سرچشمه:
صفحه فیسبوک
مارال بهبودی
·
شاعر در سراسر این شعر،
ظاهرا هدفی جز «معرفی» خویشتن خویش ندارند.
·
معرفی که چه عرض شود.
·
شاعر خویشتن خویش را اوبژکت
(موضوع) شناخت خویش قرار داده است و حلاجی می کند:
·
شاعر خود را در آئینه ضمیر
خود بازتاب می دهد و به تماشا و توصیف می نشیند.
·
ما را از دیرباز این پرسش
به خود مشغول می دارد که چرا اکثریت قریب به اتفاق شعرای کشور گل و بلبل، چیزی جز
خویشتن خویش نمی بینند؟
·
چرا در پیکان قراضه ی خویش
پیش می تازند و اعتنائی به ترافیک کل هستی و پیاده ها در پیاده روها و یا وسط
خیابان ها و جاده ها نمی کنند؟
·
اگر از اشعار مثلا احمد
شاملو، منم منم ها را حذف کنیم، چیز زیادی باقی نخواهد ماند.
·
آیا علت این خودبینی و چه
بسا خودبزرگ بینی و خدانکرده خودبزرگ نمائی، نوعی بدآموزی از میراث ادبی کلاسیک
کشور است؟
·
چون سعدی و حافظ و غیره نیز
حداقل در آخر هر غزلی خودستایانه گریزی به خویشتن خویش زده اند و کلی احسنت و مرحبا
و هورا برای شخص شخیص خویش سرداده اند.
·
باید به این پرسش هم روزی
پاسخ مشخص پیدا کنیم.
الف
·
مفاهیمی که شاعر برای «معرفی»
خود در این مصراع به خدمت می گیرند، عبارتند از «سکون» و «آبشاران بلورین زمستان»
1
مفهوم «آبشاران بلورین زمستان»
·
منظور شاعر از این مفهوم، احتمالا
قندیل های آویزان یخ است:
·
قندیل های آویزان یخ از
آبشارها در زمستان.
·
خیلی زیبا ست، هم قندیل های
بلورین زیبای یخ و هم کشف و بازتاب استه تیکی آنها.
2
مفهوم «سکون»
·
شاعر خود را سکون قندیل های
بلورین یخ تصور و تصویر می کند.
·
تصور سکون قندیل های یخ بودن
کسی، شاید بمراتب آسانتر از تجسم آن باشد.
·
تخیل و فانتزی شاعر در هر
صورت ردخور ندارد.
·
سکون اما به چه معنی است؟
1
·
سکون یکی از مقولات مهم ماتریالیسم
دیالک تیکی است:
·
دیالک تیک حرکت و سکون!
·
این دیالک تیک یکی از
مهمترین شناخت افزارهای جهان بینی پرولتاریا ست:
·
همه چیزها، پدیده ها و
سیستم های هستی از ذره تا کهکشان، در داربست دیالک تیک حرکت و سکون وجود دارند.
·
در این دیالک تیک، اگرچه نقش
تعیین کننده همیشه و همه جا از آن حرکت است، ولی سکون بیشتر به چشم غیرمسلح به
دانش می آید تا حرکت.
·
به همین دلیل است که شاگرد خردسال
خوداندیش و جسور گالیله در نمایشنامه «گالیله» برتولت برشت، گستاخانه می گوید:
·
«من
اما می بینم که زمین ساکن است و نمی گردد!»
·
و برشت از قول گالیله جواب
می دهد:
·
«نه
تو فقط زل می زنی و نمی بینی.
·
تفاوت زل زدن و دیدن از
زمین تا کهکشان است!»
2
·
اما نقش تعیین کننده داشتن
حرکت در دیالک تیک حرکت و سکون، هرگز بدان معنی نیست که سکون هیچ واره و هیچ کاره است.
·
در هیچ دیالک تیکی، قطب
انگل، تماشاچی و هیچ واره و هیچ کاره وجود ندارد
·
انگل را به خطه دیالک تیک
راه نمی دهند.
·
طبیعت میانه خوبی با جماعت
انگل ندارد.
·
حرکت مطلق است و سکون نسبی
است.
الف
·
چرا حرکت مطلق است؟
·
برای اینکه ساکن ترین ساکن
ها نیز با حداقل فرمی از حرکت دست به گریبان است.
·
هر ایستنده ای درونی منقلب
و آشوبمند دارد، درونی منقلب و سوزان از حرکت بی امان پروتون ها، الکترون ها، اتم
ها و غیره.
ب
·
چرا سکون نسبی است؟
·
برای اینکه چیزها، پدیده ها
و سیستم ها فقط نسبت به چیزها، پدیده ها و سیستم های معینی ساکن محسوب می شوند و
گرنه ذره ذره وجود آنها در حرکت پرشتاب پر التهاب مدام اند.
3
·
حرکت نحوه وجود و صفت مشخصه ذاتی ماده (واقعیت عینی) را تشکیل می دهد.
·
نه ماده می تواند بدون حرکت
وجود داشته باشد و نه حرکت می تواند بدون ماده معنی داشته باشد.
4
·
عام ترین معنی فلسفی مقوله «حرکت»، عبارت است از تغییر بطور کلی!
·
مراجعه کنید به دیالک تیک حرکت و سکون در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
5
·
اما چرا چیزها، پدیده ها و
سیستم ها در حرکت و خودجنبی مدام اند؟
·
اصل و
سرچشمه درونی خود جنبی چیزها، پدیده ها و سیستم
ها در تضاد دیالک تیکی درونی آنها ست:
·
تضاد دیالک تیکی منشاء هر جنبش و حیاتمندی است.
·
فقط اگر چیزی تضادی در درون خود داشته
باشد، به جنبش می آید ، محرکه و کردوکار پیدا می کند.
·
وحدت و ستیز همزمان اضداد
درونی چیزها، پدیده ها و سیستم ها باعث اصلی تغییر و تحول مدام آنها ست، ولی در
غیاب سکون، چیزی نمی تواند به ناچیزی و یا ناچیزی به چیزی (حکیم کمونیست طوس) بدل
شود.
·
سکون بیانگر چیزیت چیزها
ست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر