• جریانات منسوب به ایدئالیسم ذهنی در فلسفه بورژوائی مابعد هگل (اغلب با توسل به تفسیر سوبژکتیویستی نتایج فیزیولوژیکی ـ حسی، مثلا قوانین انرژی های حسی مکشوفه توسط ج. مولر) بدلیل اینکه انکار عینیت خواص موجب از بین رفتن دوئالیسم عناصر جسمی و روانی می شود، به دفاع از سوبژکتیویته کیفیات می پردازند.
• مراجعه کنید به اعضای حسی (حواس) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
• لنین در چالش با امپیریوکریتیسیست ها ثابت می کند که این موضعگیری ناگزیر به سولیپسیسم ختم می شود.• (سولیپسیسم در واقع بمعنی فقط «من» خودم است.
• سولیپسیسم موضعگیری معرفتی ـ نظری ایدئالیسم ذهنی افراطی است که برای واقعیت عینی فقط در «من» و یا در شعور سوبژکت بطور کلی حق وجود قائل می شود.
• برای سولیپسیسم فقط «من» (فردی) و حالات روانی «من» وجود واقعی دارند.
• جهان خارج تنها در تصور «من» وجود دارد.
• سولیپسیسم نتیجه اجتناب ناپذیر هر نوعی از ایدئالیسم ذهنی است، زیرا آن وجود ماده و تأثیر آن بر حواس انسانی را منکر می شود و فقط برای احساسات، دریافت ها و تصورات به مثابه حالات روانی واقعیت قائل می شود. مترجم)
• مراجعه کنید به سولیپسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
• خواص چیزها بطور عینی، در خارج از شعور انسانی وجود دارند.
3
• به قول لنین، «... و احساس عبارت است از تأثیر ماده بر اعضای حسی ما»
• (کلیات لنین، جلد 14، ص 48)
7
کیفیت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
کیفیت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
• ماتریالیسم دیالک تیکی (در همنظری با هگل) کیفیت را یک خاصیت ماهوی می داند.
1
• کیفیت از سوئی وجوه مشترک معینی با ماهیت و از سوی دیگر با خاصیت دارد.
2
یکسانی کیفیت با ماهیت
یکسانی کیفیت با ماهیت
• یکسانی کیفیت با ماهیت از آن رو ست که در انبوهی از تعین ها (که چیزی را در ساخت مشخصش تعیین می کنند)، تنها تعین هائی می توانند بمثابه کیفیت مصداق پیدا کنند که بخش هائی از ماهیت باشند.
• (این اما بدان معنی است که ماهیت غنی تر از کیفیت است. مترجم)
3
تفاوت کیفیت با ماهیت
تفاوت کیفیت با ماهیت
• تفاوت کیفیت با ماهیت اما از آن رو ست که کیفیت نه ماهیت بطور کلی، بلکه ماهیتی است که خود را نشان می دهد:
• کیفیت ماهیت خودنما ست.
4
• اگر تأثیر متقابل چیزها و سیستم ها و غیره را مورد صرفنظر قرار دهیم، آنگاه فقط می توان از ماهیت سخن گفت و نه از کیفیت.
5
• از این رو رابطه ماهیت با کیفیت مثل رابطه امکان است با واقعیت.
5
• بنابرین، ماهیت را می توان کیفیت ممکنه تعریف کرد که در رابطه مورد نظری که چیزها، سیستم ها و غیره قرار دارند، به کیفیت واقعی بدل می شود.
• ( گذار از ماهیت به کیفیت بسان گذار از بالقوه به بالفعل است: ماهیت کیفیت بالقوه است و کیفیت ماهیت بالفعل. مترجم)
6
• علاوه بر این، کیفیت عبارت است از خاصیت، اما نه خاصیت بطور کلی، بلکه خاصیت ماهوی.
7
• مفهوم خاصیت دامنه دارتر از مفهوم کیفیت است، زیرا مفهوم خاصیت هم خواص ماهوی و هم خواص غیرماهوی را در بر می گیرد.
8
• کیفیت در تعین خود بمثابه خاصیت نه تنها وابسته به ابژکت مربوطه است، بلکه همچنین وابسته به سیستم مختصات است، سیستم مختصاتی که اولا تعیین می کند که کدامیک از خواص ماهوی ابژکت تحقق یابد، ثانیا تعیین می کند که آن چگونه تحقق یابد.
مثال
الف
الف
• مثلا در انبوهی از گرده های گل که در روند گردافشانی شرکت می کنند، هرگرده ای اصولا قادر به بارور کردن است.
ب
• ولی اگر باروری بوسیله یکی از گرده ها صورت گرفته باشد، آنگاه بقیه گرده ها در سیستم تغییر یافته (در سیستم بارور شده) خواص دیگر خود را تحقق می بخشند:
ت
• مثلا نقش تحریکگری در روندهای بعد از باروری را به عهده می گیرند:
• کاهش دپرسیون تولید مثل، تغییر خصلت تسلط و غیره را.
پ
• برای انجام این کارها، گرده ای هم می توانست قادر باشد که باروری را تحقق بخشیده است.
ث
• پس هر کدام از گرده ها بنا بر ماهیت خود ـ بطور بالقوه ـ حاوی خواص لازم برای اجرای هر دو فونکسیون یاد شده بوده است.
9
• تعین کیفیت هم بمثابه ماهیت اوبژکت ها و هم به مثابه خاصیت ابژکت ها حاکی از آن است که کیفیت بطور عینی ـ واقعی وجود دارد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر