۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (12)

مانا نیستانی  (زادهٔ ۱۳۵۲ در تهران)
سرچشمه
 صفحه فیس بوک
هواداران مانا نیستانی
Mana Neyestani Fan Page

 عاشورای آقای سرکوبمنش.
 قسمت ۳۷۱ از مجموعه درگیرها

·        عنوان این اثر مانا، «عاشورای آقای سرکوبمنش» نام دارد.

·        اولین سؤال که به ذهن بیننده خطور می کند، این است که چرا سرکوبمنش و نه سرکوبگر؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید پرسید که چه فرقی میان سرکوبگر و سرکوبمنش وجود دارد؟

·        می توان گفت که میان رژیم سرکوبمنش و رژیم سرکوبگر تفاوت جدی وجود دارد:

الف

·        رژیم سرکوبمنش رژیمی است که سرکوب سرشت و ماهیت آن را تشکیل می دهد.
·        یعنی ماهیتا سرکوبگر است.

ب

·        رژیم سرکوبگر اما رژیمی است که سرکوب را به عنوان وسیله حل تضادهای جامعه به خدمت می گیرد.
·        چنین رژیمی قاعدتا می تواند برای حل تضادها بسته به شرایط راه حل های مختلف را در نظر گیرد و عملی سازد.


1

·        مانا در این اثر اما به جای مفهوم سرکوبگر از سرکوبمنش استفاده می کند.
·        فرق هم نمی کند که این گزینش از سوی ایشان آگاهانه باشد و یا خودپو.

·        برداشت ما از مفهوم «سرکوبمنش» این است که سوبژکت مورد نظر مانا، ماهیتا تنها شیوه برخوردی که می شناسد، سرکوب عریان است و بس.

2

·        یکی از سران سازمان فدائیان خلق نیز همین برداشت از رژیم حاکم را نمایندگی کرده است:

ف. تابان
در حکومت اسلامی هر خواسته ‌ی مسالمت آمیز با خشونت سرکوب شده است و ربطی به «ساختار شکنی» نداشته است.  

·        منظور ف. تابان نیز این است که هر اعتراض مسالمت آمیز که کمترین خطری برای ساختار حاکمیت نداشته، با خشونت سرکوب شده است.
·        می توان گفت که ایشان نیز رژیم حاکم را سرکوبمنش تلقی می کنند.

·        این اما به چه معنی است؟

3

·        این بدان معنی است که ما با حکومت از سر تا پا خردستیزی سر و کار داریم.
·        حکومت های خردستیز برای همه مسائل راه حل واحد دارند و آن سرکوب است.

الف

·        در جنگ خلیج، صدام حسین دستور آتش زدن به لوله های نفت کویت را صادر کرد.
·        ژنرال امریکائی تنها راهی که برای خاموش کردن آتش به کله اش خطور کرد، بمباران لوله های نفت بود که به فاجعه زیست محیطی انجامید.

ب

·        ما باین شیوه رفتار خردستیز، در رژیم های فاشیستی و نازیستی نیز روبرو بوده ایم.
·        هیتلر در ماه های آخر جنگ جهانی دوم، کودکان آلمان را نیز برای شرکت در جنگ بسیج کرد و تصمیم گرفت که ضمن سقوط رژیم خونخوار خویش همه مردم آلمان را به مسلخ ببرد.

ت

·        خامنه ای مصاحبه ای در زمینه قتل احمد کسروی دارد و از ترور دگراندیش روشنگر دفاع می کند.
·        اشتباه نخواهد بود، اگر فوندامنتالیسم در همه فرم های آن را همشیره فاشیسم تلقی کنیم، که همه پرنسیپ های مدنی را زیر پا می نهد و به ترور عریان روی می آورد.
·        ستون عملیاتی حزب الله، سازمان تروریستی فدائیان اسلام بوده است که اعضایش احتمالا پست های حساس را در اختیار دارند.

·        از این رو نمی توان به مانا در این زمینه حق نداد.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا و به چه دلیل چنین است؟

4
علت طبقاتی 

·        علت طبقاتی پیشه کردن این شیوه عمل، بی فردائی و بی دورنمائی طبقه حاکمه مربوطه است.
·        همه طبقات واپسین ـ چه فئودالی و چه بورژوائی ـ ماهیتا خردستیزند و به قول مانا سرکوبمنش.

5
علت نظری

·        علت نظری آن را هم می توان در آئین تشیع یافت، هم در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ، هم در مکاتب فلسفی مختلف امپریالیسم از فلسفه حیات تا پراگماتیسم و غیره.

الف

·        تئوری بنیاد نیک و بد در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ و آئین تسنن و تشیع، بشریت را به دو طبقه اصلی تقسیم می کند:
·        انسان های نیک بنیاد
·        انسان های بد بنیاد

ب

·        طرز تلقی سعدی و روحانیت سنی و شیعه بر دوئالیسم خشک و دگماتیک استوار است:
·        میان طبقه نیک بنیاد و بد بنیاد دیوار نفوذ ناپذیری کشیده شده است که گذر از یکی به دیگری محال است.
·        از این رو، راه حلی جز نابودی جسمی بد بنیاد کذائی باقی نمی ماند.
·        بد بنیاد در قاموس تسنن و تشیع، اصلاح ناپذیر است و باید به قتل رسد، قبل از آنکه بتواند آزار رساند:
·        قتل الموذی قبل عن یوزی
·        موذی را قبل از آزار بکشید!

ت

 سعدی
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24.)
پرتو نیکان نگیرد، هر که بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.

·        هرکس که بدبنیاد باشد، تحت تأثیر پرتو نیکان قرار نمی گیرد.
·        زیرا تربیت در حق نااهل به نگه داشتن گردو بر گنبد شبیه است.

پ
سعدی
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24.)
ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید، بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر!
کز نی بوریا، شکر نخوری

·        سعدی در این دو بیت برای اثبات تئوری اجتماعی فاشیستی خود از نباتات مثال می آورد:
·        همانطور که درخت بید بی ثمر است، فرومایه نیز قابل همزیستی نیست.
·        سعدی بسان فلاسفه امپریالیسم مسائل طبیعی را سوسیالیزه و هومانیزه می کند.
·        کردوکاری که اصولا ممنوع است.
·        چون روندهای اجتماعی ربط تعیین کننده ای به روندهای   طبیعی ندارند.


ث
سعدی
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24.)
عاقبت گرگ زاده، گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود

·         سعدی در این بیت برای اثبات تئوری اجتماعی فاشیستی خویش از جانوران مثال می اورد:
·        بچه گرگ حتی اگر با آدمیان بزرگ شود، ماهیتش عوض نمی شود.

ج
سعدی
(گلستان با ب اول، ص 21 ـ 24.)
شمشیر نیک، از آهن بد، چون کند کسی؟
ناکس به تربیت نشود، ای حکیم، کس

باران که در لطافت طبعش دریغ نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس.

·        سعدی در این دو بیت برای اثبات تئوری بنیاد سنگ تمام می گذارد و علاوه بر نباتات و جانوران، از جمادات مثال می آورد:
·        همانطور که از آهن بد نمی توان شمشیر خوبی ساخت، از ناکس هم نمی توان ببرکت تربیت کسی ساخت.
·        باران در لطافت طبیعی اش تردیدی نیست، اما لاله فقط در باغ می روید و خس در شوره زار.
·        نتیجه اینکه فرومایگان کذائی را باید پیدا کرد و بلافاصله گردن زد.

ح


·        همین تئوری سعدی را قرن ها بعد فریدریش نیچه و دیگر فلاسفه امپریالیسم به انحای مختلف تکرار خواهند کرد:
·         
نیچه
« چنین گفت زرتشت»   
زندگی چشمه ی لذت است، اما آنجا که فرو مایه نیز آب می نوشد، چاه ها همه زهر آگین اند.

·        در فلسفه نیچه نیز بشریت به دو طبقه عالی و پست، ابربشر و اشغالبشر طبقه بندی می شود و جهان ایدئال، جهان تحت سیطره ددان درنده مو بور قسی القلب ضد توده ای و ضد پرولتری است.

·        بر پایه همین تئوری فاشیستی است که به سادگی آب خوردن، گردن می زنند.
·        6 میلیون کودک و جوان و پیر را زنده زنده به کوره می فرستند و خاکستر می کنند.
·        60 میلیون انسان به اصلاح پست را به گلوله می بندند و دار و ندارشان را به آتش می کشند.

·        ژنرال های بازنشسته میلیتاریسم ژاپن هنوز هم با لذت بهیمی از تجاوز جنسی ارتش ژاپن به دهها هزار کودک چینی و سپس قتل عام کلکتیف آنها گزارش می دهند.
·        رژیم های سرکوبمنش علاوه بر پایگاه طبقاتی ارتجاعی، بر زمینه های نظری دیرینی تشکیل می شوند و فاجعه می آفرینند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر