اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه
توده
تحلیلی از شین میم شین
ابيات
بی پدر و مادر ـ بنام فردوسی، به کام چاپلوسان
چگونگی تحريف
شاهنامه
ادامه
بیت دوم
شها مهر تو کيش و آئين ما ست
پرستيدن نام تو دين ما ست
·
این بیت
اصلا ازشاهنامه نيست.
بیت سوم
دريغ است ايران که ويران شود
کنام پلنگان و شيران شود
·
اين بيت
درشاهنامه از قول مردم ايران عليه کی کاوس آمده است.
1
·
کاوس ـ علیرغم
توصيه بزرگان و پهلوانان ـ ازسر خود خواهی و برتری جويی به هاماوران لشکرمی کشد و
دراين جنگ بيدادگرانه اسيرمی شود.
2
·
از سوی
دیگر، تورانيان هجوم می آورند، سپاه ايران پراکنده و زن و مرد و کودک ايرانی
اسيرمی شوند.
3
·
عده ای
ازايرانيان به رستم پناه می برند و ضمن شکايت از کاوس و سياست بيخردانه او که کشور
را بر باد فنا داده، ياری می جويند و دل می سوزانند:
·
«دريغ است ايران که ويران
شود.»
شاهنامه
سپاه اندر ايران پراکنده شد
زن و مرد و کودک همه بنده شد
دو بهره سوی زاولستان شدند
به خواهش، بر پور دستان شدند
که ما را ز بدها تو باشی پناه
چو گم شد سرتاج کاوس شاه
دريغ است ايران که ويران شود
کنام پلنگان و شيران شود
بیت چهارم
که جاويد بادا سرتاجدار
خجسته براو گردش روزگار
·
اين بيت
درشاهنامه از مقدمه بخش پادشاهی اشکانيان است.
1
·
زمانی که
فردوسی به دلايلی مجبورمی شود اثرش را به سلطان محمود اهدا کند، يکی از زيباترين
خطابه های خود را می سرايد و در اين خطابه، شاهنامه اش را «ستمنامه عزل شاهان و
درد دل بی گناهان» می نامد.
2
·
حکیم طوس
به محمود هشدارمی دهد که اين جهان پايدارنيست.
3
·
آنکه از داد
سر بپيچيد، مکافات خواهد ديد و نامه سياه خواهد شد.
4
·
فردوسی
مقام خود را ازمقام شاهان بمراتب بالاتر می برد، خود را بسان گردی در ميدان نبرد، می
ستايد و شاهنامه اش را به رخ این و آن می کشد.
5
·
حکیم
طوس، سخن را برتر از گوهر می داند و در برابر بزرگی ظاهری شاهان که گذرا ست، عظمت
جاودانه ی شاهنامه اش را علم می کند، عظمت فناناپذیری که «از باد و باران نيابد
گزند.»
6
·
فردوسی
به سلطان محمود می فهماند که از جمشيد تا زمان خود او، شاهان بسياری آمده اند و
رفته اند.
7
·
سلطان
محمود هم خواهد رفت و بهتر است که به قدرت ظاهری خویش غره نباشد:
شاهنامه
نگه کن که اين نامه، تا جاودان
درفشی بود بر سر بخردان
بماند بسی روزگار چنين
که خوانند هر کس بر او آفرين
چنين گفت نوشين روان قباد
که چون شاه را دل بپيچد ز داد
کند چرخ، منشور او را سياه
ستاره نخواند ورا نيز شاه
ستمنامه عزل شاهان بود
چو درد دل بی گناهان بود
بماناد تا جاودان اين گهر
هنرمند و با دانش و دادگر
نباشد جهان بر کسی پايدار
همه نام نيکو بود يادگار
کجا شد فريدون و ضحاک و جم
مهان عرب، خسروان عجم؟
کجا آن بزرگان ساسانيان
ز بهراميان تا به سامانيان؟
سخن ماند اندر جهان يادگار
سخن بهتر از گوهرشاهوار
ستايش نبرد آنک بی داد بود
به گنج و به تخت مهی شاد بود
گسسته شود در جهان کام اوی
نخواند به گيتی کسی نام اوي
8
·
چنانکه
می بينيم اين قطعه يکی از درخشان ترين نمونه های عظمت روحی حکیم طوس است.
9
·
او درست
زمانی که شاهنامه اش را به شاهی هديه می کند، شاهان جابر را اين چنين به تازيانه
می بندد و ياد آوری می کند که آنچه در شاهنامه اش آمده، اگرچه به يزدگرد ختم شده،
اما مضمون آن تا سامانيان نيز ادامه می يابد، يعنی شامل زمان سلطان محمود نيزمی
شود.
10
·
اين
ابيات شبيه مفاخرات گردان سرفرازی چون رستم و اسفنديار است.
·
(مفاخرات به اشعار و قصایدی
اطلاق می شود که شاعر در آن مئاثر و مناقب خود و اجداد و قوم و قبیله خود را بر
شمارد و بدانها فخر و مباهات کند.)
11
·
درمتن
اين هشدار تند نکوهش آميز و مقابله و مفاخره در قبال محمود است که فردوسی فقط برای
اينکه مخاطب خود را نشان دهد، می گويد:
که جاويد بادا سر تاجدار
خجسته براو گردش روزگار
12
·
چنانکه
ملاحظه می شود، ابيات «سرود ميهن» يا از شاهنامه نيستند و يا در شاهنامه معنا و
مفهوم بکلی دیگری داشته اند، منظوری غیر از آن، که تنظيم کنندگان اين گونه سرودها
و قطعه ها می خواهند به شنونده تلقين کنند.
13
·
قطعات
«يا مرگ يا وطن» و «سرود ميهن» با وجود اختصار، مضمون کامل و تام و تمامی دارند.
14
·
در قطعات
«يا مرگ يا وطن» و «سرود ميهن»، سه انديشه اصلی فاشيسم دقيقا انعکاس می یابند:
الف
·
نژاد
پرستی
ب
·
جنگ طلبی
ت
·
تسليم
دربرابر پيشوا.
15
·
در حالی
که در سرتاسر شاهنامه، از اين انديشه ها اثری وجود ندارد.
16
·
حتی از زبان
پرسناژهای منفی شاهنامه و ابيات گسيخته دستچين شده از جاهای مختلف هم نمی توان
قطعه ای ساخت که چنين مضمونی را برساند.
17
·
از اين
رو ست که خدمه دربار مجبور شده اند، پنج
بيت از ده بيت را که تجسم انديشه های فاشيستی و جنایت و تبهکاری است، خود سرهم
بندی کنند و به فردوسی ببندند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر