۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

هماندیشی با ناهید ناهیدی (2)

سرچشمه:  
«تمرین تفکر مفهومی (108)» 
دایرة المعارف روشنگری    
ناهید 
من سال های سال با شعر خوابیده ام و بیدار شده ام.
بردن شعر به مسایل دیالک تیک از حالت معنوی به مادیات، بفکر اندرم انداخت.
عشقم به شعر را خدشه دار نکرد، ولی برایم دو چهره اش کرد.
اگر ادامه دهید، حافظ می گوید:
بده ساقی آن آب اندیشه سوز
که گر شیر نوشد شود بیشه سوز
بده تا روم بر فلک شیر گیر
بهم بر زنم دام این گرگ پیر
خوب اگر او برود، تفسیر دیالک تیکی آن بچه شکل خواهد بود؟

·        خیلی ممنون از هماندیشی.
·        در عصر عسرت، یافتن هماندیش اندیشنده ای به کشف کیمیا شباهت دارد.
·        چون این امر بدشواری کشف سوزنی در کاهدانی است.
·        بگذارید اندیشه ناهید را جزء به جزء مورد تأمل قرار دهیم تا از موضوع خارج نشویم و پرت و پلا نگوییم:

ناهید

من سال های سال با شعر خوابیده ام و بیدار شده ام.

·        فقط می توان به ناهید رشک برد.
·        ما متأسفانه ـ بر خلاف ناهید ـ  نه دسترسی چشمگیری به شعر داشته ایم و نه سواد فارسی لازم برای فهم شعر.
·        در همچنان و هنوز بر همان لولا می چرخد و لنگان لنگان به دنبال قافله روانیم.

 ناهید

بردن شعر به مسایل دیالک تیک ـ از حالت معنوی به مادیات ـ  بفکر اندرم انداخت

·        ما راستش چنین برداشتی از کردوکار خود نداشته ایم.

1
·        تصور ما این بود که هر اثر هنری انعکاس واقعیت عینی در آئینه شفاف ضمیر هنرمند است.
·        هنرمند به عنوان مثال صورت زیبا را و بعد سیرت زیبا را در عالم واقع بارها مشاهده می کند و طبیعتا تصور و تصویری از این دو در کله خود می سازد.
·        ما این پدیده را گذار ماده به روح، گذار وجود به شعور می نامیم.
·        تبدیل صورت و سیرت زیبای واقعا موجود به تصور و تصویر روحی و معرفتی (شعورین) از صورت و سیرت زیبا.

2
·        هنرمند این دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، صورت و سیرت زیبای واقعا موجود  و صورت و سیرت زیبای فکری را به حال رها نمی کند.

·        هنرمند به قول هراکلیت، راه واحدی را دوبار طی می کند:
·        او که از خطه صورت و سیرت زیبای واقعا موجود به عالم صورت و زیبای فکری رفته است، راه رفته را برمی گردد:
·        یعنی تصور خود از صورت و سیرت زیبا را دوباره مادیت می بخشد:
·        مثلا البسه شعر بدان می پوشاند:

سعدی
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار!

·        سعدی ـ به قول هگل ـ روح را دوباره مادیت می بخشد.

3
·        همین کردوکار را عمله و بنا و هر مولدی نیز انجام می دهد.

·        روند و روال خانه سازی مگر چه بوده است:
·        عمله ای غاری را دیده و برای رهائی از گزند گرما و سرما و ددان در آن زیسته است.
·        به مرور زمان، تصور و تصویری از غار در کله اش تشکیل شده است:
·        مدلی از خانه.
·        بعد همان مدل ذهنی از خانه را با سنگ و سیمان و خاک و آب و آهک و آهن شیئیت بخشیده است.
·        گذار ایده و اندیشه به ماده.
·        تجسم مادی روح!
·        برونی و مرئی شدن ایده درونی و نامرئی به همین می گویند!

4
·        ما برآنیم که با بررسی میراث معنوی و معرفتی (روح و شعور) می توان به شناخت شیوه زیست و مناسبات میان انسانی در گذشته پی برد.
·        با تحلیل شعر سعدی و حافظ و غیره به مثابه روح ناشی از ماده، بمثابه شعور ناشی از وجود، می توان به پایگاه طبقاتی و جایگاه اجتماعی سعدی و حافظ و غیره و مناسبات تولیدی و طبقاتی حاکم در زمان آنها تا حدودی پی برد.

5
·        تنها فرقی که ما با اساتید دانشگاه های ایران و غیره داریم، بلحاظ متد و اسلوب بررسی است.
·        ما به این نتیجه رسیده ایم که اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی تنها اسلوب مطمئنی برای بررسی و شناخت هر مسئله بزرگ و کوچک است.
·        کار ما تمرین دشوار و شکیب مند همین متد و اسلوب است و بس.
·        ما شعر را به دیالک تیک نمی بریم.
·        شعر را با اسلوب دیالک تیکی ـ ماتریالیستی حلاجی می کنیم.
·        دیالک تیک ماتریالیستی به چاقوی جراحی در دست جراح شبیه است.
·        به میکروسکوپ در دست زیست شناس!
·        به بیل و کلنگ در دست باستان شناس.
·        همین و بس!
·        نه کمتر و نه بیشتر!

ناهید 
عشقم به شعررا خدشه دار نکرد، ولی برایم دو چهره اش کرد.

·        شعر بنظر ما فرمی از شعور است.
·        در قالب شعر اندیشه و احساس و عاطفه تبیین می یابد.
·        شاعر بنظر ما مولد است.
·        فرق شاعر با شاطر این است که شاطر نان تولید می کند و شاعر شعر.
·        شاطر یکی از نیازمندی های مادی بنی بشر را تولید می کند و شاعر یکی از حوایج روحی (معرفتی، فکری، ایدئولوژیکی، استه تیکی و غیره) بنی بشر را.
·        ما درک دقیق و درستی از منظور ناهید در زمینه دو چهره گشتن شعر نداریم.
·        شاید در روند هماندیشی این ضعف ما هم بر طرف شود.

از سایت Rojinna 
http://darkhalvateshabhayman.blogspot.de/
  حافظ 
بده ساقی آن آب اندیشه سوز
که گر شیر نوشد، شود بیشه سوز

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ساقی آن آب اندیشه سوز را به من بده، آبی که اگر شیر بنوشد، آتشپاره می شود و به شیر بیشه سوزی بدل می گردد.
·        دلیل اینکه ناهید این بیت حافظ را برجسته کرده اند، به احتمال قوی برداشت مثبت و انقلابی ایشان از این بیت است.
·        ایشان حتما با شرم و احترام و حیا بر آنند که مبلغ تئوری تسلیم و تحمل و تمکین و رضا چگونه می تواند در عین حال مبلغ به آتش کشیدن بیشه باشد.

·        ما در جوار همه داشته های بسیار اندک مان، تنها چیزی که نداریم، پیشداوری است.
·        از این رو، باید این بیت را نیز بطور اوبژکتیف و در نهایت بی طرفی مورد تحلیل قرار دهیم.

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ممنون اموختم شیر فهمم کرد بسیار زیبا پدیده گذار ماده بروح .وگذار وجود بشعور را با بیانی ساده برای من که کم از دیالکتیک اموخته ام روشن کرد من همه وقت در کار عملی بودهام ازمعلم خردمندی چون شمامیدانم که
    میاموزم

    پاسخحذف