ایدئولوژی تشیع «سرخ» در آئینه شعر معاصر (11)
سرچشمه:
صفحه فیسبوک گروه موسوم به
شعر و شعور و شعار
ناهید
این شعر
فاقد تصاویر درست و زیبای شاعرانه است.
این شعر
مضمون ندارد.
این شعر از
شعر بودن چیز زیادی ندارد.
نمی شود
هر چیزی را که د لمان می خواهد به هم بچسبانیم و اسمش را شعر بگذاریم.
·
حق با
ناهید عزیز است.
·
شاید بتوان این شعر را پست مدرنیسم فوندامنتالیسم
تلقی کرد.
·
شعرای بورژوازی واپسین هم به همین سان شعر می
سرایند.
شهین
نظر زیر صحیح است:
مذهب فرمی از شعور
اجتماعی است.
مذهب قابلمه و دیگی است
که هر طبقه اجتماعی آش خود را در آن می پزد.
روزبه
·
به نظر من نمی توان اعلام کرد که این شعر
نیست.
·
این شعری است ارتجاعی.
·
شعری است که در ذهن شاعری نقش بسته است که
اینگونه می اندیشد.
·
اینگونه اندیشیدنی که خود ریشه طبقاتی دارد.
·
موافق یا مخالف بودن ما قضیه ای ست ثانوی.
·
شعر بد و خوب وجود دارد و همه آنها یک نام
دارند:
·
شعر!
·
·
اگر فاشیستی شعری بسراید و تمام احساسات و
عواطف ضد انسانی خود را به بهترین نحو بیان کند، نمی توان گفت که شعر نگفته است.
·
تنها می توان گفت که شعری ضد انسانی و مخرب سروده
است.
·
شعر تعریف عامی دارد و می تواند بر تمامی
سروده های متفاوت از طبقات مختلف اطلاق شود.
·
بنا بر این، دشمنی و تنفر کسی از عده ای نمی
تواند باعث ایجاد خلل در تعریف شعر شود.
·
کسان دیگری نیز برای حذف شاعر گرانقدری چون
سیاوش کسرایی، تعریف شعر را تغییر دادند.
·
البته ما حق داریم اشعار ارتجاعی و ضد
انسانی را که عوامفریبانه و مبلغ خرافات و
عقب ماندگی اند، نقد کنیم.
·
اما نباید برای پیشبرد اهداف خویش تعریف شعر
را تحریف کنیم.
·
با تشکر
میم
·
ضمن
تأیید نظرات اصولی روزبه عزیز، نمی توان به ناهید حق نداد:
1
·
نظرات
ناهید نه فقط در زمینه این شعر، بلکه حتی در زمینه شعر پست مدرن بطور کلی، اعتبار
علمی، فنی و اصولی دارد.
·
شعر این
دسته از «شعرا» نه فقط میدان آنارشی و بلبشوی مضمونی ـ فکری، بلکه حتی صوری ـ
ساختاری است.
·
این دسته
از «شعرا» ساده ترین قوانین و سنن دیرپای مبتنی بر منطق شعر را تخریب می کنند.
2
·
شاید علت
این خرابکاری در جهان بینی ایراسیونالیستی (خردستیز) این دسته از «شعرا» باشد.
·
چون به
خورد خلایق دادن یاوه و خرافه کار آسانی نیست.
·
از این
رو ست که همه قواعد و قوانین تبیینی را پیشاپیش بی اعتبار می سازند و ضمنا، عملا تخریب
می کنند.
·
این
جماعت با تیر واحدی همزمان ـ حداقل ـ دو نشان می زنند:
الف
·
از سوئی،
ایدئولوژی خرافی و مخربی را تبلیغ می کنند.
ب
·
از سوی
دیگر، متد فکری لگامگسیخته شلخته و بی بند و باری را اشاعه می دهند و دست به
بدآموزی می زنند.
3
·
بدین
طریق امکانات فنی تفکر حتی از خوانندگان شعر سلب می شود:
·
شلختگی
صوری و مضمونی مطلقا «آزاد» اعلام می شود .
4
·
این
مسئله فقط به فرم شعر محدود نمی شود.
·
ادبیات
فاشیستی، شبه فاشیستی و فوندامنتالیستی از نیچه تا هایدگر، از شریعتی تا مجاهدین «خلق»
و حزب الله و امثالهم عرصه همین وولونتاریسم (اراده گرائی) و آنارشیسم تبیینی
است.
5
·
البته
فوندامنتالیسم شیعی شعرائی هم دارد که شعرشان بلحاظ فرم در نهایت کمال است.
·
محمدعلی
مؤدب ـ اگر نام شان، درست به خاطرمان باشد ـ یکی از آنها ست که تعدادی از اشعارشان
را تحت همین عنوان تحلیل کرده ایم.
6
·
فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است، بسان فاشیسم مبلغ ایدئولوژی خاص خویش است و بسان فاشیسم عوامفریب و چپ نما
ست.
·
درست به
خاطر همین چپ نمائی، با بیدق دفاع از عزت انسانی، هویت ملی ـ مذهبی، نمایندگی
مستضعفین (در مراحل آغازین رشد و هر موقع لازم باشد) کسب پایگاه توده ای کرده است.
·
فاشیست
ها و فریب خوردگان ایدئولوژی فاشیسم نیز بسان فوندامنتالیست ها بمب های متحرک
بوده اند و تا اخرین نفس جنگیده اند.
7
·
ارج و
ارزش بی همتای بلشویسم همین جا نیز عرض اندام می کند.
·
قدردانی
ژرف چارلی چاپلین از ارتش سرح بلشویسم بی دلیل نبوده است.
·
چارلی به
عظمت این نقش ستایش انگیز واقف بود.
تنها
ارتشی از طراز ارتش سرخ،
ارتشی که انضباطی آهنین، ایمانی خارائین و ایدئولوژی ئی
مستحکم در اختیار داشت،
می توانست هیولای سیاه فاشیسم را به زانو در آورد و پوزه
گندناکش را به خاک مالد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر