سوسیالیست های حقیقی و نقد نا بهنگام بورژوازی
یاسر عزیز ی
اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
(شنبه ۲۶ دی ۱٣٨٨ - ۱۶ ژانويه ۲۰۱۰)
تحلیلی از یدالله سلطان پور
اخبار روز
www.akhbar-rooz.com
(شنبه ۲۶ دی ۱٣٨٨ - ۱۶ ژانويه ۲۰۱۰)
تحلیلی از یدالله سلطان پور
• ما در این هماندیشی فرازهائی از نوشته آقای یاسر عزیزی را مورد تأمل قرار می دهیم:
یاسر عزیزی
مارکس در موضوع سوسیالیست های حقیقی به دو ویژگی این دسته از سوسیالیستها ایراد و انتقاد وارد کرده است:
۱- انتزاعیبودن تحلیل ها و نقد اجتماعی ایشان
۲- نا بهنگام بودن نقد و یا نوع نقد ایشان بر بورژوازی
مارکس در موضوع سوسیالیست های حقیقی به دو ویژگی این دسته از سوسیالیستها ایراد و انتقاد وارد کرده است:
۱- انتزاعیبودن تحلیل ها و نقد اجتماعی ایشان
۲- نا بهنگام بودن نقد و یا نوع نقد ایشان بر بورژوازی
• ما بعد به این دو نکته مورد نظر ایشان برمی گردیم.
یاسر عزیزی
در حقیقت نقدهای شدید سوسیالیست های حقیقی بر بورژوازی، که هنوز هیچ کدام از ادوات و نمودها و در نتیجه ویژگی های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ـ اجتماعی آن در آلمان آن زمان رشد نیافته بود، چه آلمان همچنان در بست فئودالیسم و استبداد پروس بود، نقدی انتزاعی و مجرد از واقعیت موجود این دسته از سوسیالیستها بود.
در حقیقت نقدهای شدید سوسیالیست های حقیقی بر بورژوازی، که هنوز هیچ کدام از ادوات و نمودها و در نتیجه ویژگی های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ـ اجتماعی آن در آلمان آن زمان رشد نیافته بود، چه آلمان همچنان در بست فئودالیسم و استبداد پروس بود، نقدی انتزاعی و مجرد از واقعیت موجود این دسته از سوسیالیستها بود.
• حق با آقای یاسر عزیزی است.
• در آن زمان جامعه آلمان در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی قرار داشت و به نظر مارکس و انگلس نخست می بایستی این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی بوسیله فرماسیون سرمایه داری جایگزین شود، تا نیروهای مولده جامعه توسعه یابند، رعایا به طبقه کارگر بدل گردند، هم شرایط اوبژکتیف و هم شرایط سوبژکتیف برای انقلاب سوسیالیستی فراهم گردد.
• نفی دیالک تیکی همواره نفی معینی است.
• جامعه سوسیالیستی ثمره نفی معین جامعه سرمایه داری است.
• نفی انتزاعی فقط می تواند در کله و ذهن انسان ها صورت گیرد، نه در عالم واقع.
• حق با مارکس و انگلس بود و ما در این مورد و در موارد انتزاعی و عام دیگر اختلاف نظری با آقای عزیزی نداریم.
مارکس
عدم درک این نکته که شیوه ی نقد سوسیالیستی که شیوه ای برگرفته از فرانسه بود، به همراه خود شرایط اجتماعی فرانسه را وارد آلمان نکرده بود.
عدم درک این نکته که شیوه ی نقد سوسیالیستی که شیوه ای برگرفته از فرانسه بود، به همراه خود شرایط اجتماعی فرانسه را وارد آلمان نکرده بود.
• این نظر مارکس هم درست بود و ما با آقای عزیزی در این مورد هم همنظریم.
• تقلید شیوه نقدی از کشوری اصولا نمی تواند شرایط اجتماعی آن کشور را با خود به همراه بیاورد.
• شرایط عینی بر خلاف ایده ها، اندیشه ها و اسلوب ها کالای وارداتی نیستند و نمی توانند هم باشند.
یاسر عزیزی
اشاره ی مارکس به فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه بود که گذار از فئودالیسم و شکل کهن استبداد را از سر گذارنده بود و سوسیالیست های حقیقی بدون درک این مهم، سر در فضای فرانسه و پا در خاک پروس داشتند.
اشاره ی مارکس به فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه بود که گذار از فئودالیسم و شکل کهن استبداد را از سر گذارنده بود و سوسیالیست های حقیقی بدون درک این مهم، سر در فضای فرانسه و پا در خاک پروس داشتند.
• این تفسیر آقای عزیزی دقیق و در بهترین حالت، کامل نیست.
• مارکس ـ قبل از همه ـ زیربنای (مناسبات تولیدی) جامعه فرانسه را در نظر داشته، که ببرکت انقلاب بورژوائی کبیر (1789) تشکیل یافته بود و نه فقط فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه را.
• انقلاب کبیر فرانسه تیشه بر ریشه های فئودالیسم فرود آورده بود.
• اگر هم در فرانسه ـ به فرض ـ عناصر روبنائی ماقبل سرمایه داری جانسختی می کردند، این امر باعث تغییر موضع اساسی مارکس نمی گردید.
• نظر آقای عزیزی مبنی بر اینکه « اشارهی مارکس به فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه بود»، در درجه دوم مطرح بود، نه در درجه اول.
• اقای عزیزی دیالک تیک زیربنا و روبنا را (دیالک تیک مناسبات تولیدی ـ روبنای ایدئولوژیکی را) وارونه می کنند و نقش تعیین کننده را از آن روبنای ایدئولوژیکی (فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه) جا می زنند و بدتر از همه، آن را به حساب مارکس می گذارند.
• مارکس هرگز در دیالک تیک زیربنا ـ روبنا، نقش تعیین کننده را از آن روبنا (فضای سیاسی ـ اجتماعی پیشرفته تر در فرانسه) قلمداد نمی کند.
مارکس
سوسیالیستهای حقیقی نمی دانستند که زمینه ی لازم و پیش شرط نقد ِ سوسیالیستی در واقع پیروزی بورژوازی بر فئودالیسم و استبداد است.
سوسیالیستهای حقیقی نمی دانستند که زمینه ی لازم و پیش شرط نقد ِ سوسیالیستی در واقع پیروزی بورژوازی بر فئودالیسم و استبداد است.
• در صحت این نظر مارکس شکی نیست.
یاسر عزیزی
در اینجا تأکید مارکس بر استبداد در کنار فئودالیسم ـ که شیوه ی کلی تولید و دوره ی تاریخی را نمایندگی می کند ـ نشانگر اهمیتی است که مارکس به ابعاد دیگر حیات اجتماعی که در ادبیات مارکسیستی حیث روبنایی جامعه نامیده میشود، داده است.
در اینجا تأکید مارکس بر استبداد در کنار فئودالیسم ـ که شیوه ی کلی تولید و دوره ی تاریخی را نمایندگی می کند ـ نشانگر اهمیتی است که مارکس به ابعاد دیگر حیات اجتماعی که در ادبیات مارکسیستی حیث روبنایی جامعه نامیده میشود، داده است.
• طبیعی است که مارکس دیالک تیک زیربنا و روبنا را در نظر بگیرد.
• طبیعی است که مارکس و حتی بعدها لنین، برای عناصر روبنائی ـ ایدئولوژیکی نقش مهم و درخور قائل می شوند.
یاسر عزیزی
این مسئله وقتی جدی تر می شود که مارکس بر لزوم تحقق "حکومت مبتنی بر نمایندگی" و نیز "آزادی و برابری بورژوایی" تأکید می کند.
این مسئله وقتی جدی تر می شود که مارکس بر لزوم تحقق "حکومت مبتنی بر نمایندگی" و نیز "آزادی و برابری بورژوایی" تأکید می کند.
• برای اینکه جای هیچ شبهه ای باقی نماند، ما پیشاپیش ـ به پیروی از مارکس و انگلس و همانند آنان ـ اعلام می کنیم که زیربنا و روبنای سرمایه داری برای ما صد بار مترقی تر از زیربنا و روبنای فئودالی اند.
• هدف آقای عزیزی از این صغری و کبری چیدن های انتزاعی این است که جنبش سبز طرفدار «تحقق "حکومت مبتنی بر نمایندگی" و نیز "آزادی و برابری بورژوایی"» است و مارکسیست ها عقل شان نمی رسد و قدر رفسنجانی و کروبی و موسوی و سازگارا و مخملباف و غیره را نمی دانند.
• اگر ایشان این منظور را دارند، لطف کنند و دلیلی بر صحت این ادعا بیاورند.
• جنبش سبز هنوز هیچی نشده، حمله بر نیروهای مارکسیست را با تمام توان آغاز کرده است.
• هنوز هیچی نشده، چین یکی از آماج های اصلی حمله جنبش سبز است، با اینکه چین هرگز منافع ملی ما را تهدید نکرده است.
• کدام آزادی و برابری را می تواند جنبش سبز به توده های مولد و زحمتکش بدهد؟
• کدام نماینده جنبش سبز از این حقیقت امر سخن گفته است؟
یاسر عزیزی
این نکته البته به معنای فارغ شدن از فهم سرمایه داری و بورژوازی و در نتیجه غافل شدن از ایرادات اساسی آن نیست، بل که از سویی صحه گذاشتن ِ مارکس بر نقش و اهمیت ضروری روبناهای جوامع بورژوایی جهت فراهم آوردن زمینه های نقد و مبارزه ی سوسیالیستی است و از طرف دیگر، نشانگر این نکته است که در مبارزه ی بورژوازی با فئودالیسم، جنبه ی استبدادستیزی مبارزه نیز برای وی اهمیت و برجستگی داشته است.
این نکته البته به معنای فارغ شدن از فهم سرمایه داری و بورژوازی و در نتیجه غافل شدن از ایرادات اساسی آن نیست، بل که از سویی صحه گذاشتن ِ مارکس بر نقش و اهمیت ضروری روبناهای جوامع بورژوایی جهت فراهم آوردن زمینه های نقد و مبارزه ی سوسیالیستی است و از طرف دیگر، نشانگر این نکته است که در مبارزه ی بورژوازی با فئودالیسم، جنبه ی استبدادستیزی مبارزه نیز برای وی اهمیت و برجستگی داشته است.
• این تز آقای عزیزی را باید جزء به جزء تحلیل کرد.
نکته اول
ایرادات سرمایه داری
ایرادات سرمایه داری
• اگر قرار است در جامعه فئودالی آلمان، انقلاب بورژوائی صورت گیرد، برای مارکس و انگلس ـ قبل از همه ـ ایرادات فئودالیسم مطرح می شوند و به گیوتین انتقاد سپرده می شوند و نه «فهم سرمایه داری و بورژوازی.»
• مارکس و انگلس ـ بر خلاف تصور آقای عزیزی ـ در این جور مواقع، از «ایرادات اساسی آن (سرمایه داری)» حتی کلمه ای بر زبان نمی رانند.
• مارکس در جدال نظری با نمایندگان فئودالیسم، حتی از استثمار سرمایه داری دفاع خواهد کرد.
• نه از سر مصلحت اندیشی، بلکه بنا بر قانون مبتنی بر «درک ماتریالیستی تاریخ»:
• مناسبات تولیدی سرمایه داری در مقایسه با مناسبات تولیدی فئودالی گامی عظیم به پیش است و مارکسیست ها طرفدار بی چون و چرای پیشرفت اجتماعی و نتیجتا حقیقت تاریخی اند.
نکته دوم
روبناهای جوامع بورژوائی
روبناهای جوامع بورژوائی
• اگر جامعه آلمان در مرحله فئودالیسم قرار دارد و مارکس طرفدار بی چون و چرای گذار آن به کاپیتالیسم است، هم زیربنای سرمایه داری و هم روبنای بورژوائی آن، باید مورد مدافعه قرار گیرند، کاری که حتی قبل از مارکس و انگلس، کانت و فیشته و هگل سرسختانه انجام داده اند.
نکته سوم
نقش و اهمیت ضروری روبناهای جوامع بورژوایی جهت فراهم آوردن زمینه های نقد و مبارزه ی سوسیالیستی
نقش و اهمیت ضروری روبناهای جوامع بورژوایی جهت فراهم آوردن زمینه های نقد و مبارزه ی سوسیالیستی
• اکنون وارونه کردن دیالک تیک زیربنا و روبنا از سوی آقای عزیزی، دوباره خودنمائی می کند.
• آنچه ـ قبل از همه ـ زمینه های اوبژکتیف و ضرور نقد کاپیتالیسم و مبارزه بخاطر سوسیالیسم را فراهم می آورد، زیربنای جامعه سرمایه داری است.
• روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی در چند و چون نقد مناسبات تولیدی سرمایه داری و سازماندهی مبارزه به خاطر سوسیالیسم نقش مهمی دارد، ولی نقش اصلی و تعیین کننده از آن زیربنا ست.
• خود روبنای ایدئولوژیکی جامه ای است که بر اندام زیربنای مشخص و موجود دوخته می شود.
• زیربنا و روبنا نه به اراده این و آن، بلکه متناسب با سطح توسعه نیروهای مولده مادی و معنوی جامعه تشکیل می شوند.
• آقای عزیزی برای رسیدن به هدف مورد نظر خویش، به باد کردن روبنای بورژوائی می پردازند و اصلا اعتنائی به تجارب همین سال های پس از جنگ جهانی دوم ندارند.
• که ما به جای خود بدان اشاره خواهیم کرد.
نکته چهارم
جنبه ی استبداد ستیزی در مبارزه ی بورژوازی با فئودالیسم
جنبه ی استبداد ستیزی در مبارزه ی بورژوازی با فئودالیسم
• علیرغم اینکه آقای عزیزی فرد بسیار هوشمندی است، ولی ـ احتمالا به سبب موضعگیری طبقاتی شان ـ نمی توانند خود را از چنگ طرز تفکر متافیزیکی و ضد دیالک تیکی رها کنند.
• ایشان مرتب دیواری قطور میان زیربنا و روبنای جامعه می کشند و برای هر کدام حساب تر و تمیز جداگانه ای باز می کنند.
• مبارزه علیه یک سیستم اجتماعی هم در کلیه شئون آن انجام می گیرد و هم علیه کلیه شئون آن.
• دیالک تیک عینی جامعه تمامت جامعه را در بردارد.
• این طور نیست که قبلا علیه مناسبات تولیدی فئودالی مبارزه شود و بعد علیه روحانیت و استبداد و مذهب.
• این مبارزات همدیگر را مشروط می کنند و همزمان شعله ور می شوند.
*****
• خوب منظور آقای عزیزی از اینهمه نقل قول انتزاعی از مارکس و تفسیر مخدوش و پراگماتیستی از آنها چیست؟
• منظور ایشان همان شعاری است که نه تنها برخی از احزاب «چپ»، بلکه حتی سلطنت طلب ها بر زبان می رانند:
• وظیفه اصلی تشکیل «وسیعترین جبهه ممکن در راستای هموار کردن گذر تحولات کشور بسوی چارچوبی دموکراتیک است که در مراحل بعدی آن احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی بتوانند در چارچوب موازین نظامی دموکراتیک و آزاد به دور از خشونت و سرکوب حکومتی فعالیت نمایند.»
• کسی که با اندرز اجتناب از تفکر «انتزاعی» وارد صحنه شده بود، خود کاری جز استدلال انتزاعی ندارد.
• ما باید چند مسئله را از صراحت بگذرانیم :
نکته اول
• بورژوازی را باید ـ بلحاظ تاریخی ـ به دو دسته انقلابی و ارتجاعی طبقه بندی کرد:
1
بورژوازی آغازین
بورژوازی آغازین
• بورژوازی آغازین که علیه فئودالیسم و مذهب و استبداد مبارزه می کرد، طبقه ای انقلابی و مترقی بود.
• مارکس و انگلس از این بورژوازی سخن می گفتند، که دارای اصول و پرنسیپ های معین ایدئولوژیکی خاص خود بود:
• لیبرال بود، خواهان برابری و برادری و آزادی و استقلال و خودمختاری ملت ها بود.
• ما به این بورژوازی ارج می نهیم و خاطره کانت ها و روبسپیرها را گرامی می داریم.
2
بورژوازی واپسین و معاصر
• پس از گذار جامعه سرمایه داری به مرحله امپریالیسم (سرمایه داری انحصاری و انحصاری ـ دولتی)، ما با بورژوازی واپسین و معاصر سر و کار داریم، که تا مغز استخوان ارتجاعی، ضد انسانی، خرافی، مستبد و طرفدار و اشاعه دهنده مذهب و خرافه است.• بورژوازی واپسین و معاصر ماهیت خود را در بربریت فاشیسم، در سرکوب جنبش های مدنی و کارگری و دهقانی و دانشجوئی، در به آتش کشیدن سندیکاها و انجمن ها و کتاب ها، در برپا داشتن کوره های آدمسوزی، در دو جنگ مهیب جهانی، در استعمار کهنه و نو و در هزاران جنگ بزرگ و کوچک نشان بشریت داده است.
• این بورژوازی دیری است که لیبرالیسم و دموکراسی و حقوق بشر را زنده بگور کرده است.
• این همان بورژوازی است که کاخ ریاست جمهوری دموکراتیک ترین رئیس جمهور جهان (سالوادور آلینده) را بمباران می کند و دهها هزار نفر از طرفداران دموکراسی و حقوق بشر را به طرز فجیعی زجر کش و نیست و نابود می کند.
• پس از پیروزی انقلاب اکتبر، دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی آغاز شده است.
• بورژوازی دیگر نمی تواند شعار آزادی، برابری، برادری، خرد و خود مختاری انسان ها را بر پرچم خود بنویسد.
• بورژوازی دیگر نمی تواند حتی وظایفی را جامه عمل بپوشاند، که تاریخ برایش اختصاص داده بود.
• بورژوازی دیگر قادر به تشکیل روبنای عادی سرمایه داری نیست.
• بورژوازی دیگر نمی تواند «چارچوبی دموکراتیک» فراهم آورد، تا «در مراحل بعدی آن احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی بتوانند در چارچوب موازین نظامی دموکراتیک و آزاد به دور از خشونت و سرکوب حکومتی فعالیت نمایند.»
• اگر آقای یاسر عزیزی خطه انتزاع را ترک کنند و وارد عالم واقع گردند، به همین حقیقت امر خواهند رسید.
• حتی یک مثال نمی توان در دوران بعد از انقلاب اکتبر پیدا کرد که بورژوازی جامعه ای آزاد و دموکراتیک تشکیل داده باشد.
• مراجعه کنید به به مقالات متعدد راجع به دموکراسی از جمله به سلسله مقالاتی تحت عنوان «گروگانگیری واژه ها ـ سخن از کدامین دموکراسی است؟» در تارنمای دیارة المعارف روشنگری
• لینک:
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_25.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_31.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_06.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_4008.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_7704.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/10/blog-post_31.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_06.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_4008.html
http://hadgarie.blogspot.de/2010/11/blog-post_7704.html
نکته سوم
• اکنون پرچم وظایف تاریخی بورژوازی ملی در کشورها را طبقات مولد مادی و معنوی بر دوش می کشند.
• در ایران نیز روبنای بورژوائی را فقط توده های مولد و زحمتکش می توانند ایجاد و حفظ کنند و توسعه دهند، نه خود بورژوازی.
• داشتن انتظار دموکراسی، آزادی، برابری، برادری و استقلال واقعی از بورژوازی توهمی بیش نیست.
نکته چهارم
• اکنون ـ حتی اگر شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف برای گذار جامعه به جامعه مولدین فراهم نباشد ـ آلترناتیوی برای هژمونی مولدین وجود ندارد.
• تنها توده های مولد و زحمتکش هستند که همه وظایف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی حتی انقلابات بورژوائی بطور عینی ضرور را می توانند انجام دهند.
• نمونه حی و حاضر آن، جمهوری خلق چین و ویتنام اند.
• تنها توده های مولد و زحمتکش اند که می توانند خود مختاری خلق ها، آزادی های دموکراتیک، استقلال و رفاه عمومی را عملی سازند.
• بورژوازی دیگر لیاقت سرکردگی انقلابات رهائی بخش ملی و اجتماعی را ندارد.
• این امر ـ اما ـ به معنی پرش از فئودالیسم به سوسیالیسم نیست.
• این امر به معنی بی اعتنائی به درجه توسعه نیروهای مولده جامعه نیست.
• روندی که اکنون در جمهوری خلق چین و ویتنام جاری است، حقانیت این نظر را اثبات می کند.
• توسعه شتابان نیروهای مولده و آماده سازی عینی جامعه برای پذیرش مناسبات تولیدی عالی تر تنها زیر سرکردگی توده های مولد و زحمتکش امکان پذیر است.
برای هژمونی توده های مولد و زحمتکش مادی و معنوی
آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد!
آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر