سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
وطن،
وطن!
تحلیلی از شین میم شین
· کنون اگر چه خنجری میان کتف خسته ام
· اگر چه ایستاده ام
· و یا ز پا فتاده ام
· برای تو، به راه تو شکسته ام
· اگر میان سنگ های آسیا
· چو دانه های سوده ام
· ولی هنوز گندمم
· غذا و قوت مردمم
· همانم آن یگانه ای که بوده ام
· سپاه عشق در پی است
· شرار و شور کارساز با وی است
· دریچه های قلب باز کن
· سرود شب شکاف آن، ز چار سوی این جهان
· کنون به گوش می رسد
· من این سرود ناشنیده را
· به خون خود سروده ام
· نبود و بود برزگر، چه باک
· اگر بر آید از زمین
· هر آنچ او به سالیان
· فشانده یا نشانده است
· وطن، وطن،
· تو سبز جاودان بمان که من
· پرندهای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
· به دور دست مه گرفته پر گشوده ام.
سیاوش
کنون اگر چه خنجری میان کتف،
خسته ام
اگر چه ایستاده ام
و یا ز پا فتاده ام
برای تو، به راه تو شکسته ام
· معنی تحت اللفظی این بند شعر:
· اکنون، خواه در حالیکه خنجری در میان کتفم روییده و زخمی و مجروح گشته ام و خواه در حالیکه ایستاده ام و یا از پا افتاده ام، بی اعتنا به فرم نمودین بود خویش، برای تو بوده ام و در راه تو شکسته ام.
· سیاوش در این بند شعر، از گذشته سرشته به رزم توده و حزب توده به زمان حال سرشته به رنج پل می زند و به وصف حال می پردازد:
· نوعی اوتوبیوگرافی از توده و حزب توده و توضیح دلیل وضع و حال!
· شاعر نه از زبان خویشتن، بل به نمایندگی از طرف توده و حزب توده اعلام می دارد که نه برای دلخوشی های حقیر، نه برای نیل به خواهش های این و آن، بل برای وطن، برای توده عمری به پیکار بوده است و زخم و جراحت خونچکان از خنجر نشسته بر کتف گردان رهایش نهائی، نشانه همین رزم رهائی بخش است.
· نیت شاعر توده و حزب توده نه خودستائی، بلکه اعلام وفاداری و سرسپردگی توده ای به حقیقت عینی و تاریخی و اعلام موضع طبقاتی صریح و بی چون و چرا ست:
· شاعر به نمایندگی از طرف توده و حزب توده ـ بی اعتنا به بود و نبود نمودین بالفعلش ـ همچنان و هنوز خدمتگزار وطن است، چنانکه همیشه بوده است.
سیاوش
اگر میان سنگ های آسیا
چو دانه های سوده ام
ولی هنوز گندمم
غذا و قوت مردمم
همانم، آن یگانه ای که بوده ام
· معنی تحت اللفظی این بند شعر:
· اگرچه میان سنگ های آسیاب زندگی، بسان دانه ها خرد گشته ام، ولی ماهیتم همان است که همیشه بوده است:
· همچنان و هنوز گندمم و قاعدتا غذا و قوت مردمم.
· همان یگانه ای هستم که همیشه بوده ام.
· برای درک شعر سیاوش و سایه (هوشنگ ابتهاج) باید عضو ارگانیک توده و حزب توده بود.
· و گرنه تمیز محتوای غزل سایه از غزل های شعرای کلاسیک فئودالی و یا بورژوائی محال خواهد بود.
· اینکه غزلی از سایه ـ بی اعتنا به کهنه و نو بودنش ـ بلافاصله صدها بار به اشتراک گذاشته می شود و آرش کمانگیر سیاوش از طرف بورژوازی «ملی» واپسین مورد تجلیل و تحسین قرار می گیرد و یا شعر بلند او تحت عنوان «مهره سرخ» اجرا می شود و بطرزی پراگماتیستی مورد سوء استفاده قرار می گیرد، یا نشانه فقدان فهم و فراست حضرات است و یا نوع دیگری از غصب و چپاول ثروت معنوی توده و حزب توده است.
· «من» سیاوش ـ بر عکس «من» های سرشته به نخوت شعرای فئودالی و بورژوائی واپسین ـ نه «من» فردی و شخصی، بلکه «من» نوعی است.
· به عبارت دقیقتر، «من» طبقاتی است، «من» توده ای است، «من» حزب توده ای است.
· اتفاقا در این بند شعر رد پای احسان طبری ـ ایدئولوگ رزمنده بغایت هومانیست و ستمدیده توده و حزب توده ـ به چشم می خورد:
احسان طبری
و همچون آسیای گردنده
ـ عمری ـ
درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم.
· سیاوش در این بند شعر، انگار دیالک تیکیت تصور و تصویر طبری را در پله متعالی تری برقرار و تکمیل می کند.
· سیاوش انگار جفت دیالک تیکی تصور و تصویر طبری را بطور «غریزی» ـ طبقاتی یادآور می شود:
· حقیقت عینی نیز جز این نبوده است:
· توده و حزب توده نه فقط «همچون آسیای گردنده، عمری درشت ستانده و نرم واپس داده»، بلکه خود در «میان سنگ های آسیا چو دانه های سوده» بوده است.
· بدین طریق سیر و سرگذشت توده و حزب توده در مخیله طبری و سیاوش بطرزی رئالیستی تصور و تصویر می شود:
· توده و حزب توده به مثابه تجسم آسیاب گردنده و دانه های سوده!
· توده و حزب توده به مثابه همیشه درشت ستاننده و نرم واپس دهنده:
الف
· توهین و تحقیر و افترا و تهمت و دشنام و ناسزا شنونده و سر به زیر افکننده و زهر دشنام و ناسزا غورت دهنده! (طبری)
ب
· توده و حزب توده به مثابه ـ همیشه تاریخ ـ ستم کشنده و زیر فشار طبقات حاکمه خرد و خمیر و خراب شونده و علیرغم آن به تولید ثروت مادی و معنوی جامعه و جهان، ادامه دهنده! (سیاوش)
· دیالک تیک سنگ های آسیا و دانه ها بودن همیشگی توده ها و حزب توده ها همین است و بس!
· توده و حزب توده به مثابه مولد بلامنازع ثروت مادی و معنوی جامعه، برغم تحمل شلاق و شکنجه و اعدام مدام.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر