سرچشمه:
فیسبوک آشنا
ملک
·
حق خواستن را نه کسی به کسی پیشکش می کند و نه می
تواند از او سلب کند.
·
حق خواستن در دیالک تیک داد و ستد تعیین می شود:
·
به ازای چیزی که داده ای، باید چیزی بستانی!
·
·
اگر کسی و در این مورد مشخص، طبقه حاکمه ای حاضر
به دادن حق کسی نباشد، به عبارت دقیقتر به ازای ستدی، دادی ندهد، بر طرف مقابل
بیداد روا می دارد.
·
·
ریشه بیداد ـ به احتمال قوی ـ در همین خودداری از
دادن «داد» به ازای «ستد» است:
·
بیداد در واقع، «ستد» بی «داد» است!
·
بیدادگر کسی است که می ستاند، بی آنکه به ازای
ستد خویش دادی بدهد.
·
·
از این رو ست که گقته می شود:
·
«حق گرفتنی است.»
·
به همین دلیل بن بستی به معنی حقیقی کلمه وجود ندارد!
·
بن بست شاید بهانه ای است، برای پرهیز از
دادجوئی، دادخواهی، دادستانی!
·
اصولا این حق هر کسی است که به ازای «داد» خویش،
«ستدی» بخواهد، بستاند و فراموش نکند!
·
دادخواهی فرمان اخلاقی و ایدئولوژیکی اکید حکیم کمونیست
طوس است!
·
شاهنامه در حقیقت دادنامه است!
·
شاهنامه در حقیقت سیر و سرگذشت نبرد بی امان مدافعان
داد بر ضد بانیان بیداد است!
·
کاراکترهای (شخصیت های) ایدئال فردوسی تجسم دیالک
تیک دادخواه و دادگر اند.
خداوند شرم و خداوند باک
ز بیداد و کژی دل و دست، پاک
·
فردوسی
در این بیت، شرم مندی و باک مندی را به مثابه ضد بیدادگری و کژرفتاری قلمداد می
کند.
چنین داد پاسخ که از راستی
نیاید به کار اندرون کاستی
همی داد گفتی و بیداد نیست
ز نام تو جان من آزاد نیست
·
فردوسی
در این دو بیت، به ستایش از کسی می پردازد
که مدافع داد و مخالف بیداد است:
·
نام چنین
کسی هرگز از جان (ضمیر) هواداران داد محو نمی شود.
ز گرد فریدون و هوشنگ شاه
همان از منوچهر زیبای گاه
که گیتی به داد و دهش داشتند
به بیداد بر، چشم نگماشتند
·
فردوسی
در این دو بیت نیز خصایص اصلی نیکان را در داد و دهش می داند و در عدم چشم پوشی بر
بیداد!
·
·
دیالک
تیک داد و دهش همان دیالک تیک داد و ستد است.
چو پیروزگر، دادمان دستگاه
گنه کار پیدا شد از بی گناه
کنون روز داد است، بیداد شد
سران را سر از کشتن آزاد شد!
·
فردوسی
در این دو بیت نیز از پایان بیداد و همزمان و به همان دلیل، از پایان کشتار سخن می
گوید:
·
کشتار و
پیکار در قاموس حکیم سرخ طوس، چیزی جز نبرد رهایی بخش بر ضد بیداد نیست!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر