۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

تئوری شناخت (19)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

تئوری شناخت در فلسفه فویرباخ
ادامه

 لودویگ فویرباخ (1775 ـ 1833)

9

·        فویرباخ نقش تفکر را، یعنی نقش گشتاور عقلی را در شناخت توضیح می دهد.

الف

·        فویرباخ پیوند ناگسستنی طبیعت با تفکر را که خود محصول آن است و پیوند تفکر با کردوکار حسی را بدرستی اثبات می کند.

ب

·        فویرباخ با این نظر که گویا ماهیت و هسته چیزها فقط در انحصار تفکر است و برای حواس جز جنبه های ظاهری صرف، جز پوسته چیزها، چیزی باقی نمی ماند، مخالفت می ورزد.
·        (فویرباخ «ماهیت مذهب»، ص 14)

ت

·        اینجا درک عمیقتر فویرباخ از رابطه دیالک تیکی شناخت حسی و تفکر در مقایسه با ماتریالیست های سابق به عیان دیده می شود.

پ

·        فویرباخ نیز علیرغم آن نمی تواند راه حل قانع کننده ای برای این مسئله بیابد.

ث

·        علت این امر در آن بوده که او رابطه دیالک تیکی عام و منفرد را بدرستی درک نمی کند.

ج

·        فویرباخ در حالیکه بدرستی تشخیص می دهد که ماهیت تفکر، عامیت آن است، بغلط ادعا می کند که ماهیت واقعیت، فردیت است.
·        (فویرباخ «اصول مقدماتی فلسفه آینده»، ص 48)
د

·        اما چون واقعیت عینی از وحدت ناگسستنی منفرد با عام تشکیل می یابد، فویرباخ نمی تواند نقش واقعی تفکر را در شناخت پیگیرانه توضیح دهد.

ذ

·        فویرباخ مفاهیم عام را که در واقع انعکاس عامیت های موجود در واقعیت اند، به مثابه فراورده های تفکر تلقی می کند که فاقد شالوده واقعی اند و فقط جمع بندی وجوه مشترک بسیاری از چیزهای منفرد، مسندهای افراد اند.
·        (فویرباخ «ماهیت مذهب»، ص 14) 
10

·        پیشرفته تر بودن تئوری شناخت فویرباخ در مقایسه با تئوری شناخت ماتریالیست های انگلیسی و فرانسوی از این رو ست که او تا حد معینی خصلت اجتماعی شناخت را عمده می کند.

11

·        فویرباخ نه از انسان های منفرد مجزا از هم، بلکه از اجتماع انسان ها آغاز به حرکت می کند.
·        برای اینکه تنها از تأثیر همگانی انسان ها ست که شناخت پدید می آید.
·        (فویرباخ «اصول مقدماتی فلسفه آینده»، ص 41)
12

·        نیروی متحد انسان ها نه فقط بطور کمی، بلکه همچنین بطور کیفی با نیروی منفرد آنها تفاوت دارد.

الف
·        نیروی انسان ها منفردا محدود است.

ب
·        اما نیروی انسان ها متحدا نامحدود است.

ت
·        دانش افراد منفرد محدود است.

پ
·        خرد اما نامحدود است.

ث
·        علم نامحدود است.

ج

·        برای اینکه خرد و علم عمل همبودین بشریت اند.
·        نه تنها به این دلیل که تعداد بیشماری از افراد در تکوین علم شرکت کرده اند، بلکه همچنین به این دلیل که نوابغ علمی عصر معینی  نیروهای فکری نوابغ اعصار پیشین را از آن خود کرده اند، یعنی نیروهای فکری آنان فقط نیروی فکری فرد فرد آنها نیست.
·        (فویرباخ «ماهیت مذهب»، ص 9)

13

·        فویرباخ خرد، تخیل، تیزهوشی و احساس را محصول جامعه بشری می داند، جزو قوای بشریت می داند، نه جزو قوای افراد منفرد.

14

·        در تئوری شناخت فویرباخ به پراتیک حسی هم اشاراتی شده است:
·        بنظر فویرباخ، حقیقت امور حسی موجود در تئوری، در پراتیک به قدرت حسی مبدل می شود.
·        (فویرباخ «ماهیت مذهب»، مقدمه، ص 12)

15

·        اما این گونه اشارات فقط در حد اشاره می مانند و فویرباخ از درک واقعی پراتیک و نقش اساسی آن در روند شناخت دور می ماند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر