اثری ژرف
اندیشیده از
مانا
نیستانی
سرچشمه:
صفحه فیس
بوک
روژین
خسروی
·
چه تفسیری روژین از این کاریکاتور مانا دارند؟
روژین
ما آدم ها
معایب خودمان را نمی بینیم، خودمان اینیم ولی به دیگران می اندازیم.
·
تفسیر
روژین از این کاریکاتور مانا ـ به احتمال قوی ـ به شرح زیر است:
الف
·
اولا سنگ
هائی که آدم ها با آنها همنوعی را سنگسار می کنند، بنا بر هنجارهای اخلاقی و شرعی
رایج حتی، می بایستی قبل از دیگری، بر خویشتن خویش زنند:
·
یعنی خود
بسان متهم و حتی بدتر ازا و سزاوار سنگسارند.
ب
·
ثانیا
سنگسار کردن دیگری وسیله ای برای فراموش کردن عمدی «هنجارشکنی» های مشابه خویش
است.
·
به عبارت
دیگر، هر سنگ پرتاب شونده وسیله ای برای خودرهانی از چنگ عذاب عقیدتی درون است.
ت
·
ثالثا
سنگسار کردن دیگری در توهم سنگسارنده، نوع مستوری از تطهیر خویش از «هنجارشکنی»
های مشابه است.
·
حق تا حدودی با روژین است.
·
این شاهکار مانا اما خیلی ژرفتر و تأمل انگیزتر
است.
·
مانا بی تردید خیلی حرفها برای گفتن دارد.
·
خیلی خیلی بیشتر از آنچه که در نگاه نخست بنظر می
رسد.
·
عظمت آثار هنری در همین ژرفا ست.
·
دست مانا و روژین درد نکناد.
روژین
آره.
من فقط
به قطره ای از دریای معنوی آن اشاره کردم.
میلاد
با
فرافکنی و نپذیرفتن قصور، جامعه نابود می شود و این جامعه چیزی جز من و تو نیست.
بنابرین،
نابودی تو نابودی من است.
الف
·
بنا بر
تفسیر میلاد، اولا سنت سنگسار برای فرافکنی ملی است.
·
سنت
سنگسار ملت یکپارچه ای را عملا به دو «طبقه» کاذب تجزیه می کند و رو در روی یکدیگر قرار می
دهد:
·
«طبقه»
کاذب پاسا و پاکدامن سنگسارنده
·
«طبقه»
کاذب فاسد و ناپرهیزگار سنگسار شونده
ب
·
این ثانیا
به معنی ملیت زدائی از ملتی است.
·
این به
معنی ملیت ستیزی است.
·
این به
معنی اشاعه تفرقه ملی است.
·
این به
معنی تخریب یکپارچگی و وحدت ملی است، به بهانه عوامفریب دفاع از سنت و شریعت و اخلاق و
همبود.
ت
·
این
ثالثا ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی مرگ ملت است.
·
به معنی
خودستیزی ملتی است.
·
به معنی
تیشه بر ریشه خویشتن خویش زدن ملتی فریب خورده است.
·
عالم کاریکاتور
یکی از عوالم بیشماری است که ما کمترین خبری از آن نداریم.
·
به عبارت
دیگر از فقر کاریکاتورآگاهی بشدت در رنج ایم.
·
اکنون به
دلیل کنجکاوی و پرسش از روژین و دوستان، گیر افتاده ایم و باید کله خود را به در و
دیوار بکوبیم، در نهایت شرمندگی.
الف
·
در این
کاریکاتور سه نفر با کیفیات متفاوت، تقریبا پشت سر یکدیگر به چشم می خورند:
·
اولی
بلحاظ اندام کاملتر از دومی است و دومی کاملتر از سومی است.
·
چرا و به
چه دلیل؟
·
مانا با
این تفاوت ها چه برای گفتن دارند؟
1
·
شاید
ایشان می خواهند، همان ایده خودستیزی فوق الذکر را نشان همگان دهند:
·
تخریب
خویشتن خویش در اثر سنگسار همنوع را.
·
چون آنکه
هنوز در آغاز سنگسار است، بخش مهمی از اندام خود را دارد و آنکه همه سنگ هایش را
انداخته و دیگر قادر به سنگسار نیست، نیمه اندام است.
2
·
سومی در
نتیجه سنگسار همنوع خویش، بخش بالائی اندام خود را از دست داده و فقط پاها و آلت
تناسلی اش باقی مانده است.
·
انسان ولی
فقط به شرط کلیت و تمامیت خود انسان است.
·
نیمه انسان
به هیچ وجه نمی تواند انسان تلقی شود.
·
این بی
تردید بدان معنی است که سنگسار ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی انسانیت زدائی انسانها ست.
·
سنگسار انسان
را از انسانیت تهی می کند.
·
سنگسار
یعنی انسانیت ستیزی عریان.
·
این
استنباط اما به چه معنی است؟
3
·
این بدان
معنی است که سنگسارنده در واقع نه همنوع باصطلاح «بد کاره» خود را، بلکه همزمان
خود را و ضمنا بشریت را به مثابه نوع سنگسار می کند.
·
انسان یک
مقوله نوعی است و تقسیم ناپذیر است.
·
انسان را
در فلسفه روشنگری، هومانیسم و در فلسفه کلاسیک آلمان و بویژه در مارکسیسم ـ
لنینیسم به هیچ بهانه و دستاویزی نمی توان و نباید به خوب و بد، نیکوکار و بدکار و
پست و عالی تقسیم بندی کرد.
·
انسان یگانه
ی وحدتمند تقسیم ناپذیر است.
·
سنگسار بنی بشری
به معنی سنگسار کل بشریت است.
ب
·
با توجه
به سنگسارنده اول، متوجه می شویم که سنگ های اولین از کله سنگسارنده برداشته می شوند.
·
شاید
مانا بدین طریق حرف های زیادی برای گفتن دارند.
·
اما چه
حرف هائی؟
1
·
اولا
اینکه سنگسارنده، قبل از اینکه کسی را در عالم واقع، سنگسار کند، او را پیشاپیش، در کله
خود سنگسار کرده است.
·
روند و روال
هر کردوکاری هم همین است:
·
نجار قبل
از ساختن پنجره، مدلی از پنجره را در ذهن خود می سازد:
·
یعنی روند
و روال پنجره سازی را بر پایه تجارب و دانش پیشین خویش، پیشاپیش تئوریزه می کند.
·
سنگسارنده
نیز به همین سان.
2
·
ثانیا
سنگسارنده ی لدنی، جبلی و مادر زاد وجود
ندارد.
·
سنگسارنده
نخست بلحاظ نظری و شرعی ـ فقهی (بلحاظ تئوریکی و تئولوژیکی) مسموم و اقناع می شود تا
به خودستیزی در فرم همنوع ستیزی حاضر شود و خواهر و برادر خود را سنگسار کند.
·
نوعی شست
و شوی مغزی از هرچه که نوعی و انسانی است.
·
نوعی شست
و شوی مغزی از هرچه که انسانی، اجتماعی، هومانیستی، متمدنانه و فرهنگمندانه است.
3
·
ثالثا
سنگسار نوعی فرهنگ ستیزی و تمدن ستیزی است.
·
به عبارت
دیگر، سنگسار نوعی بازگشت به ایام توحش است.
·
سنگسار
نوعی سقوط به قهقرای بربریت است.
·
به قول میلاد،
نوعی جامعه ستیزی و همبودستیزی است.
·
نوعی
آسوسیالیته است.
·
نوعی اجتماعییت
ستیزی است و جامعه را به درجه جنگل تنزل می دهد.
این اثر
مانا
اما بی تردید خیلی حرف ها و اندیشه ها برای گفتن دارد و باید به جادوی تفکر
ژرفنده کشف شوند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر