مرتضی محسنی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مرتضی محسنی
فرمان
نمی برم!
تقدیم به
خسرو صادقی بروجنی که این روزها در سوگ هم خانه وهم نشینش است.
·
فرمان نمی برم!
·
به آسمان تیره چشم نمی دوزم
·
چارنعل تاختن سرمایه را
·
به تماشا نشسته ام
·
و تکاپوی زبان برهنه
·
و پویش سر و دست،
·
باور داشتن به وجود کیفر
·
کیفر
تاریخی ی جماعتی دوچهره
·
مردانی
بی رؤیا
·
بانیان
رنج.
·
در این
گذار
·
سلاح
·
زنگار
وعظ چشم پوشی از بدی
·
و نیکی
به همسایه
·
خرافه ی
تکافوی ورد و ذکر
·
در
تاریکی و با تاریکی
·
و حدیث
نفس
·
و پرستش
موهوم
·
و تنهائی
راهبانه نیست.
·
من ـ نه
گویان ـ می جنگم
·
با سلاحی
نقره فام
·
از
یگانگی دوزخیان زمین
·
واز یاد
رفتگان
·
و چراغی
که زمین خوردگان را
·
در دور
آخر بازی
·
از جذبه
های نگاه
·
و ماورا
تن
·
و دایره
اتفاق
·
خواهد رهانید.
پایان
میم
·
نعمت بی بدیلی است آشنا شدن با شاعری بشردوست و با اندیشه های
ارجمندش، آنهم در روزگاری تیره تر از تیره.
·
در فهم این شعر زیبا چند سؤال داشتیم:
1
«و حدیث نفس
و پرستش موهوم
و تنهائی راهبانه نیست.»
الف
و حدیث نفس
·
مفهوم
«حدیث نفس»، اشاره به نفس اماره و لوامه است؟
ب
و تنهائی راهبانه نیست.
·
«و
تنهائی راهبانه ی نیست»
·
خوانش ما
درست بوده؟
·
منظور از
«نیست» همان پوچی (نیهل) است؟
2
« باور داشتن به وجود
کیفر
کیفر تاریخی ی جماعتی دوچهره
مردانی بی رؤیا
بانیان رنج.»
·
منظور از
جماعتی دوچهره، بی رؤیا و بانیان رنج، اعضای طبقه حاکمه بوده؟
·
خیلی
ممنون
شاعر
·
اشاره به "راه ها" و یا بیراهه هائی بوده که در هنگامه
شکست و نا امیدی به آن ها پناه برده می شود:
·
«حدیث نفس، پرستش
موهوم، تنهائی راهبانه»، هر کدام پناهگاهی است که مقهور شدگان بدان می خزند.
·
اما "تنهائی راهبانه "درست است و نه «تنهائی راهبانه ی
نیست.»
·
نمی دانم شاید در نوشته اول من "ی" اضافه به کار برده ام؟
·
برداشت پایانی شما درست بوده است.
میم
در این گذار
سلاح
زنگار وعظ
چشم پوشی از بدی
و نیکی به همسایه
خرافه ی تکافوی ورد و ذکر
در تاریکی و با تاریکی
و حدیث نفس
و پرستش موهوم
و تنهائی راهبانه نیست.
·
نه، شما
«ی» اضافی بکار نبرده بودید.
·
حالا
فهمیددیم.
·
«نیست» بدین طریق به همه مفاهیم فوق نسبت داده می شود:
سلاح ما «زنگار
وعظ چشم پوشی از بدی
و نیکی به همسایه
خرافه ی تکافوی ورد و ذکر
در تاریکی و با تاریکی
و حدیث نفس
و پرستش موهوم» نیست.
·
قبلا
چنین خوانده بودیم.
·
ولی آنچه
که ما را به تردید در صحت خوانش خویش افکنده بود، مفهوم وعظ « چشم پوشی از بدی و نیکی به همسایه» بود.
·
البته اگر
رادیکال بیاندیشیم، حق با شما ست.
·
ما بر
این اندیشه رانده بودیم که وعظ «چشم پوشی از بدی و نیکی به همسایه» را ما هم ـ در
تحلیل نهائی ـ نمایندگی می کنیم.
·
یعنی در
گنجینه هنجارهای ما هم، همین هنجار البته با محتوای غنی تری و در فرم دیگری حضور دارد.
·
ما شعور
اجتماعی ماقبل را (که ادیان آسمانی نیز فرمی از آنند) نفی دیالک تیکی می کنیم.
·
تفاوت نفی
دیالک تیکی با نفی عریان، نفی مکانیکی، تخریب و امحاء و نابودی از زمین تا کهکشان
است.
·
·
نفی دیالک
تیکی ـ همانطور که بی تردید می دانید ـ یعنی حفظ، توسعه، تحکیم و گسترش فراگیر جنبه
های مثبت و بالنده و هومانیستی آنها و دور ریختن جنبه ها و جوانب منفی، مرده،
میرنده و ارتجاعی انها.
·
«چشم
پوشی از بدی و نیکی به همسایه» البته با فرم
و محتوای غنی تر و عمیقتری در هنجارهای ما هم وجود دارد.
·
به این
دلیل بود، که خوانش خود از این بند شعر را مورد تجدید نظر قرار دادیم.
·
خوب شد
که پرسیدیم.
·
خیلی
خیلی ممنون
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر