هماندیشی با فاطمه کاشی (1)

سرچشمه:

صفحه فیس بوک

فاطمه کاشی

شنیده اید که این دخترهای دم بخت میگویند:

«من قصد ازدواج ندارم؟»

یکی نیست به آنها بگوید:

 آخر عزیز من!

ازدواج که قصد نمی خواهد، خواستگار می خواهد، که تو نداری!

شنیده اید که این پسرهای دم بخت می گویند:

 «من قصد ازدواج ندارم؟»

یکی نیست به آنها بگوید:

 آخر عزیز من!

ازدواج که قصد نمی خواهد، پول می خواهد که تو نداری!

 نقل از صفحه فیس بوک 

مونا مونا

·        ازدواج خیلی چیزها می خواهد، نه فقط خواستگار و پول.

·        ازدواج قبل از همه، یافتن گمشده ای را می خواهد، گمشده ی ناشناخته ای ـ حتی ـ برای خویشتن دختر و پسر  دم بخت.

·        گمشده ای پنهان در کلافی از مه.

·        گمشده ای که فقط به هنگام پیدا شدن و در اثر جهش جرقه ی ناگهانی شعور عاطفی، کشف می شود.

·        تا بازشناسی معلوم نامعلوم آغاز شود.

·        پیدا کردن همین گمشده ی ایدئال و آرزوئی، اولین شرط برای رهائی از تنهائی است:

·        پدیده ای که شادی بخش و تراژیک همزمان است:

·        چون چه بسا از هر لحاظ، یکطرفه می ماند.

 

·        گمشده ی ایدئال بازیافته چه بسا گمشده ی خاص خود را دارد و در بدر به دنبال او ست.

·         

·        جنبه تراژیک قضیه هم همین جا ست:

·        می یابی، بی که یافته شوی.

·         

·        عشق یکطرفه هم به همین می گویند:

·        دوست می داری، بی آنکه دوست داشته شوی.

·         

·        این صحنه اول  تئاتر ازدواج است. 

   تئاتر ازدواج  اما 

صحنه پس از صحنه دارد و سد پس از سد.

پایان