پروفسور دکتر
الفرد کوزینگ
برگردان شین
میم شین
12
·
هگل شناخت را بمثابه یک امر «به اتمام رسیده» تلقی نمی
کرد و در فرم های فکری به مثابه «کلیشه ی برای همیشه موجود» نمی دانست.
13
·
هگل می کوشید شناخت را بطور تاریخی توضیح دهد و مراحل
متوالی رشد آن را نشان دهد.
14
·
اهمیت بزرگ تئوری شناخت هگل را نقد او از سوبژکتیویسم و اگنوستیسیسم
(ندانمگرائی) کانت تشکیل می دهد.
·
مراجعه کنید به سوبژکتیویسم و
اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
15
اثری از مجله ارجمند هفته
·
همان طور که انگلس یادآور می شود، «رد تعیین کننده این
نظر را هگل به عهده گرفت، البته در حدی که از موضع ایدئالیستی امکان پذیر بود.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 276)
16
·
هگل با اشاره به نظریه کانت اعلام داشت که مفاهیم فهم و
یا مقوله ها صوری و ذهنی اند و نکات مهم زیر را خاطر نشان شد:
الف
·
اولا این نکته را که مفاهیم حاوی محتوای عینی و حقیقت
اند.
ب
·
ثانیا این نکته را که مفاهیم به واقعیت بدل می شوند.
·
زیرا آنها منشاء واقعیت اند.
·
(هگل، «منطق، فصل سوم، راجع به مفهوم بطور کلی»)
17
·
به همان اندازه که نقد هگل از کانت درست بود، به همان
اندازه هم نظریه خود او مبنی بر اینکه مفاهیم واقعیت را پدید می آورند، وارونه
بود.
18
· هگل علاوه بر این، مجزا کردن غیردیالک تیکی (متافیزیکی)
ماهیت از پدیده و محدود کردن اگنوستیسیستی شناخت به پدیده ها توسط کانت را مورد
انتقاد تند و بحق قرار داد.
19
·
هگل ثابت کرد که «چیز در خود» انتزاعی توخالی و بی محتوا
ست.
·
(هگل، «منطق، فصل اول، ص 1، 2»)
20
·
زیرا در عالم واقع، همه چیزها حاوی خواص و روابط اند و
وحدتی از ماهیت و پدیده را تشکیل می دهند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر