۱۳۹۱ شهریور ۵, یکشنبه

سیری در شعری از شهناز حبیبی (4)

سکوت
( 22 فروردین 91) (شیراز)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
پس کوچه های حسرت زنان تبعیدی


• انسان،
• این بوالعجب!

• تا «سکوت» را
• به سان دیگر امانتداران آسمان و زمین
• به اعماق وجود «شلوغ» خود فرو ندهد

• و چونان گنگی مدهوش و مست
• به هستی زیبای فراموش شده اش باز ننگرد،

• حتی گمان حس دوباره یافتن آرامش گمشده اش را
• باید در گور لحظه های پر دغدغه اش
• مدفون کند!

• سکوت عبادت است!
• سکوت نیایش به درگاه دوست است!


میم

مقوله سکوت، مقوله ای تأمل انگیز است.
سکوت شاید زمانی جامه عمل می پوشد که غریزه عقل را دهن بند می زند
و خود به تنهائی به بن بست می رسد
و گیج می ماند و سر در گم و الکن
و گنگ!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر