۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

تئوری شناخت (16)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین


12

·        هگل شناخت را بمثابه یک امر «به اتمام رسیده» تلقی نمی کرد و در فرم های فکری به مثابه «کلیشه ی برای همیشه موجود» نمی دانست.

13

·        هگل می کوشید شناخت را بطور تاریخی توضیح دهد و مراحل متوالی رشد آن را نشان دهد.

14

·        اهمیت بزرگ تئوری شناخت هگل را نقد او از سوبژکتیویسم و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) کانت تشکیل می دهد.

·        مراجعه کنید به سوبژکتیویسم و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

15
اثری از مجله ارجمند هفته
 
·        همان طور که انگلس یادآور می شود، «رد تعیین کننده این نظر را هگل به عهده گرفت، البته در حدی که از موضع ایدئالیستی امکان پذیر بود.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 276)
16

·        هگل با اشاره به نظریه کانت اعلام داشت که مفاهیم فهم و یا مقوله ها صوری و ذهنی اند و نکات مهم زیر را خاطر نشان شد:
الف

·        اولا این نکته را که مفاهیم حاوی محتوای عینی و حقیقت اند.

ب

·        ثانیا این نکته را که مفاهیم به واقعیت بدل می شوند.
·        زیرا آنها منشاء واقعیت اند.
·        (هگل، «منطق، فصل سوم، راجع به مفهوم بطور کلی»)

17

·        به همان اندازه که نقد هگل از کانت درست بود، به همان اندازه هم نظریه خود او مبنی بر اینکه مفاهیم واقعیت را پدید می آورند، وارونه بود.

18

·  هگل علاوه بر این، مجزا کردن غیردیالک تیکی (متافیزیکی) ماهیت از پدیده و محدود کردن اگنوستیسیستی شناخت به پدیده ها توسط کانت را مورد انتقاد تند و بحق قرار داد.

19

·        هگل ثابت کرد که «چیز در خود» انتزاعی توخالی و بی محتوا ست.
·        (هگل، «منطق، فصل اول، ص 1، 2»)
20

·        زیرا در عالم واقع، همه چیزها حاوی خواص و روابط اند و وحدتی از ماهیت و پدیده را تشکیل می دهند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر