دریا نتوان کشت!
میم نوید
(نامه مردم، شماره 905، 17 مهرماه
1391)
سرچشمه:
گروه فیس بوک موسوم به
«شعر و شعور و شعار»
مردم
قرنی است به تقریب،
که ما کشته ی عشقیم،
بر دار شقاوت.
که ما کشته ی عشقیم،
بر دار شقاوت.
تاریخ نمرده است،
به شمشیر قساوت.
تاریخ
نه فرمان شهنشاه و نه انگاره ی شیخ است.
به شمشیر قساوت.
تاریخ
نه فرمان شهنشاه و نه انگاره ی شیخ است.
رودی است خروشان،
که درآن مردم شوریده روانند.
که درآن مردم شوریده روانند.
این سلسله ی رنج،
این رود خروشنده،
دمی از حرکت باز نیاسود،
خون داد بسی تا شب بیداد سرآرد.
از زخمه ی زندان و سر دار نترسید.
بسیار سر عاشق و شیداش،
بریدند.
بسیار نهال خوش نورسته اش
از خاک گسستند،
شاهان ستمگر،
شیخان ریا کار.
تاریخ ز گردونه نیافتاد،
مردم نشکستند.
این رود خروشنده
سر دیگر دریا ست
دریا نتوان کشت.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر