمانه کذائی مثلا سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم ایجاد کرد.

2

·        علاوه بر این استثنائی بودن روز معینی، که نباید دلیل بر میخواری باشد؟

·        حریف بر آن است که منظور از میخواری تبلیغ «کیش لذت» است.
·        دفاع از می به معنی دفاع از کیش لذت است.
·        شاید حق با حریف باشد.
·        ما ادعای حریف را مورد تأمل قرار می دهیم:

1

·        لذت همیشه جفت دیالک تیکی خاص خود را دارد و آن ریاضت است.
·        ادعای حریف فقط به شرطی می تواند مستدل و قابل قبول باشد که دین اسلام مبلغ ریاضت باشد.
·        یعنی دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم داده باشد.
·        فقط در این صورت است که می توان خیام و بعد حافظ را وارونه ساز دیالک تیک لذت و ریاضت تلقی کرد.
·        دین اسلام اما مبلغ ریاضت نبوده و نیست.
·        دین اسلام مبلغ تعادل میان لذت و ریاضت بوده است

·        حتی حریف، مدعی ریاضت طلبی دین اسلام و خلفا نبوده است:

حریف

«کيش لذت تماماً عليه مذهب مسلط عصر بود که دعوي داشت همه ي حقايق را مکشوف کرده و عدالت شرعی و قوانین الهی را عرضه ساخته و تکلیف انسان را معین کرده است و دیگر کاری نیست جز آنکه گناهکار و صوابکار معين شوند.»  
  
·        به این استدلال تق و لق حریف باید دقت دو چندان کرد:

الف

مذهب مسلط عصر دعوي داشت که همه ي حقايق را مکشوف کرده است.

·        خوب کسی که سودای مبارزه بر ضد مذهب مسلط را بر سر دارد، باید به جای دعوت به میخوارگی و کیش کذائی لذت، به نحوی از انحاء، به اثبات بطلان ادعای مذهب مسلط برخیزد و نشان دهد که حقیقت مطلق اولا غیرقابل کشف است، ثانیا فقط از طریق پراتیک زنده زندگی، از طریق کسب علم و گسترش شناخت می توان گام به گام بدان نزدیک شد و بطلان خرافه و مذهب را اثبات کرد.

·        اما حافظ مبلغ اگنوستیسیم (ندانمگرائی) مطلق است.
·        واقعیت عینی را غیرقابل شناخت جا می زند و ضمنا از جزم مشیت الهی سرسختانه دفاع می کند.


ب

مذهب مسلط عصر دعوي داشت که عدالت شرعی و قوانین الهی را عرضه ساخته است.

·        این کشف حریف در مورد مذهب مسلط درست است.
·        واقعا هم چنین است:
·        هر دینی قوانین الهی را که در حقیقت قوانین حافظ منافع طبقه حاکمه است، جامه عمل می پوشاند و عدالت شرعی را که در حقیقت عدالت مورد نظر طبقه حاکمه است، برقرار می سازد:
·        یعنی نهادهای حقوقی و قضائی و غیره خاص خود را تأسیس می کند.
·        خوب با دعوت به میخواری که نمی توان بر ضد قوانین الهی و عدالت شرعی مبارزه کرد.

1

·        اگر قوانین و عدالت اسلامی را در ممنوعیت می خلاصه کنیم، می توان در تبلیغ میخوارگی نوعی سرکشی و اعتراض نسبت بدان سراغ گرفت.
·        همین و بس.
·        اما این اعتراض و سرکشی نسبت به قوانین شرع چه حاصلی در پی دارد؟

2

·        اگر مبارزه بر ضد ممنوعیت شراب به شراب خواری محدود شود، یعنی اگر در خطه خاص در جا زند و وارد عالم عام نگردد، یعنی اگر امر و نهی شرعی را بطور کلی زیر ضربه نگیرد، در بهترین حالت از حد عوامفریبی فراتر نخواهد رفت و در بدترین حالت به تخریب خانه خرد توده از طریق اشاعه میخوارگی منجر خواهد شد.

3

·        اتفاقا سی سال است که «مبارزه» مشابهی در کشور زیر سلطه «اسلام» انجام می گیرد:
·        دختران جوان خیلی خیلی انقلابی با وسواس و سرسختی تمام سعی بر آن دارند که مو و رو و چشم و ابرو نشان این و آن دهند.
·        بدین طریق عملا به ریشه های اصلی حاکمیت طبقاتی طبقه حاکمه کمترین تبری وارد نمی آید و آب از آب تکان نمی خورد.
·        اما عوامفریبی هم از جانب خلفای معتقد به فوندامنتالیسم و هم از جانب طرفداران نئولیبرالیسم، بشدت و حدت تام و تمام صورت می گیرد.

ت
مذهب مسلط عصر، تکلیف انسان را معین کرده و دیگر کاری نیست جز آنکه گناهکار و صوابکار معين شوند.

·        این ادعای حریف هم درست است.
·        مذهب همیشه و همه جا بطور دوئالیستی عمل می کند:
·        مذهب میان خیر و شر، معروف و منکر، صوابکار و معصیتکار دیوار می کشد.

·        اما با دعوت به کیش کذائی لذت و می خوارگی که نمی توان کاری کارساز بر ضد ایدئولوژی طبقه حاکمه انجام داد.
·        قاعدتا ریاضیدان بزرگ (خیام) و غلامدار بزرگ (حافظ) باید بدانند که بر ضد ایدئولوژی خرافی و ارتجاعی فقط می توان با روشنگری علمی و انقلابی مبارزه کرد و نه با دعوت مردم به کیش لذت، میخواری و عیاشی.

·        از این رو، ما فکر می کنیم که خیام و حافظ و امثالهم به قشری از طبقه اشراف بنده دار و فئودال وابسته اند، که ایدئولوژی طبقات واپسین را به شیوه خود نمایندگی می کنند.

·        چرا و به چه دلیل ما به این حدس و گمان می رسیم؟

·        علتش این است که در قرون وسطی واپسین اروپا هم لایه ای از اشراف فئودال به شیوه زیستی از این دست، روی می آورد و ضمن پشت پا زدن به همه موازین شرعی و اخلاقی و اجتماعی به تبلیغ بی دینی، خوشباشی و میخواری و عیاشی می پردازد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر