بحثی در زمینه عشق یکطرفه
سعدی
حریفان خلوتسرای الست
به یک جرعه تا نفخه صور مست
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
همنشینان خلوتسرای الست، جرعه ای نوشیده اند و تا دمیدن
شیپور اسرافیل در روز قیامت مست اند.
·
الست به معنی «آیا نیستم؟» از سوره اعراف است:
·
«روز
الست» به روزی اطلاق می شود که خدا از ارواح بنی آدم می پرسد:
·
«آیا من خدای شما نیستم؟»
·
و بنی
آدم در پاسخ به پرسش خدا می گویند:
·
«آری، هستی!»
مثنوی
هر دمی
از وی همی آید الست
جوهر و
اعراض می گردند هست.
گر نمی آید «بلی» ز ایشان، ولی
آمدن شان از عدم باشد، بلی
·
معنی تحت اللفظی دو بیت:
·
خدا هر لحظه می پرسد:
·
«آیا من خدای شما نیستم؟»
·
پرسش خدا همان و پیدایش عرض و جوهر چیزها همان.
·
عرض و جوهری که نمی تواند پاسخ «آری هستی!» بدهد، ولی
پیدایش آندو ـ فی نفسه ـ دلیل بر وجود خدا ست و به معنی «آری، هستی!» است.
·
مولانا بلحاظ دیالک تیکی چه می کند؟
·
او دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک پدیده و ماهیت را
به شکل دیالک تیک عرض و جوهر بسط و تعمیم می دهد.
·
مولانا در این دو بیت پرسش الهی را به کل هستی تعمیم می
دهد.
·
خدا از همه چیزهای هستی که دیالک تیک عرض و جوهر (نمود و
بود) اند، همان پرسشی را که از بنی بشر پرسیده، می پرسد.
·
بنی بشر قادر به سخنگوئی بوده و پاسخ پرسش خدا را داده،
چیزهای هستی اما از دادن پاسخ عاجزند، ولی نفس وجودشان، بر وجود خالق دلالت دارد.
سعدی
حریفان خلوتسرای الست
به یک جرعه تا نفخه صور مست
·
ساکنان خلوتسرای الست، جرعه ای از باده الهی سرکشیده اند و
تا دمیدن شیپور اسرافیل، مست اند.
·
سعدی در این بیت، عشق یکطرفه زمینی را در آئینه آسمان منعکس
می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن را عشق الهی می نامد.
·
بزعم سعدی ساکنان خلوتسرای الست ـ نور چشمان خدا ـ از باده
الهی جرعه ای نوشیده اند و تا روز قیامت مستند.
·
بزعم مولانا حتی ذرات هستی مست از باده الهی اند.
·
سعدی در
این بیت، همزمان چندین نکته تئولوژیکی (فقهی) را بکلی فراموش می کند.
1
·
اولا جزم
قرآنی موسوم به «آفرینش حوا و آدم» از خاک را.
·
اگر این جزم صحت داشته باشد، یعنی اگر جبرئیل مجسمه حوا و
آدم را از خاک سرهم بندی کرده باشد و بعد خدا در کالبد بی جان آندو، روح دمیده
باشد، آنگاه دیگر قصه روز الست و پرسش و پاسخ محلی از اعراب نخواهد داشت.
2
·
سعدی در این بیت، مسئله زاد و ولد بنی بشر را به نحوی از
انحاء مسکوت می گذارد.
·
چون جزم موسوم به «روز الست» به معنی وجود پیشاپیش بنی بشر ـ
خواه بصورت روح و خواه به صورت جسم ـ است.
·
در آن صورت، زاد و ولد بنی بشر معنی خود را بکلی از دست می
دهد.
3
·
سعدی در این بیت، این تصور
خرافی را اشاعه می دهد که گویا بنی بشر یکباره، بطور کامل و بی عیب و نقص خلق شده
است.
·
این خرافه سعدی، بلحاظ اسلوبی به چه معنی است؟
الف
·
این بدان
معنی است که سعدی دیالک تیک لحظه و روند را وارونه می سازد.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
·
برای اینکه در دیالک تیک لحظه و روند، برخلاف تصور سعدی، نقش
تعیین کننده از آن روند است و نه لحظه.
·
چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها) نه در لحظه، بلکه در روندی
طولانی تشکیل می شوند و توسعه می یابند.
ب
·
سعدی با تئوری «جرعه الست» برای هستی بی آغاز و انجام، آغاز
قائل می شود.
·
بنظر او در روز الست و یا ازل سرنوشت همه چیز و همه کس رقم
خورده و عرفا در خلوتسرای الست جرعه ای از شراب الهی خورده اند، مست «جبلی» اند و
تا قیام قیامت مست خواهند ماند.
·
ماده بی آغاز و بی پایان است و لذا نمی توان از لحظه ازلی و
ابدی سخن گفت.
·
زمان و مکان فرم های وجودی ماده اند.
·
بدون ماده، نه زمان معنی دارد و نه مکان.
·
همان طور که بدون محتوا، فرمی نمی تواند وجود داشته باشد.
·
نه ماده بی زمان و لا مکان وجود دارد و نه زمان و مکان بی
ماده.
ت
·
تئوری «جرعه الست» در اشعار حافظ هم به وفور یافت می شود:
حافظ
برو ای زاهد و بر دردکشان
خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه بما روز
الست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
ای زاهد،
برو و میخواران را نکوهش مکن.
·
برای
اینکه در روز الست به ما همین می را داده اند و نه چیز دیگر را.
·
حافظ در
این بیت، میخوارگی خود را امری الهی، مقدر، سرنوشتی، ازلی و جبلی قلمداد می کند.
·
انگار
میخوارگی بر پیشانی هر کس نوشته می شود.
·
البته
منظور حافظ توجیه تئولوژیکی موضع ایدئولوژیکی خویش است.
حافظ
مطلب، طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی، شهره شدم روز الست
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
از من
مست انتظار عبادت و رعایت هنجارها و نیکوکاری نداشته باش.
·
برای
اینکه من از روز الست میخواره ی شهیری بوده ام.
·
حافظ در
این بیت، برای توجیه بی بند و باری و لاابالیگری به مستی روز الست اشاره می کند.
·
فاتالیسم
مبتنی بر جزم «مشیت الهی» یکی از ارکان اصلی فلسفه اجتماعی حافظ است:
·
بزعم
حافظ، انسان حق و حقوقی ندارد، برده «مشیت الهی» است.
·
قرعه ای
می کشند و وظیفه ای را بر دوشش می نهند و باید مثل استر بیشعوری بار خویش برد و دم
نزند .
·
انسان در
فلسفه اجتماعی حافظ تفاله یک انسان است، زباله به تمام معنی است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر