۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (33)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی 
(701 ـ     772 هجری قمری)  
رساله دلگشا 
قسم دروغ
شيطان را پرسيدند كه كدام طايفه را دوست داري؟
گفت:
«دلالان را.»
گفتند:‌
«چرا؟»
گفت:
«از بهر آن كه من به سخن دروغ از ايشان خرسند بودم، ايشان سوگند دروغ نيز بدان افزودند.» 
پایان 
تحلیل از یدالله سلطان پور

·        حریف هماندیشی به پرسش ما مبنی بر اینکه «چرا باید دلال به مثابه واسطه و کاتالیزور، مورد انتقاد قرار گیرد»، به شرح زیر پاسخ داده اند:
·        «دلال ها در ایران اصلا کاتالیزور نیستند .

·        کاتالیزور تسریع کننده واکنش است.

·        اما دلال ها در ایران روند واکنش را در هر زمینه ای کند می کنند.

·        مثلا رسیدن محصول از محل تولید تا مصرف کننده توسط دلالان، بدون دلیل، طولانی می شود و در نتیجه ارزش واقعی کالا به ارزش کاذب تبدیل می شود و بعد به دست مصرف کننده بیچاره می رسد که باید بیش از ارزش واقعی پول بپردازد .

·        کلمه واسطه باز بار منفی کمتری در جامعه نسبت به دلال دارد.»

·        ما برای پرهیز از کلی بافی، پاسخ حریف را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

حریف 
دلال ها در ایران اصلا کاتالیزور نیستند .

1

·        حریف در این حکم خویش، اولا صنف دلال را به ملی و بین المللی طبقه بندی می کنند.

2

·        ثانیا به تخفیف و تحقیر دلال ملی و عملا به تحسین و تجلیل دلال بین المللی می پردازند.

·        حتما اکنون خواهند گفت که ایشان اصلا به دلالان بین المللی اشاره نکرده اند، چه برسد به تحسین و تجلیل آنها.

·        آری، درست است.
·        ولی به چه دلیل منطقی و تجربی دلال ملی و یا ایرانی تصریح شده است، اگر به قصد مرزبندی نبوده است؟

·        شاید منظور حریف این باشد که از چند و چون دلالان جاهای دیگر بی خبرند.

·        اما در مرزبندی عینی ایشان میان دلال ملی و بین المللی شکی نمی توان داشت.

3

·        اکنون این سؤال سمج سر و سینه بر در و دیوار ذهن می کوبد که حریف به چه دلیل لایه اجتماعی معینی از قشر اجتماعی معینی را به ملی و بین المللی طبقه بندی می کنند؟

·        بقال به مثابه لایه ای از قشری از طبقه بورژوازی، بقال است و خصائل عام معینی را از خود نشان می دهد.
·        خصائل ماهوی ـ طبقاتی بقال باید قاعدتا یونیورسال و عام باشند و بی اعتنا به ملیت و جنسیت و نژاد و مذهب و غیره باشند.
·        خصایل عام و ماهوی ـ طبقاتی لایه های اقشار اجتماعی از شیوه زیست و کردوکار آنها نشئت می گیرند و نه از وابستگی های ملی، جنسیتی، نژادی، مذهبی و غیره آنها.

4

·        از این رو نقش صنف دلال به عنوان واسطه ماهیتا حد و مرز ملی نمی شناسد،  نمی تواند هم بشناسد.
·        اختلافات فرعی دلال ایرانی با افغانی و امریکائی نه در وابستگی ملی آنها، بلکه در سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی جامعه است.
·        از این رو، اگر قرار بر این باشد که صنف دلال نه در عرصه بین المللی، بلکه فقط در عرصه ملی، یعنی در ایران بدنام تر از صنف بقال باشد، باید علت ملی و خاص داشته باشد، یعنی علتی در سطح توسعه نیروهای مولده و چند و چون مناسبات تولیدی حاکم داشته باشد.

5 
دلال ها در ایران اصلا کاتالیزور نیستند .

·        کاتالیزور و یا کاتالیزاتور به چه معنی است؟

مثال

·        آبی که تا صفر درجه سانتیگراد سرد شده، گاهی یخ نمی بندد.

·        معلوم نیست، چرا؟

·        ولی اگر احیانا تکه چوبی بدان افتد، در طرفة العینی یخ می بندد و منجمد می شود.
·        تکه چوب در این میان نقش کاتالیزور بازی می کند.

·        چرا؟

·        چون تکه چوب در روند تبدیل آب به یخ شرکت می ورزد و سرعت آن را بشدت بالا می برد، بی آنکه خود دستخوش تغییر گردد.
·        چوب یادشده پس از تبدیل آب به یخ، چوب می ماند.


6 
دلال ها در ایران اصلا کاتالیزور نیستند .

·        حریف اما منکر نقش کاتالیزوری دلالان ایرانی است.

·        چرا؟

حریف
کاتالیزور تسریع کننده واکنش است. 
اما دلال ها در ایران روند واکنش را در هر زمینه ای کند می کنند.

·        دلیل حریف هماندیش این است که دلالان نه نقش تسریع کننده، بلکه کند کننده،  بازی می کنند.

1

·        حریف هماندیش اولا تنها با توسل به یکی از دو شرط اصلی به انکار نقش کاتالیزوری دلالان ایرانی می پردازند.

2

·        ضمنا بدون دلیل کافی منکر نقش تسریع کننده دلالان می گردند.
·        وقتی ما از پیشداوری نسبت به این لایه قشری از بورژوازی سخن می گوییم  منظورمان همین است.


حریف
مثلا رسیدن محصول از محل تولید تا مصرف کننده توسط دلالان، بی دلیل طولانی می شود و در نتیجه ارزش واقعی کالا به ارزش کاذب تبدیل می شود و بعد به دست مصرف کننده بیچاره می رسد که باید بیش از ارزش واقعی پول بپردازد.

·        این شیوه استدلال حریف هماندیش است:


حریف
مثلا رسیدن محصول از محل تولید تا مصرف کننده توسط دلالان، بی دلیل طولانی می شود

·        معلوم نیست که حریف بر اساس کدامین دلایل تجربی و منطقی به این نتیجه رسیده اند.

1

·        به چه دلیل رسیدن میوه به بازار بوسیله خود باغداران باید سریعتر صورت گیرد؟

2

·        علاوه بر این، چنین کاری عملا نه امکان پذیر است، نه معقول و نه معمول.

3

·        در هر جامعه ای تقسیم اجتماعی کار وجود دارد و نمی توان حلقه هائی را در این شبکه تقسیم اجتماعی کار مورد صرفنظر قرار داد.
4

·        دلال همانقدر با وظیفه شناسی به انجام حرفه خود می پردازد که بقیه اعضای جامعه.
·        جامعه ارگانیسم زنده و شعورمندی است.
·        اگر دلالی در انجام وظیفه خود ضعف نشان دهد، طبیعتا و بطور اوتوماتیک کنار زده می شود تا جایش را دلال بهتری بگیرد.

 حریف 
در نتیجه ارزش واقعی کالا به ارزش کاذب تبدیل می شود.

·        دیرکرد می تواند به تنزل کیفیت آن و نتیجتا به کاهش قیمت کالا منجر شود.
·        میوه پلاسیده را کمتر کسی می خرد و لذا دلال و  یا باغدار ضرر می کند.
·        اما کالا بدین طریق، ارزش کاذب کسب نمی کند، نمی تواند هم کسب کند.
·        چون کالا آش خاله نیست که مشتری مجبور به خوردن آن باشد.
·        کسی مجبور به خرید میوه پلاسیده و گندیده به هر قیمت نمی شود.

حریف   
بعد به دست مصرف کننده بیچاره می رسد که باید بیش از ارزش واقعی پول بپردازد.

·        حریف ظاهرا از روندهای اقتصادی بنیادی بی خبر اند:

1

·        به گمان حریف مصرف کننده، پول بمراتب بیشتری برای خرید کالائی پرداخت می کند که دیر و با کیفیت نازل به بازار آمده است.

2

·        انگار نه انگار که ما با جامعه کالائی و سرمایه داری سر و کار داریم.

3

·        انگار نه انگار که مشتری در شبکه ای از رقابت ها و با توجه به کیفیت کالاها از پول جیب خود می گذرد.

4

·        انگار نه انگار که دیالک تیک عرضه و تقاضا نقش بی بدیل خود را همیشه و همه جا بازی می کند.

5

·        انگار نه انگار که ما با آزادی و برابرحقوقی فرمال بورژوائی همه افراد در بازار سر و کار داریم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر