۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (18)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
رساله دلگشا
دلیل شکر
مردي خر گم كرده بود.
گرد شهر مي ‌گشت و شكر مي‌گفت.
گفتند :
« چرا شكر مي‌كني؟»
گفت:
«از بهر آن كه من بر خر ننشسته بودم و گر نه من نيز امروز چهار روز بودي كه گم شده بودمي.»
پایان

تحلیل از یدالله سلطان پور

عنوان حکایت
دلیل شکر

·        این طنز عبید ضمن ایجاز، خیلی خنده دار است.

·        سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل خنده دار است؟

·        اینکه مردی وسیله تولید و حمل و نقل خود را گم کرده و در بدر به دنبال آن می گردد، اصولا نباید برای همنوعانش خنده دار باشد.
·        ما باید به دنبال دلیل برای خنده داری این طنز و ضمنا برای شکرگزاری مرد بگردیم.

1
·        شاید دلیل خنده داری این طنز در کردار غیرمنطقی و وارونه مرد باشد:
·        او به جای بد و بیراه گفتن به زمین و زمان، به جای به بازخواست کشیدن خدا ـ به مثابه عامل اصلی گمگشتن خر ـ سپاسگزاری می کند.

الف
·        شاید مرد با شکرگزاری از نهایت بی رحمی خدا پرده برمی دارد که کمافی السابق کاری به کار اغنیا ندارد و همه بدبختی ها را یکجا نصیب بی پناهان می سازد.

ب
·        این کردوکار مرد می تواند بر سادگی خارق العاده او  نیز دلالت داشته باشد.
·        شاید خوشحالی خواننده این طنز از سر رضایت خاطر باشد:
·        خواننده شاید خوشحال از این باشد که خردمندتر از مرد است.
·        یعنی در بدبختی دیگری، شادی خود را می یابد.
·        این واکنش بلحاظ روانشناسی قابل تجربه است.

·   حریفی می گفت: در بازداشتگاه ساواک که همه از دم منتظر بازجوئی بودند، افراد از بازجوئی همنوعان شان و فریاد دردآلودشان احساس نوعی فراغت خاطر می کردند، اگرچه ضمنا از ترس به خود می پیچیدند.
·        چون بازجوئی از غیر به معنی رهایی موقتی خود آنها از بازجوئی بود و به کاهش تنش و تشنج روانی شان منجر می شد.

2
·        این اما ضمنا نشانه اگوئیسم خواننده طنز است:
·        او فقط به خود می اندیشد و بی اعتنا به درماندگی و سادگی مرد است.
·        چون هر هومانیستی باید از اینکه وسیله تولید و حمل و نقل همنوعش گم شده و از اینکه سطح شعور او نازل مانده، رنج برد.

3
·        شاید مرد بطور غیرمستقیم خدا را به رگبار انتقاد بسته است:
·        حالا که وسیله تولید و حمل و نقل مرا گم و گور کرده ای، ایکاش خودم را هم گم و گور می کردی.

4
·        شاید مرد جامعه را به تیربار طنز بسته است و منظورش این است که خر نه گم، بلکه دزدیده شده است.
·        شکرش هم از این بابت است که سارقین فقط الاغش را برده اند و بلائی بر سر خودش نیاورده اند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر