پیروزی ارتش سرخ پرولتاریا بر فاشیسم
سؤال اول
اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا آلمان یا سوئیس چطور با مناسبات تولیدی تضادی
پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند، سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟
با طولانی کردن دستگاه بروکراتیکش یا قوانین
تامین اجتماعی یا مالیاتی کلاً چه تضمینی به توده می دهد که از آزادی سیاسی موجود
برخلاف به قول شما سوسیالیسم اردوگاهی استفاده کرده و به خیابان نیایند؟
امیر مشرقی
تحلیلی از میم حجری
حلاجی تجربی مسئله
·
امپریالیسم از همان آغاز خیزش پرولتاریا، همزمان با شلیک
بی امان توپخانه ایدئولوژیکی مخرب خود بر ضد مواضع نظری پرولتاریا، همزمان با
اشاعه تمام ارضی خرافه، به تخریب احزاب و سازمان های طبقاتی طبقه کارگر از درون
مشغول بوده است.
·
بدترین ضربه ایدئولوژیکی بر وحدت نظری طبقه کارگر، پس از
درگذشت انگلس از سوی برنشتین انجام گرفت:
1
ادوارد برنشتاین
(1850 ـ 1932)
تئوریسین و
سیاستمدار آلمانی
مؤسس رویزیونیسم
نظری در مارکسیسم
مؤلف مقالاتی
تحت عنوان «مسائل سوسیالیسم» (1896 ـ 1898) و «پیش شرط های سوسیالیسم و و ظایف
سوسیال ـ دموکراسی» (1899)
برنشتاین
ماتریالیسم و دیالک تیک را متافیزیکی و غیرعلمی نامید و رد کرد.
وظیفه فلسفه
سوسیال ـ دموکراسی باید غلبه بر ماتریالیسم دیالک تیکی باشد و کانتیانیسم را به
جای آن بگذارد.
شعار : «کانت بر
ضد چاپلوسی»
برنشتاین تئوری
های زیرین مارکس را نیز رد کرد:
تئوری ارزش کار
تئوری اضافه
ارزش
تز قطب بندی،
ذلت و فروپاشی
انقلاب پرولتری
برنشتاین به جای
انقلاب، رفرم را پیشنهاد کرد،
به جای آماج، راه را مطلق کرد و دموکراسی را بمثابه
وسیله و هدف همزمان قلمداد کرد
الف
· برنشتاین ـ قبل از همه ـ جهان بینی طبقه کارگر را، یعنی ماتریالیسم
دیالک تیکی را با کانتیانیسم جایگزین ساخت.
·
ماتریالیسم و دیالک تیک را متافیزیکی و غیرعلمی نامید و
مردود شمرد.
ب
·
برنشتاین از سوی دیگر، جهان بینی طبقه کارگر را دیالک
تیک زدائی کرد.
·
تئوری های ارزشمند مارکس را بی شرمانه مردود شمرد، انقلاب
را با رفرم جایگزین ساخت، دیالک تیک حرکت و مقصد را تخریب کرد، حرکت را مطلق نمود و
مقصد را نفی کرد:
·
راه، همه چیز ـ آماج، هیچ چیز شعار او بود.
3
·
او ضمنا دموکراسی کذائی را هم وسیله ـ هم هدف قلمداد کرد.
2
·
طبقه کارگر و گردان پیکار طبقاتی اش ـ احزاب سوسیال ـ دموکرات
ـ از تئوری رهائی بخش انقلابی و قاطع محروم گشت و به دنبال بورژوازی افتاد.
3
·
وقتی بحران عمومی سرمایه داری از راه رسید، احزاب سابق طبقه
کارگر تحت عنوان احزاب سوسیال ـ دموکرات به دنبال بورژوازی امپریالیستی افتادند و
مهر تأیید بر جنگ امپریالیستی جهانی اول کوبیدند و حکم ترور رهبران انقلابی ـ مارکسیستی
طبقه کارگر را در روز روشن صادر کردند و دست در دست با بورژوازی به سرکوب انقلاب
پرولتری مبادرت ورزیدند.
4
·
جنبش کارگری بین المللی دو شقه شد و پرچم
پیکار رهائی بخش اجتماعی را بلشویسم و کمونیست های راستین به دوش کشیدند و از میان
شعله های جنگ جهانی اول، اولین حکومت پرولتاریا سربرکشید.
·
تا اگر کمون پاریس 70 روز عمر کرده بود، 70 سال عمر کند
و جهان را از بنیاد به لرزه در افکند.
5
·
جنگ جهانی اول با ده میلیون کشته و صدها هزار مجروح و مخروبه
ای از جهان به پایان رسید و سرمایه داری برای مدتی از چنگ اجنه بحران عمومی رهائی
یافت.
6
·
سرمایه داری مستقر بر مخروبه های جنگ جهانی اولش حمله به
اولین حکومت پرولتاریا را همه جانبه سازمان داد.
·
اولین حکومت سرخ زحمتکشان به محاصره 14 کشور سرمایه داری
و مداخله مسلحانه در امور داخلی آن برآمدند.
·
حکومت پرولتاریا اگرچه تضعیف شد، ولی نه تنها به زانو در
نیامد، بلکه نیرومندتر برخاست و جنبش رهائی بخش ملی و اجتماعی در جهان اوج گرفت.
7
·
سرمایه داری برای بار دوم ماهیت کریه خود را نشان بشریت
داد و در لجنزار آن فاشیسم سر برکشید و توحش جدیدی جهان را دچار کابوس ساخت.
·
هدف اصلی فاشیسم سرکوب جنبش کارگری ـ کمونیستی بود و بدترین
ضربه را بر اولین کشور کارگری وارد آورد.
·
بیست میلیون شهید و صدها هزار مجروح و هزاران شهر و روستای
ویران به جا گذاشت.
·
این بار هم اولین حکومت پرولتاریا بشدت تضعیف گشت، ولی
نه تنها به زانو در نیامد، بلکه پوزه گندیده فاشیسم را به خاک مالید و سیستم جهانی
سوسیالیستی از خاکستر جنگ جهانی امپریالیستی دوم سر برکشید.
8
·
سرمایه داری امپریالیستی از پای نیافتاد و به خرابکاری
همه جانبه اش ادامه داد.
·
صدها جنگ بزرگ و کوچک منطقه ای برافروخت و سیستم سوسیالیستی
نوین را در مسابقه تسلیحاتی و جنگ های چه
بسا بی معنی منطقه ای گرفتار ساخت و بالاخره در هیروشیمای ایدئولوژیکی بر
پرولتاریا باز هم برای مدتی موقتا پیروز شد.
9
·
جشن پیروزی سرمایه بر کار اما دیری نپایید که بحران
عمومی سرمایه داری از راه رسید و جشن سرمایه سرایان و سرمایه ستایان به عزا بدل
شد.
·
نبرد کار و سرمایه همچنان و هنوز با شدت و ضعف معینی در
همه جبهه های اقتصادی، سیاسی، فکری، فرهنگی، ایدئولوژیکی و غیره ادامه دارد.
·
سرانجام تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی به این
مبارزه طبقاتی تعیین کننده وابسته است.
مراجعه کنید به سلسله مقالات
دومه نیکو لوسوردو تحت عنوان «فرار بزدلانه از تاریخ» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر