۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (102)

 سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»   
شین میم شین

  حافظ
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        در حول و حوش عشق نمی توان از گفت و شنود دم زد.
·        چرا؟
·        برای اینکه آنجا باید فقط دید و شنید.

·        اگر منظور حافظ را تصریح کنیم، به این نتیجه می رسیم که در حریم عشق باید شل و لال و منگ بود.
·        فقط باید دید و شنید و لاغیر.

·        این موضعگیری ایدئولوژیکی و رهنمود رفتاری غیرمستقیم حافظ اما به چه معنی است؟

·        برای کشف منظور حافظ باید دیالک تیکی را پیدا کرد که او بسط و تعمیم می دهد.

1
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

·        حافظ در این بیت، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نظر می رسیم؟

·        دلیل ما این است که بزعم حافظ و به بهانه عشق، بنی بشر باید فقط ببیند و بشنود.
·        یعنی در عرصه هستی اجتماعی باید تماشاچی منفعلی باشد و بس.

·        این اما ـ در تحلیل نهائی ـ به چه معنی است؟

2

·        این اولا بدان معنی است که بنی بشر باید فقط گیرنده باشد و نه دهنده.
·        این به معنی مطلق کردن قطب ستد و دور انداختن قطب داد در دیالک تیک داد و ستد است.
·        این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز است.

·        چرا از دیالک تیک واره هیچ و همه چیز سخن می گوییم؟

3

·        برای اینکه در هیچ دیالک تیکی قطب انگل و هیچ کاره وجود ندارد.
·        رابطه اقطاب دیالک تیکی همیشه و همه جا متقابل و دو طرفه است.
·        هیچ اما نمی تواند مؤثر واقع شود و یا تأثیر پذیرد.
·        هیچ نمی تواند در رابطه دیالک تیکی شرکت ورزد.

·        اقطاب دیالک تیکی مثلا داد و ستد در همدیگر تأثیر متقابل می گذارند.
·        از این رو قطب دیالک تیکی منفعل، تماشاچی، هیچ واره و هیچکاره، وجود ندارد، اگرچه یکی از دو قطب ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده به عهده دارد.

4
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

·        دیالک تیک ستیزی یکی از خصوصیات اصلی هر فرمی از خردستیزی است.

·        آیا می شود این ادعا را استدلال و اثبات هم کرد؟

·        همین بیت حافظ بهانه خوبی برای اثبات این حکم است:
·        وقتی بنی بشر را به بهانه عشق، به دیدن و شنیدن محض محدود کنی و پوزه بندی قطور بر پوزه اش و غل و زنجیر سنگین بر دست و پایش نهی، معنائی جز تبدیل او به اوبژکت بی بو و بی خاصیت نخواهد داشت.
·        تجلیل از اوبژکت وارگی (چیزوارگی) بنی بشر از سوی حافظ به معنی سلب سوبژکت وارگی (سوبژکتیویته، فاعلیت، مؤثر اثری بودن) از آنها ست.
·        انسان ایدئال حافظ باید تماشاچی باشد و عشق بهانه خوبی برای او ست.

·        این رهنمود حافظ اما در نهایت به چه معنی خواهد بود؟

5
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

·        این  رهنمود حافظ در نهایت، آب به آسیاب تئوری تحمل و تسلیم و رضای او خواهد ریخت.
·        عشق اینجا، می در جای دیگر بهانه های خوبی برای تبدیل توده های مولد و زحمتکش به تفاله انسان است.
·        توده های مولد و زحمتکش باید به بهانه های مختلف، شیوه رفتار مبتنی بر تحمل و تسلیم و رضا و انفعال را تمرین کنند و تا مغز استخوان مسموم شوند.

6

·        این شیوه مسموم سازی مردم یکی از تردستانه ترین شیوه ها و شعبده های سعدی و حافظ و امثالهم بوده است.
·        در این جور موارد است که زهر ایدئولوژیکی در کپسول شیرین عشق و می و شعر و شور به خورد توده های مولد و زحمتکش داده می شود.

·        بی دلیل نیست که خطه فارس در طول عمر حدودا 60 ساله حافظ بیست بار میان خوانین مختلف دست به دست می شود.

·        بیست بار دست به دست شدن خطه ای به معنی تخریب بیست باره نیروهای مولده جامعه، از طریق فراری دادن اندیشمندان، صنعتگران، پیشه وران، کور کردن قنوات و به آتش کشیدن مزارع و مراکز تولیدی و غیره است.
·        به همین دلیل است که کشوری به این روز می افتد.
·        فکرش را فقط باید کرد که ملتی در عرض 60 سال، بیست بار باید از صفر شروع کند.

7
·        دیالک تیک غریبی در کار بوده است:

الف

·        از سوئی تخریب مکرر نیروهای مولده هر نطفه بی رمق امید را در دل انسان ها می کشد و برای تئوری تسلیم و تحمل و رضا زمینه مادی فراهم می آورد.

ب

·        از سوی دیگر همان تئوری تسلیم و تحمل و رضا در کسوت شعر و موعظه و اندرز به تحکیم پایه مادی خود کمک می کند.
·        بدین طریق است که روح مقاومت و پیکار در مقابل قوای بیگانه تضعیف و تخریب می شود و دفاع از دستاوردهای مادی و فکری و فرهنگی همبودی غیرممکن می گردد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر