۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

هماندیشی با مهدی شعبانی پور (4)

رب النوع تاریخ

ما از روحانیت داخل کشور سخن می گوییم.

روحانیت وظیفه خود را درست انجام نمی دهد.
مردم را هرروز بیشتر از دین فراری می دهند.
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
گروه موسوم به
فوندامنتالیسم زیر ذره بین تحلیل


میم
1

ما از روحانیت داخل کشور سخن می گوییم.
روحانیت وظیفه خود را درست انجام نمی دهد.


• روحانیت در داخل و خارج نداریم.
• روحانیت در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی مختلف داریم.
• روحانیت در برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری رقابت آزاد و امپریالیسم داریم.

• روحانیت ایران مثل روحانیت هر جای دیگر است:
• هم طبقه است و هم ایدئولوگ.

• در جاهای دیگر این دیالک تیک دیده نمی شود.
• جورج بوش و یا اوباما بظاهر کشیش نیستند.
• ولی خامنه ای آیت الله است.

• پوسته را اما اگر از هر دو بزدائی، ماهیت طبقاتی هر دو بیرون می زند.
• آن وقت می بینیم که احمدی ما با سارکوزی و برلسکونی فرقی ندارد.
• بقیه هم به همین سان.
• فقط باید نقاب را برداری، اگر قصد دیدن چهره واقعی را داری.

• روحانیت همان کاری را در ایران انجام می دهد که در امریکا و آلمان و لهستان و واتیکان.

• جمهوری کذائی ایران نسخه واتیکان است.
• این نسخه را روشنفکرانی از قبیل جلال آل احمد پیچیده اند.

• دین که معجزه نمی کند.

• دین دیالک تیک آه و افیون است:

• هم امید می دهد و هم تخدیر می کند.
• هم به مقاومت برمی انگیزد و هم به تسلیم وامی دارد.
• هم اوتوپی و رؤیا ست و هم زهر ایدئولوژیکی مهلک است.

2
مردم را هرروز بیشتر از دین فراری می دهند.

• در این حکم شما حقیقت بزرگی کشف و به زبان بسیار ساده اعلام می شود.
• حق با شما ست.
• اگر جز این بود، شگفت انگیز بود.
• اما خود این کشف، کشفی غول آسا ست.

• ما در مطلبی تحت عنوان «گفت و گوی نیکا با نون» بلحاظ محتوا همین نظر شما را نمایندگی کرده ایم.
• و آن را طنز تلخ تاریخ نامیده ایم.

• اما چرا طنز تاریخ نامیده ایم؟

الف
طنز تاریخ
• دلیلش در کشف خود شما ست:
• جن بدست جنگیر و نه کس دیگر به اعماق رانده می شود، یعنی به آمدگاه خود فرستاده می شود.

• همان قشر اجتماعی ئی که مبلغ، مروج و حافظ خرافه و دین بوده، به حکم تاریخ و به نیت حفظ خرافه و دین، تبر بر ریشه خرافه و دین می زند.

• تاریخ امحای خرافه و دین را به عهده مبلغان و مروجان حرفه ای خرافه و دین محول می کند.

• این چیزی جز طنز تاریخ نیست.
• این چیزی جز خنده تاریخ به ریش بنی بشر نیست.

• اما چرا طنز تلخ تاریخ نامیده ایم و نه طنز شیرین تاریخ؟

ب
طنز تلخ تاریخ

• تلخی این طنز آنجا ست که بنی بشر بابت این طنز تاریخ، بهای گرانی می پردازد:
• دهها هزار نفر نیست و نابود می شوند.
• هر دگراندیشی در ملأ عام سلاخی و سنگسار می شود.
• هر نفس کشی شکنجه می شود، آواره و بی خانمان و بی پناه و بی کس می گردد.

• مردم روز به روز به تجربه دردناک در می یابند که دین نه کیمیای رهائی بخش، بلکه طرز تفکری به غایت عقب مانده، ویرانگر، ضد انسانی و ضد اجتماعی است.

• ولی این شعور تجربی خیلی گران به دست مردم می رسد.
• از طریق خانه خرابی توده ای بدست مردم می رسد.
• از طریق کارد به استخوان رسیدن توده ای بدست مردم می رسد.

• همین شعور می توانست از طرق دیگر بدست آید.
• مثلا از طریق روشنگری بی درد سر و لذت بخش و شیرین بدست آید.

• تلخی طنز تاریخ همین جا ست.
ولی برای رب النوع تاریخ، مهم نه درد و رنج مردم، بلکه امر پیشرفت اجتماعی به هر قیمت است.

تاریخ کله شق و سمج و سرسخت است، اهل ملاحظه این و آن نیست.

تاریخ احساساتی و سانتی منتال نیست.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر