وطنم، قلب من است
قلب من زندانی است.
سیاوش کسرائی
(1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
·
قلب من زندان است
·
نقب در نقب فروبسته به هم
·
غنچه ای ساخته از آهن سرخ
·
قلب من قفل بزرگی است ز خون
·
داغگاهی است دلم
·
غیرت، آنجا مجروح
·
بی گناهی، مصلوب
·
و شجاعت در آن سیلی خور
·
قتلگاهی است شقایق ها را
·
زخم ها را ورم آورده دلم
·
پای تا سر همه قلبم، قلبم
·
می تپم، می تابم، می توفم
·
ای گلابی کبود!
·
ای حباب تاریک!
·
چه هواها که به سر داری در این خفقان
·
نه کلیدی جادو
·
تا در قلعه فریاد بدان بگشایم
·
نه چراغی پیدا
·
که من این گود سیه چال به کس بنمایم
·
نهر خون از آن است و جز بستر خون
·
راه بر قلبم نیست
·
قلب من قاره مدفونی است
·
آرزوها در
آن، شبحی آدمگون
·
عشق، بی عطر، گدا
·
خشم ،بی دندان، پیچان در خویش
·
کینه، بی حربه، سر در کف، گم
·
بیم در اوج، عقابی است عبوس
·
آه قلبم چه هراسستانی است
·
پشت دیوار دلم
·
آسمانی است چو نیلوفر سبز
·
بال پرواز در آن، همهمه ساز
·
آفتابش خندان
·
کهکشانش شط روشن در شب
·
ای جدار عبث، ای یاوه حصار
·
من چه نزدیک و چه دورم از نور!
·
همه شب بر می آید از این شب
·
صوت غمگین محبوسی از حجره تنگ:
·
«آه، ای آزادی
·
وطنم، قلب من است
·
قلب من زندانی است.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر